معارف عقلی، سال ، شماره ، پیاپی ، 1403، صفحات -

    دائره‌المعارف نویسى در ایران و جهان / حسن طارمى‌راد

    چکیده: 
    : نوشتار حاضر، حاصل گفتگویى است با معاون علمى بنیاد دایره المعارف اسلام حجه الاسلام و المسلمین مهندس حسن طارمى راد، پیرامون دائره المعارف نویسى،اهمیت و جایگاه دائره المعارفها در عرصه علم و دانش. محورهاى اصلى مطرح شده در این گفتگو عبارتند از: تعریف دائره المعارف، تاریخچه دائره المعارف نگارى، تفاوت دائره المعارف و فرهنگ نامه، نقش دائره المعارفها در معرفى و ترویج دین مبین اسلام و فرهنگ اهل بیت:، راه کارهاى ترویج فرهنگ استفاده از دائره المعارفها، ویژگى هاى دائره المعارف خوب مراحل تدوین دائره المعارف، امکانات لازم و مشکلات پیش رو در نگارش یک دائره المعارف، روند مطلوب گزینش مدخلهاى دائره المعارف، اهمیت پرونده علمى ویژگى هاى یک مقاله دائره المعارفى، وضعیت دائره المعارف نگارى در ایران و جهان اسلام، آینده دائره المعارفها در ایران و جهان، آفات دائره المعارف نویسى، میزان موفقیت دائره المعارفهاى نگارش یافته در حوزه معارف اسلامى، ضرورت نگارش دائره المعارف در این حوزه و مسئولیت حوزه هاى علمیه، دائره المعارفهاى علوم عقلى، نقش دائره المعارفها در جنبش نرم افزارى در قلمرو علوم اسلامى و اهمیت نگارش دائره المعارف براى کودکان و نوجوانان. در پایان نمونه اى از دائره المعارفهاى مفید در حوزه دین، به ویژه اسلام، معرفى شده اند.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

     

    دائره المعارف نویسى در ایران و جهان

    حسن طارمى راد

    چکیده:

    نوشتار حاضر، حاصل گفتگویى است با معاون علمى بنیاد دایره المعارف اسلام حجه الاسلام و المسلمین مهندس حسن طارمى راد، پیرامون دائره المعارف نویسى،اهمیت و جایگاه دائره المعارفها در عرصه علم و دانش.

    محورهاى اصلى مطرح شده در این گفتگو عبارتند از: تعریف دائره المعارف، تاریخچه دائره المعارف نگارى، تفاوت دائره المعارف و فرهنگ نامه، نقش دائره المعارفها در معرفى و ترویج دین مبین اسلام و فرهنگ اهل بیت:، راه کارهاى ترویج فرهنگ استفاده از دائره المعارفها، ویژگى هاى دائره المعارف خوب مراحل تدوین دائره المعارف، امکانات لازم و مشکلات پیش رو در نگارش یک دائره المعارف، روند مطلوب گزینش مدخلهاى دائره المعارف، اهمیت پرونده علمى ویژگى هاى یک مقاله دائره المعارفى، وضعیت دائره المعارف نگارى در ایران و جهان اسلام، آینده دائره المعارفها در ایران و جهان، آفات دائره المعارف نویسى، میزان موفقیت دائره المعارفهاى نگارش یافته در حوزه معارف اسلامى، ضرورت نگارش دائره المعارف در این حوزه و مسئولیت حوزه هاى علمیه، دائره المعارفهاى علوم عقلى، نقش دائره المعارفها در جنبش نرم افزارى در قلمرو علوم اسلامى و اهمیت نگارش دائره المعارف براى کودکان و نوجوانان.

    در پایان نمونه اى از دائره المعارفهاى مفید در حوزه دین، به ویژه اسلام، معرفى شده اند.

    کلید واژه ها:

    دایره المعارف، فرهنگ نامه، مدخل، پرونده علمى، دایره المعارف نویسى، اطلاع رسانی.

    دائره المعارف نویسى در ایران و جهان

    مصاحبه با حجه الاسلام مهندس حسن طارمى راد

    با عرض سلام خدمت استاد. دوستان در دائره المعارف علوم عقلى اسلامى عزم خود را جزم کرده اند تا کارى را در زمینه جنبش نرم افزارى و تولید علم آغاز کنند که زمینه ساز تعامل مثبت میان همه دانشنامه ها و دائره المعارفها باشد. البته به لحاظ عظمت و وسعت کار، به حمایت علمى و معنوى شما و دیگر بزرگان نیازمندیم.

    لطفا واژه دائره المعارف را تعریف کنید و بفرمایید که اصولاً به چه نوشته اى دائره المعارف مى گویند؟

    بسم اللّه الرحمن الرحیم. بنده هم براى شما از خداوند کریم توفیق مى طلبم و امیدوارم تلاشهاى شما در جهت اهداف ارزشمندتان، به نتایج خوبى برسد.

    دائره المعارف را از دو زاویه مى توان نگریست: یکى خود واژه، و دیگر این گونه نوشته.

    واژه «دائره المعارف» معادل واژه لاتین Encyclopedia است که پُطرُس بُستانى، ادیب مسیحى لبنانى، به جاى آن برگزیده که انتخاب بسیار دقیقى است و تقریبا جا افتاده است.

    اما از نظر خود این قالب ـ یعنى آنچه ما به آن دائره المعارف مى گوییم و معادل Encyclopedia لاتینى است ـ به همان، داستان «اصحاب معروف دائره المعارف» (وُلتر، دیدِرو، اِلامبر و... باز مى گردد). آنان تصمیم گرفتند مجموعه معارف بشرى را در یک نوشته و اثر مکتوب ارائه کنند و به نظرشان آمد که بهترین صورت براى ارائه، طراحى نظام الفبایى است؛ هم از نظر زودیاب بودن مطالب، و هم از نظر ایجاد شبکه ارتباطى و حذف تکرارهایى که به طور طبیعى پیش مى آید.

    بنابراین، دائره المعارف در آغاز با این ویژگى تعریف شده است: «مجموعه معارف بشرى، که در قالب نظام الفبایى و به صورت مقالاتى ارائه مى شود».

    در این تعریف، Encyclopedia دقیقا به «دائره المعارف» ترجمه شده است؛ یعنى دایره همه علوم. «Pedia»، همان مجموعه علوم هفتگانه اى است که ارسطو طراحى کرده بود، و گاهى اصطلاحا آن را «علوم اوایل» مى گویند. en یا on به معناى همه (all) و cyclo معنى دایره؛ یعنى دایره همه علوم.

    آقاى بستانى نیز معادل آن را دائره المعارف به کار برد که انتخاب بسیار خوب و دقیقى است؛ زیرا الف و لام در کلمه «المعارف» نشانه جنس است، یعنى دایره همه معارف.

    آیا به عقیده شما با این تعریف گسترده که همه علوم و معارف بشرى را در برمى گیرد، امکان دارد که در همه زمینه هاى علمى و فرهنگى دائره المعارف نوشت؟ به عبارت دیگر، آیا این واژه آن قدر کشش دارد که در هر حوزه ـ چه به صورت تخصصى چه به صورت عام ـ دائره المعارف نویسى را ترویج کرد؟

    از زمانى که این قالب دائره المعارف شکل گرفت ـ یعنى از حدود 260 سال پیش ـ به دلیل گستردگى علوم و انفجار علم در قرون اخیر، و نیز به دلیل تجربه هایى که در ارائه این قالب و شکل پدید آمده، معمولاً رسم بر این است که چهار دوره یا نسل براى دائره المعارف ها بر مى شمارند که نسل آخر مورد سؤال شماست.

    دائره المعارف ابتدا عبارت بود از مجموعه اى از مقالات که چند نفر آن را نوشته اند. به تدریج، به این نتیجه رسیدند که باید شمار زیادى از دانشمندان را وارد این کار کنند تا هر مقاله را یک دانشمند بنویسد. در این مرحله، دائره المعارفهاى عمومى معتبر مانند بریتانیکا و امریکانا شکل گرفتند. سپس نسل بعدى (نسل سوم)، دائره المعارفهایى اند که دو ویژگى پیدا مى کنند: نخست اینکه مقالات، به نام نویسندگانشان ثبت مى شود؛ و دیگر اینکه مقالات با مستندات چاپ مى شود؛ یعنى مقالات صورتى کاملاً علمى پیدا مى کنند. شما مى دانید که یکى از تعریفها و شاخصه هاى مقاله علمى، مراجع و منابع آن است و این امر در دائره المعارفهاى نسل اول و دوم به چشم نمى خورد. در ایران نیز در دائره المعارفهایى مانند مصاحب مراجع و منابع ذکر نشده است. دائره المعارف مصاحب، مربوط به دوره اى است که دائره المعارف ها به صورت عمومى نوشته مى شدند، اما در دوره بعد (نسل سوم)، هم منابع را به مقالات افزودند و هم مؤلفان آنها شناخته شدند.

    در نسل بعدى و امروزینِ دائره المعارفها، یعنى نسل چهارم، که مورد سؤال شما بود، گستردگى مطالب به حدى رسید که اقتضا مى کرد گستره هاى کوچک ترى را بیابیم و به تعبیر این جانب دائره المعارفهاى مضاف بنویسیم؛ مانند دائره المعارف فلسفه، دائره المعارف کلام، و دائره المعارف تاریخ اسلام.

    این روش، امروز در دنیا مطرح است؛ مثلاً درباره داستان مارتین لوتر و پیروان او و جریان نهضت اصلاح دینى دائره المعارفى چهارجلدى با عنوان دائره المعارف نهضت اصلاح دینی داریم که تمام ابعاد نهضت از قبیل ماجراها، شخصیتها و مفاهیم نهضت لوتر را گرد آورده است.

    همچنین درباره خاورمیانه یا درباره وضع جدید جهان اسلام دائره المعارفى نگاشته اند. بنابراین امروزه دائره المعارفهاى مضاف پرشمارى مطرح است و راهى جز این نیز وجود ندارد.

    ویژگى دائره المعارفهاى مضاف، تخصصى تر شدنشان است، تا افرادى که در صدد انجام کارهاى علمى ترى هستند، بتوانند به آنها مراجعه کنند.

    پرسشى در اینجا مطرح مى شود و آن اینکه هرچند لازم است دائره المعارف ها تخصصى شود، موضوعى که درباره آن، دائره المعارف نوشته مى شود، باید اهمیت و وسعت خاصى داشته باشد، و موضوع بسیار جزئى در حدّ دائره المعارف نیست. آیا مى توان مرزى را تعیین کرد که اهمیت و وسعت موضوع متناسب با دائره المعارف را مشخص کند؟

    این مسئله، تا به حال بررسى نشده است، اما تلقى ما این است که آنچه تاریخ و گستره اى براى خود مى یابد، امکان دائره المعارف نویسى براى آن وجود دارد؛ یعنى موضوعى که حجم مباحث، عناوین و مطالب پیرامون آن، در حدى باشد که قابلیت دائره المعارف نویسى را داشته باشد؛ مثلاً درباره قرآن، دائره المعارف چهارجلدى لایدن به زبان انگلیسى چاپ شده است، یا درباره «تصوف» یا «فلسفه» دائره المعارف داریم.

    به نظر مى رسد موضوعات دائره المعارف نویسى را نباید زیاد محدود کرد، اما کسى که در موضوع خاصى پیشنهاد نوشتن دائره المعارف مى دهد، باید بداند که این موضوع، چنان ظرفیتى دارد یا نه.

    نظر شما درباره همپوشى در مباحث دائره المعارفى چیست؟

    مباحث دائره المعارفى نباید همپوشى داشته باشد، یعنى هر جا همپوشى پدید آمد، باید آنها را حذف یا به حداقل اکتفا کرد.

    با توجه به نظر حضرت عالى مبنى بر لزوم عدم همپوشى در مباحث دائره المعارفى، آیا مى توان دائره المعارف اَعلام داشت؟

    دائره المعارف اولاً باید، در زیرمجموعه خود موضوعاتى داشته باشد، و ثانیا، این موضوعها با هم مرتبط باشند، و اگر چنین نباشد دائره المعارفى تشکیل نمى یابد؛ مثلاً شرح حالها را نمى توان دائره المعارف دانست. مراد از همپوشى، ارتباط دقیق مجموعه اى و منظومه اى است. اما اینکه شرح حال فقها یا فلاسفه شیعه را از آغاز بنویسند، دائره المعارف نیست بلکه شرح حال علماست. دائره المعارف، تمام عناصر یک حوزه معرفتى، اعم از پدیدآورندگان و اشخاص حوزه، آثار نگاشته شده و مفاهیم آن حوزه، را در نظر مى گیرد. این امر، قدرى تناقض نماست؛ زیرا شأن اولى دائره المعارف، معارف است؛ یعنى مجموعه معارف است. موضوع دائره المعارف، اساسا مفاهیم و قلمروى معرفتى است. هر حوزه معرفتى نیز اندیشه ورانى دارد؛ مثلاً دائره المعارف نهضت اصلاح دینى، شخصیتها، مفاهیم و آثار مربوط به خود را معرفى مى کند.

    ظاهرا در خود دائره المعارف ها در یک حوزه معرفتى مدخلهاى اعلام را به کار مى برند.

    البته اعلام در دائره المعارف نقش و حضورى بیش از دیگر عناصر دارند و اگر بخواهیم به اشخاص بپردازیم معمولاً دو سوم پروژه را اعلام تشکیل مى دهند؛ مگر اینکه به مفاهیم بپردازیم ـ مانند دائره المعارف تاریخ نظریه هاDictionaryofHistoryofIdias ـ لیکن دائره المعارف اَعلام نداریم. اگر هم چنین مجموعه اى در کار باشد، شاید تعبیر فرهنگنامه را درباره آن به کار برند وگرنه بهتر است آن را طبقات العلماء بنامند.

    بعضى اسمها گاه از باب توسع در مواردى به کار مى روند، ولى بنده به یاد ندارم که تا به حال کلمه دائره المعارف را براى این مورد به کار برده باشند.

    با توجه به تخصصى شدن دائره المعارف ها در زمان حاضر و پیدایش دائره المعارفهاى مضاف و برآورده شدن نیاز جامعه علمى به وسیله این نوع دائره المعارف ها، آیا به فرهنگنامه نویسى نیازى هست؟ چه مرزى میان دائره المعارف و فرهنگنامه است و چه نسبت و رابطه اى بین آن دو برقرار است؟

    هر کدام از دائره المعارف و فرهنگنامه، یک کارکرد دارند و اینها را باید از هم تفکیک کرد. فرهنگنامه، یک مطلب چکیده و مجمل است و براى حداقل اطلاع است که در یک لحظه مى خواهیم تعریف چیزى را بدانیم و به اجمال برداشتى از موضوع در ذهنمان بیاید.

    آیا این گونه نیاز با «فرهنگ لغت» یا «اصطلاحنامه» برطرف نمى شود؟

    فرهنگنامه ها از نظر تحقیقى، بین اصطلاحنامه ها و لغتنامه ها از یک سوى، و دائره المعارف ها از سوى دیگر قرار دارند؛ یعنى اگر بخواهیم به لحاظ حجم، آنها را تقسیم کنیم، مى توانیم بگوییم اول لغتنامه ها و اصطلاحنامه ها،1 و بعد فرهنگنامه ها، و سپس دائره المعارف ها هستند. گرچه از لحاظ اصطلاح، فرهنگنامه جانشین دائره المعارف است، مثلاً امروزه فرهنگنامه کودکان و نوجوانان گرد آمده که دقیقا دائره المعارف است، لیکن واژه «دائره المعارف» براى نوجوان سنگین بوده است، و از همین روى آن را «فرهنگنامه» نامیده اند.

    به طور معمول، فرهنگنامه ها مرز بین لغتنامه ها و اصطلاحنامه ها با دائره المعارف ها هستند و کارکرد خودشان را نیز دارند. به تعبیر دقیق تر، اصلاً دائره المعارف، فرهنگنامه یا هر چیز دیگرى، قالبهاى عرضه معارف اند و به معناى دقیق کلمه، تولید معرفت نمى کنند. قالبهاى عرضه نیز بنابر نیاز شکل مى گیرند و هر کدام کار کرد را دارد و جانشین دیگرى نیست.

    البته باید توجه داشت گاهى تلقى مى شود که تألیف فرهنگنامه چون مى خواهد حجم فشرده اى از مطالب را عرضه کند، ساده تر از دائره المعارف است که در پى ارائه حجم تفصیلى ترى است. اما این برداشت نادرست است. به تعبیر دقیق تر، فرهنگنامه از لحاظ تحققى و وجودى باید متأخر از دائره المعارف باشد؛ یعنى باید پژوهش را انجام داده باشم تا بدانم در این فشرده (فرهنگنامه) چه مى خواهم بنویسم.

    بسیارى از دائره المعارفهاى فشرده کوچک، بر پایه دائره المعارفهاى بزرگ نوشته شده اند، و این گونه نبوده که ابتدا مطلب کوچکى ـ که هنوز نمى دانند چیست ـ بنویسند؛ همچنان که دائره المعارف نیز باید مبتنى بر پژوهش نوشته شود.

    در ایران، به دلیلهایى برخلاف این شیوه عمل کرده ایم. پژوهش، زیرساخت دائره المعارف است، و اگر نباشد، دائره المعارف شکل نمى گیرد؛ لیکن در ایران باید یک راه میانه اى برگزید، که در ادامه بدان خواهم پرداخت.

    پس اینها هر یک جایگاهى خاص خود دارند، لیکن فرهنگنامه هرچند ممکن است مجموعه کم حجمى باشد، چنانچه بخواهند معتبر و ماندگار باشد، باید بر پژوهش مبتنى باشد. این، امر، نکته اى اساسى است.

    اگر بخواهیم فرهنگنامه و دائره المعارف را با هم مقایسه کنیم، ظاهرا دائره المعارفهاى فشرده اى داریم که طبق فرمایش جناب عالى به دلایلى آنها را فرهنگنامه نامیده اند؛ ولى گاهى فرهنگنامه، به نوشته اى مى گویند که از نظر سبک نگارش، اصلاً متفاوت با دائره المعارف است؛ مثلاً تحلیل و تاریخچه ندارد. آیا اصولاً فرق دائره المعارف و فرهنگنامه، به اجمال و تفصیل است ـ یعنى شکل نگارش و سبک و سیاق اطلاع رسانى آنها یکى است و فقط اجمال و تفصیل دارد ـ یا اینکه مى توان گفت فرهنگنامه ها شکل دیگرى از ارائه اطلاعات اند؟

    به نظر نمى آید که بتوانیم بگوییم فرهنگنامه شکل دیگرى از ارائه اطلاعات است؛ به این معنا که به لحاظ اهداف عرضه با دائره المعارف متفاوت باشد. البته مى توان گفت در فرهنگنامه، مى خواهیم یک تصور ایجاد کنیم، و لازمه تصور، تاریخ و تحلیل نیست، بلکه بیشتر یک توضیح کلى است، و از این حیث، رابطه آن با دائره المعارف شاید عموم و خصوص مطلق باشد. در عین حال، مقدارى تفاوت دارد و در بعضى جاها به کتاب لغت نزدیک مى شود؛ مثلاً فرهنگنامه، بر شرح حالها تأکید چندانى ندارد ولى دائره المعارف، بخش عمده اش شرح حال است. البته دائره المعارفهایى داریم که موضوعشان فقط علم است، و صرفا به اصطلاحات مى پردازند و به اشخاص کارى ندارند. مثلاً «دائره المعارف تاریخ نظریه ها» بیشتر به نظریه ها پرداخته است.

    خود غربیها نیز کلمات دائره المعارف، فرهنگنامه، لغتنامه و... را دقیقا تفکیک نکرده اند و مثلاً اصطلاح Dictionary را به همه آنها اطلاق مى کنند؛ مانند مورد بالا (دائره المعارف تاریخ نظریه ها) یا (DictionaryofStandardBible) فرهنگنامه کتاب مقدس. البته به طور متعارف، آنچه را ما دائره المعارف مى خوانیم آنها فرهنگنامه مى نامند.

    دانشنامه نیز در دوره اسلامى ایران پیشینه اى دارد و آن اینکه، کتابهایى داشته ایم که با دائره المعارف نویسى ها قابل مقایسه بوده اند و گستره بسیار زیادى از علوم و دانشها را در بر مى گرفتند.

    دوستان ما در اینجا پیشنهاد کردند به جاى دائره المعارف که یک واژه سنگین عربى است، واژه «دانشنامه» را قرار دهیم. بنابراین دانشنامه در ایران تقریبا یا تحقیقا به جاى دائره المعارف به کار رفته است.

    برخى دانشنامه را اعم از فرهنگنامه و دائره المعارف مى دانند. به نظر شما آیا مى توان دانشنامه را اعم دانست یا دقیقا معادل واژه دائره المعارف است؟

    ما این واژه را با توجه به دلیلهایى که پیش تر گذشت، معادل دائره المعارف گرفته ایم. براى نمونه، ابن سینا دانشنامه علائی را نگاشت و دیگران نیز در گذشته دانشنامه داشته اند؛ مانند دانشنامه طب، چون کار آنها اصولاً جامع نگارى بوده و یکى از ویژگیهاى مهم دائره المعارف ها جامعیت است، ما نیز این واژه را برگزیده ایم و این با صرف نظر از سبک خاص در دائره المعارف ها بوده که اصولاً سبک جدیدى است و در گذشته هیچ سابقه اى نداشته است. بنابراین ما با نظر به ویژگى جامعیت دانشنامه ها این واژه را برگزیدیم.

    به نظر شما معیارهاى کلى و مشخصات یک دائره المعارف خوب چیست؟

    از منظرى کلى و کلان، طراحى دقیق مهم ترین کار در دائره المعارف است. این یک گام مهم در تدوین دائره المعارف است.

    در طراحى دقیق، چند مسئله مهم باید رعایت شود:

    1. جامع و مانع بودن مدخلها (خود مدخلها و عناوین). هیچ مدخل غیرمرتبطى نباید وارد شود و تمام مدخلهاى مرتبط مى باید وارد شود. ما در دانشنامه جهان اسلام، پس از بیست سال تجربه همچنان با این موضوع مواجهیم؛ یعنى مقالاتى به دست ما مى رسد و همه کارهاى آن انجام مى شود، ولى در پایان و در مرحله تأیید نهایى این شبهه پیش مى آید که آیا آنها به حوزه کار ما مربوط مى شوند یا نه؟ در این صورت، ناچار به گروه مربوطْ ارجاع داده مى شوند. آن گاه آنها توضیح مى دهند که دلیل آوردن مدخل چه بوده است. این، کار سخت و مشکلى است؛

    2. مسئله بعد «نظام شبکه اى ـ ارجاعی» است که در یک دائره المعارف بسیار معنادار است. دائره المعارفهاى موفق، آنهایى هستند که مدخلها را مانند یک نقاشى زیبا، به هم پیوند مى دهند، و هیچ مدخل و مطلبى در جاى دیگر تکرار نمى شود. براى این نمونه شاید در فارسى، دائره المعارف «مصاحب» نمونه خوبى است. ایشان، خودْ استاد منطق ریاضى بوده و این موضوع را کاملاً رعایت کرده و ورود و خروج خوبى داشته، و همه چیز را کاملاً به هم پیوند داده و مربوط ساخته است؛

    3. مسئله سوم، «پیوند زدن بین مقالات» است، که براى جلوگیرى از تکرارها و زیاده نویسى ها بسیار نقش دارد این امر، به فشرده ساختن حجم دائره المعارف کمک مى کند. ما فشرده مى نویسیم، لکن بسیار بیش از مجموعه کتابهایى نوشته ایم که کنار هم دیگر نبوده اند؛ زیرا کتابها تکرار دارند. مثلاً چنانچه کتابهاى ملاصدرا تصحیح شود، در هر جلدى باید همه مسائل در ابتدا بیاید، لکن ما این مطالب را به صورت فشرده یک جا مى آوریم؛

    4. احتراز از همپوشی؛

    5. و مسئله مهم تر «مستندنویسی» براى امکان بازیابى و بررسى مقالات است. در دائره المعارف هیچ اطلاعاتى را نباید بدون سند آورد.

    برخى اعتقاد دارند که در نگارش دائره المعارف باید به طور کامل بى طرف بود، و هیچ گونه تعصب قومى، مذهبى و ملى نباید در میان باشد. به نظر شما اولاً، آیا این حرف صحیح است؟ و ثانیا، بر فرض لزوم رعایت بى طرفى، آیا این بدین معناست که اساسا نباید هیچ گونه نقدى در باره اقوالى که مطرح مى شود، صورت گیرد؟ حال بدین صورت که خود مؤلف اقوال مطرح شده را نقد و ارزیابى کند یا اینکه با ذکر اقوال و نظرات اندیشمندانِ دیگر که مخالف با اقوال مطرح شده هستند، به نقد آنها بپردازد؛ و ثالثا، آیا دائره المعارف هایى که به نگارش درآمده و یا در حال نگارش هستند، بى طرف اند؟

    دائره المعارف ها مولود دوره علم گرایى هستند. در آن دوران تصور مى رفت که علم مستقل از انسانهاست؛ یعنى موضعِ آدمها در کنار هم چیدن مجموعه داده ها هیچ نقشى ندارد. امروزه دیگر ممکن است این عقیده طرفدارى نداشته باشد، ولى با این حال ما هنوز علم را به امرى تلقى مى کنیم که گزارش از واقع مى دهد؛ حال بخشى از آن، گزارش از واقع است آن گونه که ما یافته ایم، ولى به هر حال گزارش از واقع است. ما معتقدیم موضوع دائره المعارف علم و ارائه علمى است؛ بنابراین همان طور که بى طرفى خصوصیت و شاخصه علم است در دائره المعارف نیز طبعا رعایت مى شود، ولى بى طرفى غیر از بى موضع بودن است. به هر روى، هر کسى پایگاه و موضعى فرهنگ - اجتماعى دارد. حتى کسانى که دین ندارند، به فرهنگى که در آن بالیده اند، نوعى وابستگى دارند. هرگاه حادثه اى روى مى دهد و مثلاً مى گویند عده اى از مسلمانان کارى را انجام داده اند، نسبت به همه مسلمانها موضع مى گیرند، یا وقتى مسئله اشتغال و بیکارى در آلمان پیش مى آید، ابتدا سراغ مهاجران تُرک مى روند تا آنها را از آلمان اخراج کنند؛ زیرا مى گویند: من متعلق به این فرهنگ و مرز و بوم هستم، پس بر تو اولویت دارم. به عقیده بنده بى موضع بودن اساسا بى معنا و ناشدنى است. اما علمى نوشتن غیر از آن است. علما، فقها و متکلمان ما نمونه بسیار ارزشمند علمى نوشتن بودند. امروزه برخى محققان غربى اذعان مى کنند که مثلاً گزارشهاى فلان دانشمند مسلمانِ ملل و نحل نویس از فلان عقیده مسیحى، چقدر دقیق و بى طرفانه است و او عقیده طرف مقابل را به طور دقیق و کامل ذکر کرده و اشکال آن را نیز با روش علمى بیان کرده است.

    بنابراین در ارائه مطلب مى توان بى طرف بود، و با وجود این، موضع خویش را نیز حفظ کرد. به عبارت دیگر، باید مسائل را درجه بندى کنیم: گاهى به جهت تعلق به یک مسئله و موضع خاص، مانند مسلمان بودن، نوشتن دائره المعارفى را آغاز کرده ایم، که در این صورت، بدیهى است در باره پیامبراکرم(ص) نمى توانیم همان گونه بنویسیم که یک مسیحى مى نویسد، یا مثلاً در بحث توحید و تثلیث، نحوه ورود و موضع ما با یک مسیحى متفاوت است. وقتى بحث تثلیث را مطرح مى کنیم، ما با توجه به اعتقادمان در باب توحید، ابتدا به تبیین عقیده مسیحیت مى پردازیم، سپس ادله آنها را برمى شماریم، و بعد نقدهایى را که خود مسیحیان بر این عقیده و ادله آن وارد ساخته اند مطرح مى کنیم وسپس به بیان نقدهایى مى پردازیم که درعالم اسلام مطرح شده است. به این ترتیب، بدون اینکه از زبانى طعنه آمیز و جدلى استفاده کنیم، گزارشى توصیفى از عقیده مسیحیت داده ایم و نقدها و اشکالات آن را نیز مطرح کرده ایم و کوشیده ایم این مطالب را نیز از زبان محققان بازگوییم.

    گاه نیز مسئله،بخشى فلسفى یا کلامى است که در درون عالم اسلام یا تشیع بر سَرِ آن اختلاف وجود دارد. مثلاً این مسئله که آیا اعجاز قرآن به صَرف است یا به بلاغت و یا...؟ در اینجا به راحتى مى توانیم، یک یک این نظرها را تبیین کرده، گزارش بدهیم و نیازى به موضع گیرى نیست؛ زیرا اینجا بحث اعتقادى نبوده، صرفا گزارش آراست.

    بنابراین هنر دائره المعارف نویس این است که بتواند بدون استفاده از ادبیات جدلى، دفاعى و گزنده، دیدگاههاى خود را مطرح سازد.

    در هر دائره المعارفى یک سیر منطقى براى تدوین، و نظم مشخصى در مراحل کار وجود دارد؛ براى مثال مراحل کتاب شناسى، توصیف، چکیده، مدخل یابى، تشکیل پرونده علمی. به نظر شما این سیر منطقى و مراحل کارى از کجا باید آغاز و به کجا ختم شود؟ آیا مى شود براى همه دائره المعارف ها ـ چه دائره المعارفهاى عمومى چه تخصصى - شیوه اى کلى، ثابت و یکسانى را در نظر گرفت و تعریف کرد؟ مقصود این است که آیا به صورت کلى مى توان یک چارچوب و ساختار کلى براى این مراحل ترسیم کرد؟

    تدوین هر دائره المعارف، مجموعه الگوهایى کلى دارد که شامل طراحى است؛ یعنى شناخت دقیق موضوع، تقسیم موضوعات، شناخت مؤلفانى که مى توان موضوعات را براى تألیف مقاله به آنها ارائه داد، و تدوین یک شیوه نامه نسبتا مقبول و معتبر، و بعد هم رعایت قواعدى که در یک مقاله علمى باید رعایت شود، که مربوط به ویرایش محتوایى است. اینها در همه دائره المعارف ها از کلى مانند یک دیگرند، لکن بستگى به آن دارد که دائره المعارف مورد نظر در چه سطحى نوشته شود.

    براى نگارش یک دائره المعارف باید سازوکارها و امکاناتى در کار باشد، از جمله محققان و مؤلفان خوب و ورزیده، منابع مورد نیاز، بودجه کافى و مجوزهاى لازم. حال به نظر شما سازوکارها و امکانات لازم براى نگارش یک دائره المعارف چه چیزهایى است؟ چه مشکلاتى در این راه وجود دارد و چگونه مى توان آنها را برطرف ساخت؟

    براى تهیه یک دائره المعارف، ابتدا به یک نقشه دقیق نیازمندیم که چند کارشناس مجرّب باید آن را ترسیم کنند؛ موادى لازم است که با آن این بنا را بسازیم؛ به یک مجرى نیاز داریم که به ساختن این بنا بپردازد؛ و ناظرى قوى مى خواهیم تا با نظارتى دقیق صحت نتایج کار را ارزیابى کند. در باره نقشه و مواد، مشکل زیادى وجود ندارد؛ زیرا الگوهاى مشابه بسیارى کار شده و مى توان از آنها استفاده کرد؛ اما در باره مجرى مشکلات بزرگى پیش روى داریم؛ زیرا نوشتن مقالات که رکن اصلى دائره المعارف است، کارى بسیار دشوار است. از این روى، مى باید به تربیت آنان بپردازیم و ایشان را در این زمینه ممحّض سازیم و به آنان نشان دهیم که کار ارزشمندى انجام مى دهند، و در نهایت، مى باید بودجه کافى در اختیار داشته باشیم؛ زیرا براى تربیت مجرى به بودجه احتیاج نیاز داریم.

    بحث مهم دیگر در تهیه یک دائره المعارف، مدخل یابى یا مدخل شناسى است؛ یعنى شناسایى مدخلهایى که قرار است مقالات دائره المعارف بر آن اساس تدوین شود. به نظر شما بهترین راه براى گزینش مدخلها کدام است؟

    براى گزینش مدخلها، دو محور را در نظر گرفتیم، ولى محور سومى را مى توان به آن افزود.

    محور نخست، به تعبیر بنده، منابع همسوست. مراد از محور همسو دائره المعارف ها و شبه دائره المعارفهایى هستند که عینا در حوزه موضوعى ما کار مى کنند یا بخشى ازحوزه موضوعى ما را در بر دارند. بررسى و دقت در کار افرادى که پیش از ما کار کرده اند در گزینش مدخلها کمک شایانى مى کند، و ما مى توانیم از تجربه آنها بهره فراوان ببریم. این کار براى انتخاب عناوین بسیار مهم است؛ زیرا با بررسى منابع همسو دو امر را مى توانیم دریابیم: 1. پیرامون هر موضوع، چه عناوینى انتخاب شده است؛ 2. چرا این عناوین برگزیده و عناوین دیگرى انتخاب نشده است. مثلاً همین دائره المعارفهایى که در زمینه علوم عقلى نگاشته شده اند، دائره المعارفهاى فلسفه، فلسفه دین، کلام، دائره المعارف اسلام و...، همگى باید بررسى شود؛ زیرا اینها یا تمام عناوین و مدخلهایشان موضوع کار ماست و یا اینکه همپوشى قابل توجهى دارند، و در صورت بندیهاى مدخلها به ما کمک شایانى مى کند.

    محور دوم، بررسى منابع مهمى است که حوزه موضوعى ما را پوشش مى دهد؛ مثلاً در باب علوم عقلى باید مهم ترین منابع فلسفى را به طور کامل ببینیم، و مباحثى را که حجم زیادى از مطلب را مى توانند پوشش دهند گزینش و گردآورى کنیم.

    آیا بهتر است از هر دو روش استفاده شود یا یک روش کافى است؟ ما در دائره المعارف علوم عقلى اسلامى از همان روش دوم، یعنى مراجعه به منابع اصلى بهره گرفته ایم؛ یعنى اصطلاحات استخراج، و سپس رابطه نویسى شده است. مراجعه به دائره المعارف ها نیز جزئى و موردى بوده است.

    این گونه عمل کردن آقتى دارد، و آن اینکه، شما انتخابهایى انجام دهید که در تجربه هاى دیگران نباید صورت مى گرفتند. چه بسا آنها با بررسى دقیق به این نتیجه رسیده اند که فلان مدخل را نباید انتخاب کرد؛ زیرا پس از مشخص کردن اصطلاحات باید بین آنها رابطه اَهمّ و مهم، کوچک و بزرگ یا رابطه تساوى برقرار کرد. حال از آنجا که دیگران این راه را رفته اند، به ما کمک بسیارى مى کند. افزون بر اینکه این کار جنبه ایجابى هم دارد و موجب مى شود از قلم افتادگیهاى احتمالى جلوگیرى کند.

    آیا شما در دانشنامه جهان اسلام از هر دو روش استفاده کردید؟

    بله، ما هر دائره المعارفى را که به حوزه مطالعات اسلامى مربوط مى شود، حتى نیمه معتبرها ودائره المعارفهایى را که بخشى از آن به جهان اسلام مربوط مى شود، نیز بررسى کردیم، و از طرف دیگر، گروههاى تخصصى ما نیز بر روى منابع کار کردند. یعنى ما بخشى داریم که منابع عمومى، و بعد گروههاى تخصصى ما منابع تخصصى را بررسى کردند.

    محور سوم: یک راه دیگر که تکمیل کننده دو محور پیشین است و کمک شایانى مى کند، استفاده از نظر صاحب نظران است که کارى تکمیلى به شمار مى آید. مثلاً وقتى شما فهرست اصطلاحات مهم فلسفه اشراق را به یک استاد فلسفه اشراق ارجاع دهید تا نظر بدهد، او به سرعت کمبودهاى احتمالى آن را به شما نشان مى دهد. شما اگر از ابتدا به او بگویید فهرستى از اصطلاحات این فلسفه را براى شما بنویسد، چون باید ذهن را متمرکز سازد ممکن است نتواند فهرست کاملى ارائه دهد. اما اگر فهرستى به او بدهید، معمولاً مشاورهاى قوى ویژگى شان این است که آنچه موجود است به راحتى مى توانندایراد آن را بگویند؛ گرچه ممکن است اگر خودشان بگویند، بیشتر از آنچه شما آوردید چیزى ذکر نکنند. مثلاً شما وقتى فهرست حکماى بزرگ را در اختیار آنان قرار دهید، وقتى به آن نظر مى افکنند چون همه آنها در خزانه ذهنشان است، به سرعت موردى را که از قلم افتاده نام مى برند.

    با توجه به اهمیت منابع، چگونه مى شود با منابع مربوط به یک موضوع آشنا شد و چگونه مى توان به منابع دست یافت تابه بهترین نحو از آنها در نگارش یک دائره المعارف استفاده کنیم؟

    منابع دائره المعارف و اساسا منابع کار تحقیقى مجموعا در دو یا سه مقوله قابل دسته بندى اند: دسته اول، منابع کلاسیک، یعنى منابع کاملاً متعارف اند. براى نگارش یک بحث فلسفى مى دانید که این بحث بر حسب تعلق به یک حوزه فلسفى خاص، در کدام یک از منابع آن حوزه فلسفى باید دیده شود. مثلاً کسى که مى خواهد درباره تجدد نفس مطلبى بنویسد، نمى تواند منابع را نبیند. کسى که مى خواهد در باره کلام بنویسد، باید منابع کلام را بشناسد، و گرنه اجازه ندارد بنویسد. پس کسى که مى خواهد در باره «قاعده لطف» مقاله اى بنویسد، باید بداند که «قاضى عبدالجبار» کتاب مغنی دارد و در این کتاب درباره این قاعده بحث شده است. وى باید بداند که بحث لطف در کتابهاى کلامى وجود دارد، و با این کتابها آشنا باشد، و به صورت تاریخى هم بداند که مهم ترین کتابهاى اشاعره، معتزله و شیعه کدام اند. به نظر ما این قسمت مشکل چندانى ندارد و کسى که در حوزه موضوعى کار مى کند، على القاعده باید منابع آن را نیز بشناسد.

    اما دو گونه منبع دیگر نیز هست: یکى از آنها مقالات است. کسى که در رشته اى تحصیل مى کند و متخصص مى شود، دوره مقاله شناسى نمى گذارند؛ مثلاً کسى که فلسفه خوانده، از اسفار، شفا، و حکمه الاشراق با خبر است و با کتابهاى درجه بعدى از فلاسفه دیگر نیز آشناست. در احوالات میرزاى نائینى نقل شده است که ایشان وقتى مى خواستند به کسى درجه اجتهاد بدهند، یکى از پرسشهایشان این بوده است که پاسخ فلان مسئله را از کجا مى توانیم پیدا کنیم. اگر مثلاً پاسخ مى دادند که مثلاً باید سراغ کتاب ریاض مرحوم طباطبایى برویم و توضیح کافى مى دادند، ایشان پى مى بردند که این شخص اهل کتاب است و با منابع آشنایى کامل دارد.

    پس مؤلف متخصص در علم اجمالاً با کتاب شناسى آن آشنایى دارد ولى متخصصان کمى در یک رشته علمى وجود دارند که از مقالات نگاشته شده در آن رشته اطلاع کافى داشته باشند. بنابراین آشنایى با مقالات اهمیت خاصى دارد و با توجه به اینکه مقالات در دنیاى ما برجسته ترین نقش را دارند، باید به طور جدى کانون توجه قرار گیرند. یکى از راههاى دستیابى به مقالات و آشنایى با آنها، اقدامات توصیه اى است، که شما مى توانید به هر مؤلفى توصیه کنید تا به نمایه هاى مقالات مراجعه کند؛ یعنى نمایه هایى که مقالات موجود را معرفى مى کنند، مثلاً «مقالات ایران» در ایران، «فهرست مقالات فارسی» از ایرج افشار، مجله نمایه، انواع نمایه هاى موضوعى، «کتاب شناسى علوم عقلی» که برخى از مقالات علوم عقلى را فهرست کرده است، مجموعه کتاب شناسى هاى پارسا تحت عنوان کتاب مرجع یک سرى مقالات موجود را فهرست کرده اند و مجموعه اى از مقالات کهن را نیز آورده اند. مقالات خارجى نیز اغلب نمایه هاى موضوعى دارند و قابل بازیابى اند. در این قسمت باید مؤلفان را راهنمایى و توصیه کرد که متأسفانه معمولاً مغفول واقع مى شود. یعنى شما در مقام مجرى یا ناظر یا مدیر طرح به ساز و کارى نیاز دارید که بتوانید مطمئن شوید مؤلف شما به این منابعِ کتاب شناسى یا مقاله شناسى مراجعه کرده و از آخرین مقالات مرتبط با موضوع آگاه شده است. این چنان نیست که بتوان اینها را از طریق بخت و اتفاق فهمید، بلکه باید ساز و کارى براى آن یافت.

    در این زمینه، مراکز مختلف، ساز و کارهاى متفاوتى به کار بسته اند؛ مثلاً یکى از اهداف ساز و کار پرونده علمى که در مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامى اجرا مى شود همین است. ساز و کار دیگرى را که ما در دانشنامه جهان اسلام به کار بسته ایم، روش نمایه کاربردى است. ما در گروههایمان، پژوهشگران را موظف کرده ایم که همه مجلات علمى را که در مجموعه ما موجود و در حدود هفتصد عنوان است، ببینند و با توجه به حوزه موضوعى هر مقاله مشخص کنند هر یک به کدام مدخل مربوط مى شود، تا بعدها هنگام نگارش مقاله، به آن مراجعه کرده، مقاله مدخل را با توجه به آن بنویسند. حتى به آنان توصیه مى کنیم با وسعت نظر عمل کرده، دست کم ارتباط با مدخلها را که به نظرشان مى آید، یادداشت کنند. در همین زمینه ما طرحى داریم تحت عنوان نمایه کاربردى، که تا به حال حدود شصت هزار عنوان مقاله نمایه شده است. بنابراین ساز و کار این مطلب، با توجه به اهداف مؤسسات و مراکز مختلف متفاوت است.

    به نظر شما آیا استفاده از منابع در تدوین مقالات دائره المعارف ها حد و مرزى دارد؟ مثلاً آیا باید از منابع درجه اول و دوم استفاده کرد یا مى توان از منابع درجه سوم و چهارم نیز در نگارش این مقالات بهره برد؟

    تا حد ممکن، اصل بر استفاده از منابع معتبر و اَقدم است. این دو ویژگى مهم است. مثلاً در فلسفه، استدلالى را که ابن سینا آورده و بعد عینا ملاصدرا نقل کرده، کتاب ابن سینا اقدم مى شود. این، روش کلى در کار است، لکن دو تبصره مى توان براى آن آورد. نخست اینکه گاهى برخى منابع، با اینکه از منابع قدیمى استفاده کرده و عینا همان مطالب را نقل کرده اند، خود، منبع دست اول تلقى مى شوند؛ مثلاً اسفار ملاصدرا خود منبع دست اول تلقى مى شود، اگرچه مطالب بسیارى را عینا از فخررازى نقل کرده و آن را در کتابهاى فخررازى هم مى یابید؛ یا مطلبى را از غزالى نقل کرد است، ولى به هر روى، منبع خود ملاصدرا دست اول به شمار مى رود. بنابراین مى توان این منبع را نیز منبع دست اول به شمار آورد؛ زیرا ممکن است کتابهاى فخررازى یا غزالى مثل جواهرالقرآن در اختیار مراجعه کننده ما نباشد، اما شرح اصول کافی یا دیگر آثار ملاصدرا در دسترس باشد. بنابراین منابعى که در جامعه ما دست اول تلقى مى شوند، قابل ارجاع دادن اند.

    تبصره دوم اینکه، گاهى در یک منبع درجه سوم یا چهارم، نکته یا تعبیر خیلى مهم به کار رفته است؛ مثلاً فلان کتاب که شرح منظومه است و کتابى معمولى است، نکته اى گفته که این تعبیر و نکته مطلب را بهتر و راحت تر از خود حاجى سبزوارى حل کرده است. در این موارد استثنائا استفاده از این گونه منابع بهتر خواهد بود.

    اما نکته مهم در این بحث، احتراز از کثرت منابع است؛ زیرا اگر منابعِ زیاد معرفى کنید، خواننده را خسته خواهید کرد. معرفى بیست منبع که همگى از روى هم نوشته باشند، براى اطلاع رسانى مطلوب است، اما هیچ ضرورت و بار علمى اى ندارد، همان یکى دو منبع اصلى کفایت مى کند.

    محور دیگر در زمینه منابع در نگارش مقالات پایان نامه ها و تک نگاریها هستند. تک نگاریها را چه بسا بتوان از طریق مراجعه به کتابخانه ها شناسایى کرد، و پایان نامه ها نیز که اهمیت فراوانى دارند، و خوشبختانه با روش «مرکز مطالعات و مدارک علمی» قابل (نمایه) بازیابى اند. این مرکز اکثر پایان نامه ها را (مقالات و پایان نامه ها) باید اندیشید. درباره مقالات نیز  Indexکرده است. پس براى این دو محور باید توجه داشت که مقالات هم شامل مقالاتِ مجلات و هم مجموعه مقالات مى شود. مثلاً شخصى مقاله اى در یادنامه علامه طباطبایى مى نویسد. این گونه مجموعه ها معمولاً در کتابخانه ها با عنوان «کلیات» رده بندى مى شود و اطلاعات مقالات آنها در داخل برگه هاى فهرست وارد نمى شود، تا با استفاده از اطلاعات فهرست برگه ها بتوان به آن دست یافت.

    آیا دائره المعارف ها مى توانند به عنوان یکى از منابع مورد استناد باشند، به ویژه با توجه به اینکه آنها نیز از منابع دیگر نقل کرده اند و منبع درجه اول به شمار نمى روند؟ آیا بهتر نیست به اصل منابع رجوع شود؟

    امروزه در دنیا به دائره المعارفهاى معتبر، استناد مى کنند. دائره المعارف ها به منزله منابع جامع و فشرده، محل ارجاع و استنادند. براى مثال، فان. اِس که یک محقق درجه اول در زمینه کلام است به دائره المعارف اسلام ارجاع مى دهد؛ مثلاً درباره شرح حال فلان آدم یا درباره «قاعده لطف» وقتى ببینید دائره المعارفى بسیار خوب نوشته است، به جاى آنکه به کتاب قاضى عبدالجبار ارجاع دهید، به این دائره المعارف ارجاع مى دهید.

    آیا شما براى این برنامه، نرم افزار خاصى طراحى کرده اید تا بتوان به آسانى از طریق رایانه جست وجو کرد؟

    بله، ما یک برنامه رایانه اى براى آن آماده، و نرم افزار خاصى را طراحى کرده ایم؛ زیرا در غیر این صورت کار جست وجو بسیار دشوار مى بود. ما این نرم افزار را در اختیار گروههاى تخصصى مرکز قرار داده ایم، تا موارد بى ربط با موضوعات را حذف کنند. البته این نرم افزار براى استفاده داخلى براى مجموعه محققان خودمان در دانشنامه جهان اسلام است، و تصمیم نداریم فعلاً آن را بیرون از بنیاد عرضه کنیم.

    بانک اطلاعاتى و اطلاع رسانى بین دایره المعارفها موضوع مهمى است. در مراکز تحقیقى اى که در موضوعى واحد تحقیق مى کنند و کارهاى موازى انجام مى دهند سرمایه هاى بیت المال، وقت و امکانات هدر مى رود، در حالى که مى شود به شیوه هایى ـ مثلاً از طریق بانک اطلاعات ـ از این موارد جلوگیرى کرد. نظر شما درباره تقسیم کار بین مراکز بزرگ تدوین دائره المعارف در کشور چیست؟ مثلاً چند مرکز که در حوزه واحد مانند علوم عقلى یا اسلام کار مى کنند، هر کدام بخشى از کار را انجام دهند. براى مثال یک مرکز از حرف «الف» شروع کند و مرکز دیگر از حرفى دیگر، و یا به طریق دیگرى متحد شوند و با قوت و قدرت بیشترى، دائره المعارف بهترى عرضه کنند.

    ظاهرا تنها مشکل بر سرِ دانشنامه جهان اسلام و دائره المعارف بزرگ اسلامى است؛ زیرا بقیه مراکز، مشترک نیستند؛ مثلاً دائره المعارف قرآن، فقه، علوم عقلى یا کلام هر کدام مستقل اند؛ ضمن اینکه همپوشى نیز دارند، اما فعلاً کسى با آنها کارى ندارد. زمانى بنده و بسیارى دیگر مى خواستیم به گونه اى یا حروف را تقسیم کنیم و یا ادغام شویم؛ اما در عمل به این نتیجه رسیدیم که چون این کار مبتنى بر تجربه پیشین نبوده و بر اساس روشهاى آزمون و خطا صورت گرفته است، دو مؤسسه با دو شیوه مختلف، کارى را پیش برده اند، امروز هر دو در شیوه خودشان سنت پیدا کرده اند؛ به گونه اى که امکان انتقال آن به یک نتیجهْ مشکل است؛ ادغام نیز ممکن نیست؛ زیرا اصلاً به دو شیوه مختلف طراحى شده اند.

    اساسا دو سنت و دو جریان و دو محصول در میان است. ما تقریبا هم زمان، و با دو سنت مختلف آغاز کرده ایم. جناب آقاى بجنوردى در دائره المعارف بزرگ اسلامى نگاهشان این بود که این دائره المعارف را باید جوانان و فضلاى ایرانى تألیف کنند و براى نیل به این که این مقصود دست کم دو مقدمه لازم بود؛ یکى، فراهم آورى یک کتابخانه بسیار غنى و دوم، گزینش مطالب از کتابها تحت عنوان پرونده علمی. بر این اساس، شما کتابخانه اى دارید؛ عده اى کارشناس را جمع مى کنید؛ این کارشناسها براى مدخل مورد نظر، زیر نظر یک استاد در کتابخانه، مجموعه مطالبى را پیدا مى کنند؛ زیراکس مى گیرند؛ پوشه اى درست مى کنند؛ و آنها را براى نگارشِ مقاله به مؤلفى مى سپارند، و مجموعه اطلاعات نیز همواره کنترل مى شود. این یک سیستم است. محصول نیز، مجموعه مقالات بسیار ارزشمندى است که در دائره المعارف بزرگ اسلامى گرد آمده است.

    کنیم و بعد در زمینه هایى که متخصص نداریم[ سیستم دیگرى نیز وجود داشت، و آن اینکه ابتدا حجم مقالات مدخلها را طراحى اجمالى متخصصانى داریم مقاله بنویسیم.] ترجمه را شروع کنیم در مواردى نیز که خودمان

    کنیم. مثلاً مقاله بدعت در دانشنامه جهان اسلام و[ حاصل این کار نیز مقالاتى شده که در هر دو مشترک است و مى توان آنها را با هم مقایسه نیز دائره المعارف بزرگ اسلام وجود دارد. اولى نگاه تاریخى جالبى به این موضوع دارد که دومى فاقد آن است، دومى نگاه حدیثى به موضوع دارد که اولى توجه چندانى به آن ندارد، و این دو همدیگر را تکمیل مى کنند.]

    اینها در دو سنت هستند: گاهى مکمل هم و گاهى عین یکدیگرند. بنابراین اکنون دیگر تلفیق اصلاً معنا ندارد؛ یعنى این کارخانه با این خط تولید طراحى شده است و دیگرى با خط تولیدى دیگر.

    این تمایز از نظر فواید جنبى نیز دست کم دو فایده دارند: یکى اینکه دو نهاد براى تربیت نیروهاى متخصص ـ نیروهایى که در این بیست سال مى توانند این کار را انجام دهند ـ شکل گرفته است که مى توانند مقالات تحقیقى بنویسد؛ دوم اینکه به هر حال در همه دنیا نیز این مسئله وجود دارد؛ چون این هم خودش خوب است؛ زیرا هر یک طرفداران خاص خود را دارد.

    ضمن اینکه هزینه کل این دو یا سه دائره المعارف وقتى به اتمام برسد به ازاى حدود پنجاه جلد ـ غیر از کتابخانه و ساختمان که باقى مى ماند و دو کتابخانه تخصصى خوب است ـ حدود صد میلیارد مى شود، و صد میلیارد براى چنین کار بزرگى با فواید زیاد آن رقم بزرگى نیست.

    محقق و نویسنده مشترک هم دارید که هم براى شما بنویسد و هم براى آنها؟

    بله.

    مقاله اى هم که مى نویسند مشابه هم است؟

    اگر یک نفر باشد مجبور است یکى بنویسد. به تازگى یکى از مؤلفان ـ البته ایشان پژوهشگرى در ایران منحصر به فرد است و در موضوعى خاص فقط ایشان مى نویسد ـ به من گفتند که مى تواند آن مقاله را براى آنجا هم بنویسد؟ بنده گفتم عیبى ندارد، و حتى مى توانند همین کار را به آنان بدهند.

    در این صورت در زمان نیز صرفه جویى مى شود.

    بله، یک نفر متخصص تخت جمشید که مثلاً براى ما مقاله اى نوشت، اگر آقاى بجنوردى هم به ایشان همین مدخل را سفارش بدهد ایشان باید همان را بنویسد، و ما منعى نمى کنیم.

    آیا در کشور ما در سطح کلان برنامه اى براى سازماندهى و ساماندهى دایره المعارفها وجود دارد؟

    خیر، زیرا اگر جایى بخواهد این کار را انجام دهد به گمان ما وزارت علوم است؛ یعنى وزارت علوم یا هر جایى که دست اندرکار تحقیق و پژوهش است باید این امور را بر عهده گیرد. وزارت علوم به این موضوع توجهى ندارد و براى آن برنامه ریزى نمى کند.

    یکى از مشکلات امروز ما این است که مقالات برخى صاحب نظران و دائره المعارفها را، مقالات مرورى مى شمارند؛ یعنى آنها چیزهاى را جمع مى کنند و مى نویسند و از همین روى، این مقالات از حیث علمى بسیار پایین تلقى مى شوند بسیارى از اهل علم از دادن مقاله به ما پرهیز مى کنند؛ زیرا معتقدند براى آنها هیچ امتیاز علمى اى ندارد. آنها مى گویند براى مراکز پژوهشى دیگر، نظیر مجلات پژوهشى، مقالاتى ساده تر از اینها مى نویسند، و آن مراکز نیز چاپ مى کنند، و ایشان و امتیازشان را مى گیرند. این امر، موضوعى نگران کننده است ولى براى رفع آن برنامه ریزى و کارى صورت نگرفته است. البته پاره اى فعالیت ها مى تواند به حل مشکل کمک کند؛ نظیر جشنواره هایى که در آنها وزارت علوم به دائره المعارف توجه کرده است؛ مثلاً سال گذشته عنوان جشنواره مطبوعات اسلامى، را به جشنواره مقالات اسلامى تغییر دادند، و دائره المعارفها را نیز درون آن جشنواره قرار دادند. همچنین جشنواره خوارزمى به دایره المعارفهاى تخصصى به منزله پژوهشهاى بنیادى نگاه کرد و به دو دائره المعارف بنیاد اسلامى و دائره المعارف جهان اسلام جایزه جشنواره خوارزمى تعلق گرفت. در سطح کتاب سال نیز این امر اتفاق افتاده است، اما اینکه از این سوى، برنامه ریزى شود و فرهنگ اهمیت دادن به دائره المعارف ایجاد شود، به گمان بنده هنوز رخ نداده و امیدواریم که چنین شود.

    جنبه دیگر کار این است که اصلاً مرکزى وجود داشته باشد که بین مراکز دایره المعارفى ارتباط برقرار کند، یا اینکه بتوانند به هم کمک کنند. مثلاً یک سایت اطلاع رسانى بسیار قوى تأسیس شود که آخرین اطلاعات تمام مراکز، از قبیل نویسندگان، منابع، روشها و دیگر کارها را جمع آورى کند و در اختیار بقیه مراکز قرار دهد. چنین برنامه اى تا به حال مطرح شده است؟

    مطرح نشده، ولى مى توانیم بگوییم زمینه آن فراهم است. دست کم بین دانشنامه جهان اسلام و دائره المعارف بزرگ اسلامى این برنامه مطرح شده است، که نوعى فعالیتهاى مشترک داشته باشیم؛ مثلاً تجربه هاى تألیف را از طریق کارشناسان به مذاکره و گفت وگو بگذاریم، ولى این برنامه ها هنوز اجرا نشده است. بانک اطلاعات دائره المعارفها نیز متأسفانه هنوز راه اندازى نشده است. البته مى توانیم با مرکز پژوهشى وزارت علوم این مسئله را طرح کنیم، و چون آنها اطلاعات مراکز پژوهشى را مى گیرند مى توانیم از ایشان بخواهیم که این کار را در قالب اطلاع رسانى عمومى نیز انجام دهند. اما تا الان چنین کارى انجام نشده است. البته امروزه بین دایره المعارفها همکارى برنامه ریزى شده اى در سطح کلان برقرار نیست ولى در حد کتابخانه هست.

    آیا بین مراکز نگارش دائره المعارف در ایران و جهان روابطى وجود دارد، و اگر هست این روابط به چه صورت اند؟ آیا این روابط یک طرفه اند یا طرفینى، و چه فوایدى در بر دارند؟

    دائره المعارف نویسى در جهانْ مرکزى ندارد. یک ناشر است که پروژه تعریف مى کند؛ یعنى اصلاً نیازى ندارد که مرکزى تأسیس کند. ولى ما در ایران اگر بخواهیم در هر زمینه تخصصى اى تعدادى دائره المعارف تدوین کنیم باید مرکزى این فعالیت را آغاز کند، و انى امر صرفا با پروژه و امثال آن برگزار نمى شود. براى این کار باید افرادى را ممحض و تربیت کرد. ولى امروزه در جهان این کار را نمى کنند. نشر آکسفورد با متخصص دانشنامه شناسى همچون جان اکپوزیتو قرار داد مى بندد، و از او به عنوان متخصص جهان اسلام، مى خواهد که یک دائره المعارف درباره جهان معاصر اسلام بنویسد.

    سپس او با توجه به شناخت خود حدس مى زند حجم این دائره المعارف مثلاً چهار یا پنج جلد شود و طرحى چهار جلدى آماده مى کند. بعد با یک یا چند متخصص که به جهان اسلام تعلق دارند گفتگو مى کنند، و اینها هر کدام در حوزه خودشان مدخلهایى را استخراج و مؤلفانى را شناسایى مى کنند. آقاى اکسپوزیتو در امریکاست، آقاى آلبیتربورانى مثلاً در فلان جاست، و...، در یک نظام گاهى با هم جمع شوند گاهى ارتباط ویدوکنوانستو با هم داشته باشند. به همین ترتیب به گونه هاى مختلفى که براى آنان امکان دارد، مانند ارتباط تلفنى یا رایانه اى، با هم یک دائره المعارف مى نویسند. از این روى، اصلاً معنا ندارد که بگوییم با مرکز دائره المعارف نویسى در جهان ارتباط داریم. مثلاً در سوریه و بعضى جاها مرکز دائره المعارف هست، از این روى ما ارتباط را لازم نمى بینیم. اما باید با ناشرهاى معتبر جهان که دائره المعارف تولید مى کنند ارتباط داشته باشیم؛ مانند: بریل، آکسفورد، کمبریج یا مراکز مشابه آن. یکى از فایده هاى مهم آن این است که ما به آنها بگوییم مثلاً در مورد امام باقر علیه السلام این مقاله به این دلیل بهتر است؛ درباره ابن عربى این مقاله بهتر است؛ و به گمان ما این کار باید بشود و نتایج مثبتى دارد.

    فرمودید بعضى دائره المعارفهاى ترکیه از دانشنامه جهان اسلام راهنمایى خواسته بودند. همچنین در موارد دیگرى نیز از خارج راهنمایى هایى خواسته اند و خدماتى به آنها ارائه شده است. آیا عکس این حالت نیز صورت گرفته است؟ یعنى دایره المعارفهایا دانشنامه هایى که در ایران هستند، از دایره المعارفهاى خارج از ایران راهنمایى خواسته اند، و چنین تبادل همکاریهایى تا به حال صورت گرفته است؟

    بله، مثلاً ما با مجموعه ویرایش دائره المعارف اسلامى «لایدن» ارتباط برقرار کردیم. از آنها خواستیم مؤلفانشان را به ما معرفى کنند، و به ما مقاله بدهند و ما به آنها مقاله بدهیم. با آقاى مادلوى از همین طریق ارتباط برقرار کردیم. البته این کار در همین حد مدخل گزینى است. آقاى دکتر محقق نیز همین کار را کردند؛ مثلاً با ایرانیکا در همان ابتدا ارتباط برقرار کردند، یا در گذشته مثلاً اردن قرار بود دایره المعارفى منتشر کند و در همین زمینه با آنها ارتباطى برقرار شده بود. البته اکنون بیشتر با نویسندگان دائره المعارف ارتباط برقرار مى کنیم.

    در سطح دنیا؟

    بله شناسایى مى کنیم. مثلاً اکنون پیرلورى فرانسوى، که متخصص جابربن حیان است، ارتباط برقرار کرده ایم. مقاله دائره المعارف اسلام را هم در نسخه دوم، گمان مى کنم ایشان نوشته است.

    بحث دیگرى که مطرح است نقش دائره المعارف ها در ترویج و تبلیغ دین اسلام، به خصوص فرهنگ اهل بیت (ع)، است. دائره المعارف ها تا چه حد در این زمینه نقش ایفا مى کنند، و تا چه حد مى توان در این عرصه از آنها بهره برد؟ آیا این نقش، به ویژه با توجه به اینکه دائره المعارف ها باید اصل بى طرفى را رعایت کنند، جدى است؟

    دلیل اینکه بسیارى از غربیان یا غربى مآبان و کسانى که در غرب تحصیل کرده اند، تلقى خاصى از اسلام دارند، این است که مجموعه اى از آن دائره المعارف ها را خوانده اند. وقتى شما مجموعه اى از داده ها را به افراد بدهید، آنان نیز براساس همان داده ها داورى مى کنند. حال ما که مذهب خود را حق مى دانیم، بهتر مى توانیم آن اعتقادات بر حق را در قالب غیر جدلى و غیر دفاعى عرضه کنیم. مگر مسیحیت اعتقادات باطل خود را در زمینه تثلیث و...، که با استدلال عقلى به هیچ وجه قابل دفاع نیست، در همین قالب عرضه نکرده است و به بهترین نحو از آن بهره نبرده است؟

    دائره المعارف براى بسیارى از ما در حکم منبر است. نخستین مجله اى که در مصر منتشر شد، «منبر الاسلام» نام گرفت. آنان دیدند در دنیا ابزارى است به نام مجله، که از طریق آن مى توان به خوبى مطالب را عرضه کرد. در ایران پس از گذشت هفتاد سال از انتشار مجله یا «جریده» تازه به فکر انتشار یک مجله اسلامى افتادیم. در این زمان بود که کسى با نام «داعى الاسلام گیلانی» متوجه شد مسیحیان دارند با استفاده از این ابزار عقاید خود را تبلیغ مى کنند. او خدمت حاج آقا نوراللّه اصفهانى در اصفهان رفت و درخواست کرد، و در نتیجه مرکز «صفاخانه» اصفهان تأسیس شد، و آن مرکز، مجله اى را با نام «اِنّ الدین عنداللّه الاسلام» منتشر کرد. این موضوع، به سال 1282 شمسى بازمى گردد، در حالى که وقتى به تاریخ مطبوعات نظر مى کنیم، نخستین مجلات در ایران مربوط به هفتاد یا هشتاد سال قبل از آن بوده است. نشریه در واقع یک رسانه به شمار مى آمده است. دائره المعارف ها نیز همین نقش منبر و رسانه را دارند و باید با این زبان آشنا شد.

    نکته مهم دیگر این است که زبان علمى، زبان خوبى است اما باید زیرکانه عمل کرد، و این امر نباید موجب شود که ما از گفتن حق به بهانه زبان علمى بترسیم.

    زمانى من در مقاله اى در باره «سید بحر العلوم» نوشتم که «در باره ایشان یکى از مسائل مهم این است که بر سَرِ ملاقات او با حضرت ولى عصر (عج) بین علماى شیعه تقریبا اختلافى وجود ندارد». شخصى که مقالات ما را نگاه مى کرد، گفت: این موضوع را براى چه نوشتید؟ در جواب گفتم: این یک اطلاع تاریخى که به طور قطع رخ داده است. من مى توانم در آنجا شک کنم که آیا ملاقات با امام زمان (عج) ممکن است یا نه؟ اما مسلم است که این یک اطلاع تاریخى است، و مجموعه علماى شیعه اتفاق نظر دارند که «سید بحر العلوم» چنین ملاقاتى داشته است. متأسفانه ما گاهى اوقات به بهانه زبان علمى از دادن اطلاعاتمان مى ترسیم. علمى بودن زبان مقاله، ناسزا نگفتن، و استناد نکردن به مطلبى با قسم به خدا و پیامبر و...، با اینکه از گفتن حق بترسم تفاوت دارد. ما که صرفا نمى خواهیم عقاید خود را به صورت ادعا گونه مطرح کنیم، بلکه ما نیز در حوزه هاى علمیه تحصیل کرده ایم و در علوم خود تخصص داریم و مى توانیم آنچه را حق مى دانیم ـ که به اعتقاد ما بهترین دین و دین حق است - با زبان علمى و در قالب مقالات دائره المعارفى مطرح کنیم، و دین حق یعنى آنچه با واقع مطابقت دارد.

    بنابراین به گمان بنده این کار حتما باید صورت گیرد. اینجا سخن از ترویج نیست. متنهاى ترویجى در جایگاه خویش، نقش خود را ایفا مى کنند. جایگاه متن دائره المعارفى، کتابخانه هاى تخصصى است و متخصص به آن مراجعه مى کند. اگر شما با زبان علمى و مبتنى بر نقد نوشتید، به جاى حرف آقاى «مادِلونگ» یا آقاى «کُلبِرگ» حرف شما را نقد و بررسى مى کنند. مقاله «اثنا عشریه» دائره المعارف اسلام را دکتر نصر نوشته است. آنها پى بردند که او مى تواند با زبان علمى در باره مذهب شیعه بنویسد و این مقاله را به او واگذار کردند. شما وقتى آن را مى خوانید متوجه مى شوید که شیعه را درست معرفى کرده است. حال اگر دیگرى این مقاله را مى نوشت، ممکن بود چیز بى ربطى بنویسد. مثلاً اگر مقاله «المهدی» را «مستر سِروِنسی» بنویسد، به یک صورت مى نویسد، و شخصى همچون «محمد حسین جعفری» بنویسد، چون فردى شیعه و معتقد است، به گونه اى دیگر مى نویسد؛ اگرچه هر دو نفر با زبان علمى دانشگاهى مى نویسند. بنابراین به نظر من این کار حتما لازم است. یهودیان، براى معرفى دین خودشان دائره المعارف هفده جلدى «جودائیکا» دارند. در همان مجموعه، اقتباسات خود را از «تورات» و نیز نظرشان را در باره قرآن آورده اند. ما نیز باید نظر خود را در باره قرآن، اعجاز قرآن و ادله آن مطرح کنیم. حال هر کس خود مى تواند تحقیق کند؛ زیرا ویژگى دائره المعارف، مبتنى بر منابع بودن است، و مقالات آن، قابلیت تحقیق، نقد، اثبات یا رد دارد.

    جناب عالى قدرى از پرسش بعدى ما را نیز پاسخ دادید، و آن این بود که در حوزه علوم اسلامى تا چه حد به دائره المعارف نیاز داریم، و مسئولیت حوزه هاى علمى در این زمینه چیست؟ آیا واقعا مقدار موجود کفایت مى کند یا باید بیشتر از این به آن بپردازیم؟

    دائره المعارف، گونه اى از رسانه است. اگر ما رسانه را به معناى واسطه رساندن یک پیام بدانیم، مهم ترین رسانه، دائره المعارف است. براى سطحى از مخاطبان، یعنى مراکز علمى، بنده این رسانه را لازم مى دانم، و گمان مى کنم در حوزه علوم اسلامى حق آن است که حوزه هاى علمیه به طور جدى به این مهم بپردازند. هر یک از اینها در نوع خودْ خوب است. در دنیاى امروز نمى توان از دائره المعارف غافل شد. دایره المعارف نویسى در حوزه علوم اسلامى ضرورت دارد، ولى باید به دو لازمه آن توجه کرد: یکى روش، و دیگرى ادبیات. بنده معتقدم از لحاظ عمق و کیفیتِ تحصیل حوزه هاى ما از مراکز دیگر پیشرفته تر است، اما روش تحقیق و پژوهش که بر تتبع مبتنى باشد هنوز در حوزه هاى ما به تکامل نرسیده است. یکى از ویژگیهاى دائره المعارف این است که ما در مقام گزارشگر قرار مى گیریم نه مبلغ و مدافع.

    جایگاه دائره المعارف ها در سیر مطالعاتى عموم چگونه است؟

    دائره المعارفهاى عمومى براى همه مردم مفیدند؛ مثلاً «دائره المعارف مصاحب»، «بریتانیکا» و «امریکانا». دائره المعارفهاى تخصصى نیز براى اهل پژوهش مفیدند. در دنیا دائره المعارف ها مورد استناد هستند. یکى از کارهاى خوبى که در نظامهاى اطلاع رسانى صورت مى گیرد، این است که تحقیق مى کنند چه منابعى مورد استناد و پژوهش قرار مى گیرند. یکى از مهم ترین منابع مورد استناد و پژوهش، دائره المعارف ها هستند. براى مثال ویرایش اول «دائره المعارف اسلام» که در «لایدن» چاپ شده است، قبل از جنگ دوم جهانى پایان یافت، و ویرایش دوم آن، از سال 1960 آغاز شد و تا سال گذشته و 43 سال طول کشید، و اکنون قصد دارند ویرایش سوم آن را شروع کنند. اگر به مقالات تحقیقى که در مجلات مطالعات اسلامى غربى چاپ مى شود نگاه کنید، غالبا یکى از منابع آنها همین مقالات موجود در «دائره المعارف اسلام» است، که به صورت اختصارى «EI» یعنى EncyclopediaofIslam، به آن ارجاع مى دهند.

    در ایران هنوز این مطلب جا نیفتاده است. ما نیز باید در آینده یکى از پروژه هاى مطالعاتى مان این باشد که دانشنامه جهان اسلام و امثال آن، تا چه حد مورد مطالعه و استناد پژوهشگران و اهل فن در ارائه مقالات تحقیقى قرار مى گیرد. هنوز داورى زود است ولى تجربه نشان مى دهد که این امر در حال تحقق و گسترش است.

    به نظر شما چه شیوه هاى دیگرى را براى معرفى دائره المعارف ها مى توان به کار گرفت؟ آیا صرف متقن، محکم و مستدل بودن دائره المعارف و داشتن نویسندگان خوب، براى جا افتادن دائره المعارف در جامعه کافى است یا مى توان از شیوه هاى دیگر نیز براى معرفى دائره المعارف به مخاطبان استفاده کرد؟

    حدود پنج سال پیش، جناب آقاى دکتر حداد عادل مى فرمود، جلسه اى به منظور بررسى راههاى معرفى دائره المعارف تشکیل دهیم. بنده مخالفت مى کردم و مى گفتم بگذارید مقدارى کار پیش تر برود. ایشان تعبیرى کردند که شاهد مثال بنده است. فرمودند: همیشه باید بین بود و نمود نسبت درستى باشد. برخى بودشان خیلى زیاد است ولى نمودى ندارند؛ بعضى نیز نمودشان زیاد است و هنوز کارى نکرده اعلام مى کنند. پس باید بین بود و نمود، رابطه اى برقرار کنیم. یعنى آنچه تحقق یافته، باید عرضه کنیم و همیشه نیز قدرى دیرتر عرضه کنیم، به ویژه در کارهاى با زیرساختهاى طولانى باید عجله به خرج ندهیم.

    برخى محققان دانشنامه جهان اسلام به ما مى گفتند هر جا مى رویم هنوز اسم دائره المعارف ما را نمى دانند و با کار ما آشنا نیستند. بنده به آنان عرض کردم که شما صبر کنید. این دائره المعارف کم کم جایگاه خود را مى یابد. اکنون که حجمى از کار را عرضه کردیم، همکاران مى گویند دانشنامه آرام آرام شناخته شده است.

    براى دائره المعارف باید مکانیزمهایى که با آن هماهنگى داشته باشد تعریف کرد. دائره المعارفْ مجله، کتاب عادى یا بروشور تبلیغى نیست. راه روشن این است که از همه امکانات رسانه اى و از جمله معرفیهاى علمى رسانه اى کمک گرفت؛ در مجلات نقد کرد و مقالات را مورد ارزیابى قرار داد؛ و اساسا پیشنهاد خود ما به دوستان در دانشنامه جهان اسلام این بود که شما نقدى بر مقالات آن بنویسید و چاپ کنید. من نیز به همه اعلام کرده ام که اگر کسى در نقد کار ما و مقالات این دانشنامه مقاله بنویسد، من آن را براى چاپ به مجلات معتبر مى دهم و این امر به نفع خود ماست؛ زیرا اولاً، موجب شناساندن کار ما به دیگران خواهد شد، و ثانیا، اشکالات کار روشن مى شود.

    البته باید قدرى صبر داشت تا کار پیش برود. پروژه اى که اتمام آن چهل سال طول مى کشد، در ده سال اول نباید انتظار داشت که کسى اصلاً آن را ببینید؛ زیرا شما در این ده سال زیرساخت کار را طراحى مى کنید. نباید نگران باشید؛ خطر همین جاست.

    شنیدم که آیت اللّه مصباح فرموده بودند: «یک جایى باید باشد که براى تدوین دائره المعارف، 25 سال به ما بودجه دهد و از ما نیز مؤاخذه و استبصار نکند» به نظر من این حرف درست است. با اینکه امسال به ما بودجه بدهند و سال بعد بگویند چند جلد چاپ کردید، دائره المعارف تدوین نمى شود. تنها هنگامى که کار عرضه شد و جایگاه خود را یافت، تأثیر آن مشخص مى شود. چندان هم نباید عجله کرد؛ زیرا ماهیت این کار به سرعت تغییر نمى کند، و در بهترین وضعیت، هر چهل سال یک بار خود را نو مى کند.

    اما به دلیل هزینه بر بودن تألیف این مجموعه ها و گرانى آنها باید بودجه هاى خاصى تأمین شود تا آنها را به کتابخانه هاى عمومى دانشگاهها، دانشکده ها و مراکز پژوهشى منتقل کنند، و به راحتى در اختیار همگان قرار گیرد.

    اتفاقا یکى از پرسشهاى ما همین بود که چگونه مى شود فرهنگ استفاده از دائره المعارف ها را در جامعه رواج داد. یکى از راهکارهاى ترویج فرهنگ همین است که امکان دستیابى به آنها را براى عموم جامعه علمى در کتابخانه ها فراهم ساخت.

    حال با توجه به اینکه گرانى دائره المعارف ها یکى از موانع دستیابى راحت به آنهاست به نظر شما چگونه مى شود، آنها را با قیمت ارزان در اختیار همگان قرار داد؟

    کارهاى علمى به ویژه تهیه دائره المعارف کارى بسیار پرهزینه است، و افرادى که در این زمینه فعالیت مى کنند اکثرا عمر علمى خود را در راه آن صرف مى کنند، و به هر روى به درآمد احتیاج دارند. دائره المعارف نویسى بسیار هزینه بر است و این واقعیت را همه باید بدانند؛ لکن براى عرضه ارزان آنها باید تسهیلات حمایتى فراهم ساخت. گاهى براى یافتن منبعى که براى پژوهش در موضوعى بدان نیاز داریم و حتما باید آن را به دست آوریم، همه راههاى ممکن را مى پیماییم. مثلاً کتابى در لبنان چاپ شده بود و ما مجبور شدیم براى پیدا کردن یک نسخه آن، با رایزنیها و دشوارى هاى فراوان آن را در لندن پیدا کنیم که مقاله ضعیف نباشد؛ زیرا این نسخه تصحیح شده بهتر از نسخه هاى دیگر بوده است. این مطالب و هزینه ها را شاید مردم ندانند، لکن هزینه هایى است که وجود دارد و گریزى از آن نیست.

    حضرت آیت اللّه خامنه اى نیز در جلسه اى به ما گفتند که برخى از کارها یک بار صورت مى گیرد. گاهى کتابى را به دلیل نیاز در مقطع خاصى براى عموم مى نویسند و بر فرض که ایرادى نیز وارد باشد، در چاپ و ویرایش بعدى اصلاح مى شود. اما دائره المعارف اثرى است که چهل تا پنجاه سال مى ماند و زمان بر آن مى گذرد تا اینکه دوباره بتوان آن را ویرایش کرد. مثلاً در دائره المعارف اسلام با اینکه ویرایش دوم آن منتشر شده است، چون جانشین مناسبى براى مقاله جابربن حیان، نوشته «پلوکراس» در سال 1930 پیدا نکرده اند، همان مقاله را با پاره اى اضافات چاپ کرده اند.

    با توجه به اینکه دائره المعارف نویسى یکى از فعالیتهاى بنیادین در تحکیم علم و فرهنگ جامعه به شمار مى رود، با توجه به اینکه بازده آن براى جامعه به مراتب از بسیارى کارهاى پژوهشى دیگر بیشتر است، به نظر شما درباره حمایت هاى ویژه از طرف مراکز دولتى و فرهنگى در این زمینه چیست؟

    على القاعده کار مهمى است و به نظر بنده اهل فرهنگ باید اهمیت این نوع کار را نیز درک کنند، همان گونه که اهمیت تأسیس یک دانشگاه یا یک مجله دینى را درک مى کنند تا بتوان کسانى را که به انجام کار خیر تمایل دارند متقاعد کرد؛ زیرا دائره المعارف نویسى ادبیات اهدافى خاص خود دارد و با ادبیات شناخته شده دینى متفاوت است. حال باید افرادْ اهمیت آن را درک کنند. وقتى اهمیت آن درک شد، فرق نمى کند که مؤسسه فرهنگى، یا شخص خیّر و یا دولت باشد، بلکه مهم متقاعد شدن آنها در باره اهمیت دینى، بنیادین بودن این کارهاست، و در آن صورت است که آنها خود حمایت مى کنند.

    دائره المعارف اِنکارتا یا حتى خود CD امروزه عرضه الکترونیکى دایره المعارفها به ویژه در اینترنت مطرح است، مثلاً در آمده دایره المعارفهاى مکتوب موجود به صورت است.

    با توجه به مزایا و معایبى که این نوع عرضه دارد ـ مثلاً غیر قابل استناد بودن، یا سطح علمى پایین دایره المعارفهاى مجازى ـ آیا گمان مى کنید این نوع عرضه مى تواند در آینده جایگزین عرضه مکتوب شود؟ و به هر روى، دائره المعارف نویسى به این سمت پیش رود، یا اینکه این سبک عرضه محصولات مى تواند مکملى براى دایره المعارفهاى مکتوب باشد؟

    بله، گونه اى ارائه به شمار مى آید. اصلاً بحث فراتر از دائره المعارف است. امروزه بحث مهمى مطرح است که آیا مى توانیم بدون وجود فیزیکى کتاب جهان علمى الکترونیک داشته باشیم؟ همگان معتقدند که نمى شود، یعنى هم به لحاظ روان شناسى، هم در عمل و به لحاظ اجرایى نمى شود.

    آیا به منزله یک مکمل مى تواند مطرح شود؟

    بله.

    هر قدر مسائل سنتى رشد کند، باز هم پاسخ همین است؟

    دنیاى الکترونیک و دنیاى کتابخانه هاى الکترونیک، یکى از آرزوهاى دَه تا بیست سال پیشِ جامعه علمى شده بود ولى باید به این نتیجه برسند که امکان پذیر نیست؛ ولى باید از این روش استفاده کرد؛ یعنى امروزه شما به هر حال از این طریق است که مى توانید به سریع ترین صورت ممکن مقالاتتان را به همه دنیا عرضه کنید.

    شما هم استفاده مى کنید؟

    ما در این زمینه بسیار کند بوده ایم. هنوز مقالاتمان وارد سایت نشده ولى در صدد انجام این کار هستیم. البته برخى به دلیل همین که معمولاً مقالات علمى سایتها در دسترس عموم نیستند، مخالف اند و مى گویند مثلاً این کار نشده و باید اطلاع داده شود که فلان مقاله هست. این امر موجب نوعى حراجِ کار مى شود. گروهى نیز مى گویند چون هدفْ تعمیم دانش است باید این کار را انجام دهیم، به خصوص در حوزه هایى که ما کار مى کنیم. ما هم هنوز به نتیجه قطعى در این باب نرسیده ایم؛ اما ظاهرا عناوین کلى کارمان را در سایتمان گذاشته ایم.

    بعضى دایره المعارفها، امروزه به صورت سى دى موجود است. مثلاً همین دائره المعارف اسلام، دسترسى به آن قدرى محدود است؛ یعنى وقتى مى خواهیم استفاده کنیم، مى گویند امتیاز آن متعلق به فلان مؤسسه است و ما نمى توانیم به صورت امانى به شما بدهیم؛ باید حتما از همان مؤسسه تهیه کنید و به این ترتیب قدرى محدودیت ایجاد مى شود.

    امروزه این نوع محصولات را در دنیا مى فروشد، و سایتهاى الکترونیک را اصولاً سایتهاى تبلیغى مى دانند؛ ولى در ایران بسیارى از مراکز علمى و دینى آثارشان را به رایگان در اختیار مى گذارند، و مى خواهند محصولاتشان در دورافتاده ترین نقاط در دسترس همگان باشد؛ ولى گروهى نیز بر آن اند که این کار دسترسى پیداکردن نیست بلکه پیش پا افتاده کردن است، و وقتى پیش پا افتاده اش کردید، اعتبارش را کاهش داده اید. نکته جالبى مطرح شده بود که اگر مقالات علمى رایگان در اختیار قرار بگیرد اینترنت امکان اطلاع یابى را براى شما، مثلاً از یک سال به چند ثانیه تغییر داده است. مثلاً بنده باید به فلان فرد در امریکا نامه مى نوشتم که در مورد فلان موضوع مقاله اى وجود دارد یا نه؛ اما امروزه عنوان را که ارجاع بدهم به سرعت چندین مقاله معرفى مى شود. اما اگر بخواهیم از فلان مقاله علوم تربیتى درباره کودکان مثلاً غیر استثنایى، استفاده کنیم باید پول بدهیم و مقاله را بخریم، و یک جهان سومى با مشکلات خاص خودش، که مثلاً کارت اعتبارى ندارد؛ شیوه خرید اعتبار مجازى را بلد نیست؛ خرید الکترونیکى را نیز نمى داند؛ و اساسا، نوع درآمد او اجازه چنین خریدى را نمى دهد. بنابراین او اساسا نمى تواند از این محصولات استفاده کند. اما یک دانشجو در امریکا که مى فهمد دکتر شکوهى در دانشگاه تهران فلان مقاله را نوشته است، خرید این مقاله براى او هزینه اى در بر ندارد. بنابراین دانش و دستاوردهاى علمى ما بدون مبادله به آن سوى مى رود و این عملاً شکاف دانش و شکاف رشد دانش را در دو جهان بیشتر مى کند؛ یعنى ما جنوبیها مدام تولیداتمان را مجانى و به راحتى یا با قیمتى ناچیز در اختیار آنان مى گذاریم، اما از آن سوى چیزى نصیب ما نمى شود.

    مقام معظم رهبرى در دیدار با نخبگان فلسفه و کلام حوزه سخنانى داشتند که در همین شماره منتشر شده است. ایشان معتقدند لازم است براى کودکان و نوجوانان در زمینه علوم عقلى ـ به ویژه فلسفه ـ کتاب بنویسیم. غربیها کودکان و نوجوانان را از طریق کتابهایى که مبانى فلسفى داشتند با مبانى لیبرالیستى آشنا کردند؛ آنان را از کودکى و نوجوانى با این مبانى انس دادند و تربیت کردند که با مبانى فلسفى شان بار بیایند. مقام معظم رهبرى فرمودند ما نیز باید چنین کنیم و از این شیوه استفاده کنیم. پرسش ما از جناب عالى این است که در زمینه دائره المعارف نویسى ـ به ویژه در حوزه علوم اسلامى و به خصوص علوم عقلى ـ آیا مى شود براى کودکان و نوجوانان دائره المعارف نوشت؟ و اگر مى شود، چگونه و با چه ویژگیهایى، و با چه راهکارهایی؟

    دائره المعارف کودکان و نوجوانان ماهیت عمومى دارد؛ یعنى نمى توان آن را به صورت تخصصى نوشت. بنابراین گمان مى کنم عنوان دائره المعارف علوم عقلى براى کودکان و نوجوانان عنوان دقیقى نباشد؛ زیرا کودک و نوجوان ظرفیتى خاص خود دارد. اصلاً چرا سراغ دائره المعارف تخصصى مى رویم؟ گستره دانش ما را به این این قلمروسازى مجبور کرده است. براى کودک پرسشهایى وجود دارد. براى مجموعه پرسشهاى کودکان که مثلاً در همه معارف به پانصد مورد مى رسد، مى توان یک دایره المعارف تدوین کرد، که مثلاً بیست مقاله آن مى شود علوم عقلى، چهل مقاله در حوزه تاریخ، هفتاد مقاله در حوزه فقه، و... . البته باید توجه داشت که مقاله هاى عقلى را باید به خوبى و به دست اهل این فن نوشت. ولى به گمان بنده نباید سراغ این کار رفت. یکى دو مورد از این دست کارها را نیز به یاد دارم که موفق نشدند؛ زیرا کودک از چنین عنوانهایى مى رمد. به عقیده بنده این تفکیکها در ذهن کودک و نوجوان جایگاهى ندارد. براى نوجوانى که مى خواهد بفهمد فلسفه چیست، کتاب دنیاى سوفى، منبع مناسبى است؛ دنیاى سوفی کتاب خیلى قشنگى است که تاریخ فلسفه غرب را به سبک رمان بیان کرده و به فارسى هم ترجمه شده است. سوفى دخترى است که پرسشهاى فلسفى در ذهن او ایجاد شده و دنبال جواب است.

    بنده براى دخترم که مى خواست بفهمد فلسفه چیست، همین را خریدم. یک دور تاریخ فلسفه غرب است.

    ما هم با این سبک مى توانیم براى کودک و نوجوان کتاب بنویسیم.

    این دائره المعارف نیست. پیشنهاد بنده این است که به این مقولات نگاه دائره المعارفى نکنیم. باید به دائره المعارفى خوب که جنبه تخصصى دارند و افراد کار آشنا سفارش بدهیم که مثلاً مقوله برهان نظم را با زبان کودک و نوجوان براى دائره المعارف کودک و نوجوان بنویسند. بنده این را بیشتر توصیه مى کنم، و تدوین دائره المعارف مستقل را ترجیح نمى دهم.

    امروزه بهترین دائره المعارف کودک و نوجوان در ایران «فرهنگ نامه کودک و نوجوان» است که گردانندگان آن فنى هستند. بنده آن را مى پسندم. زمانى از بنده خواستند که چند مقاله براى آنها بنویسم. من نیز پذیرفتم و اکنون از این کار خوشحالم. این کار با اینکه وقت و توان زیادى مى طلبید و بیش از صد ساعت زمان بردأ کار خوبى بود. ولى بنده، این پیشنهاد را که براى کودک و نوجوان دائره المعارف مستقل علوم عقلى بنویسیم، توصیه نمى کنم.

    جناب عالى با انواع دائره المعارفها،به ویژه در حوزه دین، آشنا هستید. نمونه اى از دائره المعارفهاى مفید در حوزه دین، به ویژه دین اسلام، را برشمارید.

    دائره المعارفهایى را که در ایران و در حوزه دین مى نویسند، نمى توان خوب دانست؛ یعنى دائره المعارفى که بر اساس معیارهاى دقیق، و با قالب و روش خوب در حوزه دین نوشته شده باشد، در ایران نداریم. همچنین مسلمانان در عالم اسلام محصول جدى اى در زمینه دائره المعارف نویسى، که بتوان آن را از نمونه هاى غربى اش برتر دانست، نداشته اند.

    به نظر شما براى تهیه مقالات یک دائره المعارف، تهیه پرونده علمى تا چه حد ضرورت دارد؟ آیا همه دائره المعارف ها براى نگارش مقالات خود از پرونده علمى استفاده مى کنند، یا برخى از آنها این روش را مبناى کار قرار داده اند؟

    پرونده علمى، ابتکار آقاى بجنوردى در «دائره المعارف بزرگ اسلامی» بود، و بعد هم «دائره المعارفِ ترکیه»، که پیش تر گذشت، این الگو را اجرا کرده است. بنده جاى دیگرى را سراغ ندارم.

    شنیده شده که این روش را از دائره المعارف کویت اقتباس کرده اند.

    خیر، بلکه در اردن قرار بود دائره المعارفى نوشته شود که به سرانجام نرسید. آنها طرح یک دائره المعارف را در مؤسسه آل البیت، وابسته به ملک حسین، دنبال مى کردند که قرار بود تهیه شود. بعد هم چند جزوه منتشر کردند که در هر موضوعى همه کتابهاى موجود را به صورت فهرست وار در آوردند و استخراج کردند. این فهرست را آقاى بجنوردى به صورت پرونده علمى «زیراکس مطالب مرتبط با یک موضوع» درآوردند. طرح کارآمدى بوده است، لکن به اصلاح نیاز دارد.

    به نظر شما یک مقاله دائره المعارفى باید چه مشخصاتى داشته باشد، و فرق آن، با مقاله یک نشریه یا کتاب عادى چیست؟

    اصولاً نباید فرقى داشته باشند؛ زیرا در هر حال مقاله اند. مقاله به یک نوشته کوتاه که بر محور یک مسئله یا یک موضوع شکل مى گیرد و ترتیب معیّنى دارد، گفته مى شود. گونه اى از آن نیز مقاله دائره المعارفى است، و تفاوتى با هم ندارند. لکن تمایزى که مقالات دائره المعارفى با دیگر مقالات دارد در چند چیز است: اولاً، این مقاله در کنار مجموعه اى از مقالات مى نشیند که این مجموعه مقالات با همدیگر ارتباط ارگانیک و پیوند واقعى دارند. در یک مجله، ده مقاله را کنار هم مى چینند و اشکالى هم ندارد که مطلبى را که مؤلفى در مقاله خودش گفته، در مقاله دیگر نباشد، اما در دائره المعارف این گونه نیست؛ زیرا بنا است هر اطلاعى را یک بار طرح کنند و تکرار بى جهت در کار نباشد؛

    ثانیا، در مقالات دائره المعارفى از پرداختن رفتن به حواشى پرهیز مى کنند، در حالى که در یک مقاله علمى، این روش (پرداختن به حواشى) رایج است؛ مثلاً پاورقى مى زنند، مستدرک مى آورند و گاه نکته اى را به آن مى افزایند. اما هیچ یک از اینها در مقالات دائره المعارفى وجود ندارد، بلکه هر مطلبى در جاى خود مطرح مى شود. با وجود این، مقالات از نظر قواعد علمى یکسان اند؛

    رابعا، در مجموعه مقالات شما نگران همپوشى نیستند و هر کس مثلاً در کنفرانسى مقاله اى ارائه مى دهد در این مجموعه چاپ مى شود؛ اما در دائره المعارف، کار در قالب یک سازماندهى انجام مى شود؛ زیرا موضوع و شیوه نامه مشخصى وجود دارد که طبق آن باید عمل کرد؛

    خامسا، تفاوت دیگر این است که مقاله دائره المعارف معمولاً گزارش یک مطالعه است؛ یعنى یک مقاله در باره یک موضوع است؛ در حالى که در مقالات نشریه اى یا کتاب، «مقاله» مى تواند بخشى از یک موضوع باشد. مثلاً شخصى در باره ماه رحلت پیامبر اکرم (ص) تحقیق مى کند. جناب آقاى سید جواد شبیرى مقاله اى نوشت و اثبات کرد که رحلت پیامبر اکرم (ص) در دوم ربیع الاول رخ داده است. این مقاله، دائره المعارفى نیست؛ زیرا ما در دائره المعارف در باره پیامبر اکرم (ص) مى نویسیم، و این طور نیست که درباره یک نکته مقاله بنویسیم. البته نکته ها هم مى توانند مقاله باشند، لکن در دائره المعارفْ مقالات توصیفى اند؛ یعنى شخص یک موضوع را نگاه مى کند و این موضوع را بر حسب حجم آن ریز مى کند. البته وقتى که درباره پیامبر اکرم(ص) مقاله مى نویسید، در بخش تاریخ رحلت ایشان به این موضوع نیز اشاره خواهند کرد که فلان پژوهشگر مقاله اى با این ویژگیها نوشته است.

    درباره شیوه نامه دائره المعارف ها توضیح دهید. آیا هر دائره المعارف شیوه نامه اى مختص به خود دارد یا دائره المعارف ها مى توانند از شیوه نامه هاى یکدیگر استفاده کنند؟

    بله، قطعا شیوه نامه ها مورد استفاده دائره المعارفهاى دیگر هستند، و هر کسى مى خواهد دائره المعارفى تدوین کند، گام اول این است که همه شیوه نامه هاى دیگر را بگیرد و از میان آنها شیوه نامه اى را برگزیند یا از تلفیق آنها شیوه نامه اى تدوین کند.

    آیا شیوه نامه دائره المعارفهاى مختلف را مى توان در جایى به صورت چاپ شده و منظم به دست آورد؟

    شیوه نامه هر دائره المعارفى را در همان مجموعه مى توان جست وجو کرد. مثلاً ما در دانشنامه جهان اسلام شیوه نامه چاپ کردیم. دائره المعارف بزرگ اسلامى نیز شیوه نامه دارد و آن را در اختیار دیگران نیز قرار مى دهند.

    جناب عالى در نگارش دانشنامه جهان اسلام تجربیات فراوانى دارید. با توجه به این تجربیات، به نظر شما نگارش یک دائره المعارف از نظر علمى و اجرایى چه مشکلاتى پیش روى دارد، و چگونه مى توان بر آن مشکلات فایق آمد؟

    اگر بخواهیم درباره دائره المعارف نویسى تخصصى در ایران سخن بگوییم، مى توان گفت این کار را در استمرار نگارش آثار تحقیقى ادامه نمى دهیم؛ یعنى نمى توانیم بگوییم که ما صد سال پیش اِعمال روشهاى تحقیق در کارهاى علمى و نگارشِ آثار علمى را آغاز کرده ایم و اکنون در آن کار ورزیده شده ایم، و امروز مى خواهیم همان روش را در قالبى جدید عرضه کنیم. متأسفانه ما در ارائه مقالات علمى و آثار علمى ـ تحقیقى تجربه لازم را نداریم. به ویژه در حوزه علوم اسلامى ـ حالا شیوه اى که الان پیش محاسبه علمى آن ممکن است ـ بیست تا سى سال دیگر ممکن است بگویید ضعفهایى دارد. طبعا اگر آن ضعفها در دائره المعارف بروز کند خطرناک است و باید بر آنها فایق آییم.

    بنابراین یکى از مشکلات مهم در دایره المعارف نویسى، نداشتن پیشینه قابل قبول در امر نگارش مقالات علمى است. در نتیجه اگر بخواهید دایره المعارفى را که مشتمل است بر مجموعه اى از عناوین، و ناظر به گستره اى از یک حوزه علمى است، و اگر بخواهید زمان را هم رعایت کنید و آثار را در یک زمانى معقول تدوین و منتشر کنید، مهم ترین مشکل، کمبود محقق و مؤلف است؛ زیرا وقتى شما به افرادى بدون پیشینه و تجربه لازم مقاله سفارش مى دهید، ممکن است با توجه به پیش زمینه ها و زمینه هایى که خودشان دارند چیزى بنویسند. در ایران معمولاً تصور اهل علم از دائره المعارف در حد یک کتاب عمومى است، و معمولاً دائره المعارف فرید وجدى یا بستانى به ذهن ما تبادر مى شود، یا مثلاً کسانى که قدرى قدیمى تر مى نویسند، مى گویند دانشنامه ناصرى، و در غیر حوزه اسلامى مثلاً دائره المعارف مصاحب یک اثر تحقیقى شناخته مى شود که راه و روش و منابع نتتحقیق را ارائه مى دهد. این نیز مشکلى اساسى است که خودش باعث کندى کار مى شود.

    یکى دیگر از مشکلات دائره المعارف نویسى در ایران این است که وقتى نسلى را براى مقاله نوشتن تربیت مى کنیم با مشکل دومى روبه رو مى شویم، و آن اینکه چون هنوز ورزیدگى مطلوب در تألیف و ارائه دانش در آنها پدید نیامده ـ و این امرى است که به تدریج به دست مى آید ـ در بسیارى موارد چیزهاى زیادى نوشته مى شود که نباید نوشته مى شد، یعنى در شأن دائره المعارف نیست. هنر دائره المعارف نویسى به این است که برخى چیزهایى را ننویسند. با در نظر گرفتن این اصل، معمولاً کسانى که ورزیدگى کامل را در تألیف ندارند با مشکلى روبه رو مى شوند؛ زیرا در آغاز نویسندگى، فرد دوست دارد هر چیزى را که خواند و فهمید و خوشش آمد بنویسد. در مقابل، وقتى کسى زیاد نوشت نیز میل به زیادنویسى در او فروکش مى کند و مى کوشد تا فقط مطالب لازم و مناسب را بنویسد. ولى ما، بین این دو باید راه میان بر را بیابیم و برگزینیم؛ یعنى هم نسلى را تربیت کنیم و هم در عین حال نسل تربیت شده به نحوى با پیش کسوتان اهل تحقیق به گونه اى هماهنگ شوند که ایشان بتوانند آنها را تعدیل کنند.

    دائره المعارف تخصصى باید بر آخرین منابع تحقیق مبتنى باشد. ما در ایران معمولاً از این جهت مشکل داریم؛ مشکل منابع؛ مشکل شناخت منابع؛ و همچنین مشکل حوصله در مراجعه به منابع. اگر به نویسنده اى بگویید براى نقل موضوعى فلسفى از فخر رازى نباید از منابع ملاصدرا استفاده کند بلکه باید خود کتاب فخر رازى با ببیند، شاید باور نکند و بگوید ملاصدرا از مطارحات شیخ اشراق نقل کرده است و لازم نیست به آن مراجعه کنیم. در حالى که یکى از اصول تحقیق آن است که به اقدم منابع یا به منبع اصلى رجوع شود. این روحیه هنوز چندان رواج نیافته و ما معمولاً به زودیاب ترین منبع مراجعه مى کنیم. در این مورد نیز راه حلْ این است که باید به نویسندگان بگوییم که بنا داریم به اقدم منابع و به اولین منبع در هر موضوعى مراجعه کنیم، و اگر مراجعه نکردند نوعى ارجاع مقاله بدهیم که این کار صورت گیرد.

    مسئله دیگرى که شاید ذکر آن در این جا مفید باشد نشر دائره المعارف نویسى است. یکى از مشکلاتى که در حوزه تخصصى ـ به ویژه تخصصى علوم اسلامى ـ وجود دارد، ادبیاتى است که باید در این نوع دائره المعارفها ـ که مخاطبهاى خاصى دارند ـ به کار گیریم. از نظر سطح زبان و نثر مقالات معمولاً با مشکل روبه رو هستیم و این نقیصه را مى توان تا حدود زیادى با برگزارى دوره هاى نویسندگى جبران کرد.

    پرسش دیگرى که در باره هویت تاریخى خود ما مطرح است این است که آیا ما در دائره المعارف نگارى، پیشینه تاریخى داریم یا در این زمینه پیرو جهان غرب هستیم. پس ما ابتدا مى خواهیم از هویت تاریخى خود در این زمینه اطلاع یابیم و سپس بدانیم که هم اکنون دائره المعارف نگارى در جهان اسلام و به ویژه در ایران در چه وضعیتى قرار دارد.

    اصولاً مقاله نویسى ـ که مى توان گفت مقاله ها اجزاى دائره المعارف هستند ـ یک تجربه جدید بشرى به شمار مى آید. مقاله نویسى، به اعتبارى، در عالم اسلام سابق دارد. رساله هاى کوچکى که علما مى نوشتند، گونه اى از مقوله مقاله نویسى بوده است. مثلاً خواجه نصیرالدین طوسى در پاسخ ابن میثم بحرانى که از معناى علم سؤال کرده است، رساله اى به نام رسالةٌ فى العلم نوشته است. بنابراین این رساله هاى کوچک را که موضوع محدودى را بررسى مى کنند مى توانیم نوعى «مقاله» تلقى کنیم و جزو پیشینه مقاله به شمار آوریم. اما خود مقاله، یعنى آنچه در انگلیسى «Essey» خوانده مى شود، اساسا تجربه اى جدید و مربوط به سه، چهارقرن گذشته است. با این دید، اساسا نباید سابقه دائره المعارف نویسى را در تاریخ گذشته ایران و حتى در جهان جست وجو کنیم. ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن، درباره دائره المعارف نویسى تعبیرى دارد و تاریخ آن را این گونه توصیف مى کند:

    «اطلاعیه اى در خیابانهاى پاریس زده شد که مردم بدانید به زودى یک مجموعه اى منتشر مى شود که همه علوم و معارف بشرى را به صورت نظام الفبایى در اختیار شما قرار خواهد داد». این همان 25 جلد معروف است که بعدها 28 جلد شد و مؤلف آن «وُلتیمو» بود.

    ویل دورانت مى گوید: «این، یعنى اعلان خدایى علم»، و این تعبیر نشان مى دهد که دائره المعارف نگارى به این صورت جامع، پیشینه اى نداشته است. این ماجرا درست مربوط به موقعى بود که بشر مى خواست بگوید علم همه چیز را حل مى کند. البته این جمله ویل دورانت نشان مى دهد که به نظر او، تهیه چنین مجموعه اى نقطه عطفى در تاریخ بوده است.

    بنابراین سنگ بناى دائره المعارف در این زمان نهاده شده است، و قبل از آن نیز تجربه هایى جزئى در برخى شاخه هاى علوم صورت گرفته بود. البته این در صورتى است که ما جامع نگارى را ـ که سنتى مورد اهتمام در جهان اسلام و به تبع ارسطو و دیگران بوده ـ نادیده بگیریم. مثلاً در کتاب شفاء، ابن سینا یک «جامع» نوشته و مجموعه علوم عصر خود را در آن گردآورده است، و حتى در حوزه «ریاضی» که در کتاب ارسطو نیامده، خلاصه اصول «اقلیدس» را اضافه مى کند، تا خلاصه اى از علوم اول و آخر را گردآورده باشد و در این زمینه ابتکاراتى نیز از خود نشان داده و صرفا از کار ارسطو تقلید نکرده است و مسائلى را از خود اضافه کرده است.

    بنابراین اگر ما جامع نگارى را در نظر نیاوریم، دائره المعارف نویسى به سبک جدید، محصول قرون اخیر است؛ یعنى مقاله نویسى بر طبق نظام الفبایى و پیوستگى مطالب به یکدیگر، که براى دائره المعارف ها مسئله مهمى است و چیزى است شبیه آنچه در یک نظام رایانه اى صورت مى گیرد؛ در چنین نظامى اجزا را تفکیک مى کنند، به این صورت که حجم فشرده همه مطالب یک کتاب را مى آورند؛ سپس رایانه مى گردد و آنها را یک جا گرد آورده، کنار هم قرار مى دهد. در دائره المعارف نیز تفکیک صورت مى گیرد: شرح حال شخصى را در جایى مى آورند؛ کتابهایش را در جاى دیگر؛ و آراى او را ذیل خود مفهوم مى آورند. حال اگر من بخواهم به این دائره المعارف مراجعه کرده، در باره ابن سینا همه مطالب را بخوانم، باید مقاله هاى «ابن سینا»، «قانون»، «شفاء»، «بحث اتحاد عالم و معلوم» و بسیارى از مباحث را بخوانم تا با نظرات ابن سینا در همه زمینه ها آشنا شوم، و بتوانم به یک «ابن سینا» شناسى دست یابم و شناخت کاملى را درباره او پیدا کنم.

    بنابراین دائره المعارف نویسى به این معنا در عالم اسلام سابقه معینى نداشته است. حال اگر ما مسیحیان لبنان و افرادى چون «بستانی» را جزو عالم اسلام بدانیم ـ که البته همین طور هم هست و مسیحیان لبنان در ادبیات اسلام نقش بسزایى داشتند ـ سابقه دائره المعارف نگارى در جهان اسلام به یک قرن و اندى قبل بازمى گردد؛ یعنى زمانى که «دائره المعارف عمومى بستانی» به نگارش درآمد؛ هر چند این دائره المعارف ناقص ماند و تا حرف «عین» پیش تر نرفت. بستانى با یک و نیم قرن فاصله زمانى از نخستین دائره المعارفى که در دنیا نوشته شد، خواست تا دائره المعارف جامعى ارائه دهد. بعد از او خانواده اش خواستند کارهاى او را ادامه دهند و مقدارى هم پیش بردند، اما موفقیت چندانى به دست نیاوردند.

    این، آغاز دائره المعارف نگارى در جهان اسلام بود. اما در ایران، مرحوم «فرید وجدی» دائره المعارف قرن العشرین را نوشت که کار او گرته بردارى از دائره المعارف نویسى در غرب بوده است. البته دائره المعارفهایى را که در گذشته نوشته شده اند مى توانیم به منزله نمونه هایى از گذشته دائره المعارف نویسى در نظر بگیریم، اما این طور نیست که مورد استناد جدى ما قرار گیرند.

    اما آغاز دائره المعارف نویسى به طور خاص در حوزه علوم اسلامى، گرته بردارى و ترجمه اى است از «دائره المعارف اسلام» که مستشرقان در آغاز قرن بیستم تدوین کردند. در جهان اسلام به طور عمده به ترجمه این دائره المعارف پرداختند. این اثر یک بار در ترکیه و پاکستان، و دو بار در مصر ترجمه شد. در ایران نیز تصمیم گرفتند آن را ترجمه کنند و اقداماتى نیز در این باره صورت گرفت، اما این تصمیم علمى نشد. یک بار در سال 1314 شمسى ترجمه این اثر پیشنهاد شد و عملى نگردید. چهل سال پس از آن نیز «دانشنامه ایران و اسلام» شروع به کار کرد که ترکیبى از ترجمه و تألیف بود.

    «دائره المعارف اسلام» از گونه دائره المعارفهاى تخصصى نسل آخر و جدیدترین اسلوب دائره المعارف نویسى است. مقدارى از مقالات آن را هم در دائره المعارف فارسى «مصاحب» ترجمه کردند. دائره المعارف فارسى مصاحب خود دائره المعارفى است که بر پایه دائره المعارف دو جلدى دانشگاه کلمبیا، تحت عنوان ColombiaWaykingdeskبه نگارش درآمده، و در مصر نیز با عنوان الموسوعه المیسّره ترجمه شده است که در بازار ایران هم فراوان یافت مى شود. کار این مترجمان این بوده که این دائره المعارف را ترجمه و بعد آن را محلى مى کردند؛ یعنى چیزهایى را به آن مى افزودند که مطابق فرهنگ و زبان ترجمه شده باشد. هم در مصر و هم در ایران این دائره المعارف به این صورت ترجمه شد، که در ایران این کار به قلم مرحوم «مصاحب» انجام گرفت. در ایران بخش اسلامى آن دائره المعارف را مقدارى تألیف کردند و قسمتى را نیز از «دائره المعارف اسلام» ترجمه کردند.

    در دو یا سه دهه اخیر پس از انقلاب، یکى از شاخصهاى علمى در کشور ما تولید دائره المعارف است؛ یعنى توجه به این قالب و تلاش براى اینکه در آن الگو بتوانیم کارى انجام دهیم. پیشرفتهاى قابل توجهى به خصوص در ده، دوازده سال اخیر داشته ایم و اگر دو دهه اخیر را دهه دائره المعارف ها بنامیم، اشتباه نکرده ایم؛ زیرا دائره المعارفهاى تخصصى در حوزه مطالعات اسلامى به خوبى در حال شکل گیرى بوده اند و برخى نیز شکل گرفتند؛ یعنى کوشیده اند مقالات مقالات دائره المعارف ها به دست افراد صاحب نظر نگاشته شود؛ کسانى که قبلاً مطالعات خود را انجام داده اند و در علم و مدخل مورد نظر تخصص و تجربه کافى دارند و صرفا نتیجه مطالعات خود را عرضه مى کنند. با توجه به گستره موضوعات دائره المعارف ها، افرادى که در ایران از این توانایى برخوردار باشند محدود بود. از این روى تدبیر خاصى اندیشیده و راهى میان بر برگزیده شد؛ زیرا این طور نبود که محققان ما پیش تر تحقیقات خود را انجام داده باشند و الان در صدد ارائه مطلب در یک قالب باشند. در غرب، مثلاً در «دائره المعارف اسلام» ـ که ویرایش دوم آن پایان یافته و در ویرایش سوم باز دقت بیشترى خواهند کرد ـ کارشان این است که بررسى مى کنند مثلاً آقاى معینى یا دکتر سید حسین نصر در حوزه فلسفه اسلامى شخصیتى صاحب نظر و بین المللى است و مى تواند با زبان مشترک محققان غربى مقاله بنویسد. مدخلهایى را که مرتبط با فلسفه اسلامى شیعى است به آنان پیشنهاد مى کنند تا براى آنها در این موضوعات مقاله بنویسد. یا از آقاى «باسپُرس» که متخصص غزنویان و متخصص اصلاحات اسلامى معاصر است، درخواست مى کنند تا در موضوعات مرتبط با تخصص خویش براى آنها مقاله بنویسد.

    در ایران، سطح تحقیقى ما براى اینکه بتوانیم طبق آن الگو کار کنیم کافى نبوده است، و کارهاى پژوهشى ما هنوز حتى در پایان نامه ها و کتابهایى که مى نویسیم، به لحاظ روشى، نحوه تتبع، نحوه صورت بندى کار علمى، دقت در منابع و نقد منابع هنوز تا ایدتالى که باید باشد قدرى فاصله دارد. از این روى، نمى توانستیم به تمام محققانمان در ایران خبر دهیم که این مقالات را در موضوعات مور نظر براى ما بنویسند. به همین دلیل، مراکز در صدد تربیت پژوهشگرانى برآمدند که بتوانند در این قالب بنویسند، و این، تدبیر سنجیده اى بود. الان بنده گمان مى کنم براى تولید دائره المعارف در ایران، به ویژه در حوزه مطالعات اسلامى، در وضعیت خوبى قرار داریم و ظرفیتهاى خوبى پدید آمده است.

    هم اکنون غیر از دائره المعارف بزرگ اسلامى و دانشنامه جهان اسلام که در این زمینه پیشگام بوده اند، دائره المعارفهاى تخصصى مختلفى مانند علوم قرآنى و فقه اهل بیت(ع)، نیز در حوزه مطالعات اسلامى، شکل گرفته است. البته در زمینه فقه، الگوى آن با دائره المعارفهاى غربى از لحاظ روش، ساختار و شکل متفاوت است. دائره المعارف فقهْ اهداف، ساختار، روش و اهداف خود را به گونه اى تعریف کرده که مشابه دائره المعارفهایى است که در مصر و کویت نوشته مى شود.

    اما دائره المعارفهایى که ما تدوین مى کنیم ـ و معتقدیم زبانى است براى عرضه معارف دینى، که باید با این زبان و ابزار آشنا بود و به بهترین وجه از آن بهره برد ـ در قیاس دیگر کشورهاى اسلامى در وضعیت بسیار بهترى قرار دارد، پیشرفت بهترى کرده ایم. اکنون شبیه این دائره المعارف با اندکى فاصله در ترکیه در حال تهیه و انتشار است. مؤسسه «ایسیسا» یا «ایسیکا» مشغول تولید دائره المعارف در حوزه مطالعات اسلامى است، که این نیز به نوبه خود قابل دفاع است. در جاهاى دیگر نیز به این کار مشغول اند. اخیرا در هند دائره المعارفى 25 جلدى در باره اسلام منتشر کرده اند که به لحاظ روش قدرى با دیگر دائره المعارفها متفاوت است. باید توجه داشت که اخیرا نوعى دائره المعارف در دنیا شکل گرفته است که بر پایه محورهاى موضوعى نوشته مى شود؛ مثلاً دائره المعارفى که انتشارات لایدن (liden) درباره «زن» منتشر کرده، در نظام موضوعى کار کرده است نه نظام الفبایی؛ مثلاً یک جا درباره «فمینیسم» بحث کرده و همه مباحثى را که به آن مربوط مى شود در همین قسمت به صورت مقاله مقاله آورده است. جاى دیگر در باره حقوق خانواده و تمام مباحثى که به آن مربوط مى شود، مقالاتى را ذکر کرده است. این هم گروهى از دائره المعارفها هستند که اخیرا شکل گرفته اند و هنوز رواج چندانى نیافته اند. اخیرا در هند دائره المعارفى را در زمینه اسلام دیدم که 25 جلد آن منتشر شده و به همین سبکِ «نظم موضوعی» به زبان انگلیسى نگاشته است.

    به تأثیر انقلاب اسلامى بر نهضت دائره المعارف نویسى در ایران اشاره داشتید. آیا انقلاب اسلامى ایران نیز بر نهضت دائره المعارف نویسى در جهان اسلام اثرگذار بوده است؟

    دائره المعارف نویسى بدون حمایتهاى قوى دولتى یا شبه دولتى نمى تواند شکل بگیرد و به سازماندهى و سرمایه گذاریهاى دراز مدت نیاز دارد؛ به ویژه در کشورهایى مثل ایران که مى خواهیم از راه میان بر وارد شویم. بنابراین دائره المعارفها در سطح تأثیرگذاریهاى موردى نمى توانند شکل بگیرند و خود کشورها باید در این زمینه تصمیم بگیرند و سرمایه گذارى کنند.

    مسئولان دائره المعارفى که در حوزه اسلامى، در ترکیه شکل گرفته، زمانى که مى خواستند کار خود را آغاز کنند به ایران آمدند و با کار دانشنامه جهان اسلام و نحوه کار در دائره المعارف بزرگ اسلامى آشناییهایى پیدا کردند. بیش از این، مورد دیگرى را ندیده ام. دائره المعارفهایى در حوزه اسلامى در جهان اسلام شکل گرفته است اما به طور قاطع نمى توان گفت انقلاب اسلامى ایران در این روند تأثیرگذار بوده است.

    پرسش دیگر این است که دائره المعارفها قرار است چه مشکل علمى و فرهنگى اى را در جامعه بشرى حل کنند، و دائره المعارفها اساسا چه جایگاهى در عرصه فرهنگى دارند؟

    مطلبى را که از ویل دورانت نقل کردم هدف دائره المعارف نگارى را بیان مى کند. دائره المعارف یعنى تعمیم دانش. کار دائره المعارف این است که دانش را از سطح نخبگان به سطح عموم برساند. دائره المعارفها امکان فهم دستاوردهاى بشرى را براى همگان فراهم مى آورند؛ به این معنا که مثلاً اینشتین نظریه نسبیت را مطرح مى کند و این نظریه براى فیزیکدانها قابل فهم است. اینشتین نظریه خود را در مقاله اى با زبانى سنگین خلاصه مى کند. بعد آن را به شخص دیگرى مى دهند، و او آن را روان و قابل فهم تر مى کند و در دائره المعارف بریتانیکا چاپ و به عموم عرضه مى شود.

    افزون بر این، در عالم اسلام محدودیتى براى تحصیل دانش نداشته ایم و هر کسى از هر روستایى مى توانست در پى تحصیل علم برآید. اما در جهان غرب، در گذشته، دانش بیشتر در دسترس دربارها بود و همگان نمى توانستند وارد این عرصه شوند. دائره المعارف نویسى، چنانچه ویل دورانت اشاره مى کند، اعتراضى به آن جریان نیز بوده است، و دائره المعارفها دانش را در سطح عموم مردم تعمیم داده اند.

    بنابراین کار مهم دائره المعارفها، تعمیم دانش و ارتقاى سطح دانش در کل جامعه بشرى است، و بیش از این نباید از آن انتظارى داشت. دائره المعارف، قالبى براى عرضه دستاوردهاى علمى است، و خود به لحاظ محتوایى موضوعیتى ندارد.

    پیش تر درباره وضعیت دائره المعارف نویسى در جهان اسلام توضیحى اجمالى دادید و فرمودید، عمدتا گرته بردارى محلى شده اى از دائره المعارفهاى غربى است؛ و به ویژه در خصوص ایران فرمودید که در دو دهه اخیر در وضعیت مقبولى قرار گرفته است که به خواست خداوند بهتر نیز خواهد شد. در این باره براى خوانندگان توضیح بیشترى بدهید.

    برخى معتقدند اگر دودهه اخیر ایران را از حیث فرهنگى دهه هاى تأسیس دائره المعارف بنامیم، گزاف نگفته ایم. در سالهاى اخیر، تألیف دائره المعارفهاى موضوعى در همه حوزه ها، به صورت یک جریان درآمده است. علت پیدایش این جریان نیز این است که منابع مرجع در حدى انگشت شمار تولید شده بوده است. از این روى، طى این دو دهه، فعالیتها بسیار گسترده شده و امروزه چندین دائره المعارف به طور بالفعل کار مى کنند و دائره المعارفهایى نیز در دست تولید شد؛ شمارِ دسته اخیر از پنجاه مى گذرد و دائره المعارفهاى فعال نیز دست کم به دَه عنوان مى رسند؛ دانشنامه جهان اسلام، دائره المعارف بزرگ اسلامى، دائره المعارف بزرگ تشیع، دائره المعارف قرآن کریم، دائره المعارف فقه، این پنج دائره المعارف فعالیت مستمر دارند. دائره المعارف علوم عقلى نیز به این جمع ملحق مى شود و دائره المعارف کلام نیز در دست تألیف است و اکنون فعالیتهایى مى کنند. در حوزه هاى دیگر نیز، دائره المعارف زن و دائره المعارف کتابدارى درآمده است. چند دائره المعارف نیز در بنیاد دانشنامه ایران یا فارسى در حال تولید است. در حوزه هاى دیگر، مثلاً دائره المعارف آستان قدس، که در سطح عمومى در آمده و براى سطح تخصصى در مقام طراحى آن بوده اند، و نیز براى کودکان و نوجوانان فرهنگنامه کودکان و نوجوانان است. در حوزه هاى غیر علوم دینى نیز دائره المعارفهایى داریم که در حال شکل گیرى اند؛ مثلاً براى محیط زیست. بنابراین از نظر گرایش به فراهم آمدن این نوع منبع، امروزه در ایران وضع بسیار خوبى داریم، و در مجموع، در پى آنیم که براى هر حوزه معرفتى با توجه به گستردگى مباحث آن، منبع مرجعى درست کنیم تا از طریق آن بتوانیم به مطالب قلمرو آن دست یابیم. به لحاظ کیفى نیز در مجموع ما با توجه به اینکه نقطه عزیمتمان را نگاه به دایره المعارفهاى غربى قرار دادیم از نظر کیفى، و به خصوص از لحاظ روشى که در تدوین پیش گرفتیم به نظر مى آید کارمان قابل دفاع است و باارزش باشد، گنان مى کنم وضع بهتر از این نیز بشود.

    همان طور که مى دانید در دنیا ملیتها یا ملتهاى گوناگون با فرهنگها و زبانهاى متفاوت داریم. در یک نگاه کلى کدام یک از ملتها و زبانها و فرهنگها به دایره المعارف نویسى اهمیت بیشترى مى دهند، یا قرار است کارهاى بیشترى در این حوزه انجام دهند و فرهنگ دائره المعارف نویسى در آنها نمود بیشترى داشته است؟

    در این باره آمارى در دست نیست. آنچه در کل دنیا مشهود است این است که پیشگام این جریان غربیها هستند. مبتکر آن نیز به یک اعتبار فرانسویها هستند. سپس بسط پیدا کرده و در هر سه زبان گسترده تر و معتبرتر غربى، یعنى آلمانى، فرانسوى و انگلیسى، و به طور موازى و یک شکل رشد یافته است؛ چه در سطح تخصصى و در سطوح علمى دایره المعارفهاى مختلفى تألیف شده و هنوز هم این سیر ادامه دارد؛ لیکن با توجه به سیطره اى که امروزه زبان انگلیسى دارد و در جهان اسلام نیز پررونق ترین زبان است، در واقع، به این زبان دائره المعارفهاى بیشترى به چشم مى خورد. دست کم در مقام شناسایى، با توجه به امکانِ دادنِ گزارش درست از آنها و امکانِ درستِ استفاده از آن منابع ما سراغ دائره المعارف انگلیسى زبان مى رویم، و تقریبا در همه زمینه ها در زبان انگلیسى دائره المعارف وجود دارد. در فرانسه نیز در سطوح مختلف دائره المعارف داریم. دائره المعارفهاى آلمانى هم وجود دارد؛ اینکه همین دائره المعارف اسلام معروف مستشرقین، به سه زبان فرانسه، انگلیسى و آلمانى بوده، و پس از جنگ جهانى دوم، بخش آلمانى آن حذف شده است.

    تا آنجا که بنده اطلاع دارم، کمتر کشورى است که براى خود دائره المعارفى به زبان خودش نداشته باشد. فرانسه دست کم دو دائره المعارف مهم دارد. بریتانیکا به انگلیسى است، و آمریکانا به امریکایى است. آلمانیها نیز حتما همین گونه اند، ولى بنده اطلاعى ندارم. ایتالیاییها و اسپانیاییها نیز دارند. کشورهاى آسیاى میانه نیز هر کدام دائره المعارفى دارند. شوروى سابق دائره المعارف عمومى دارد اما امروزه بسیارى از کشورها دائره المعارف عربى نیز دارند. عربستان دائره المعارف دارد؛ سوریه دائره المعارف تألیف کرده که نُه جلد آن منتشر شده است و همچنین جاهاى دیگر. منتها چون زبان انگلیسى زبان مسلط، و پرگوینده ترین زبان است، حتى کاربرد آن در جهان اسلام بر دیگر سایر زبانها برترى دارد. حتى اگر بخواهیم درباره ترکیه مقاله اى بخوانیم، ترجیح مى دهیم انگلیسى باشد تا ترکی؛ زیرا انگلیسى متداول و متعارف است. درباره هندى نیز وضع از همین قرار است: ما زبان اردو نمى دانیم؛ اما اگر درباره هند کتابى به زبان انگلیسى نوشته شده باشد مى خوانیم. به همین دلیل دائره المعارفهاى مهم خود هند به زبان انگلیسى اند. هند همچنین دائره المعارف دیگرى نیز درباره اسلام به زبان انگلیسى دارد. این دائره المعارف چیزى شبیه درجه سه است.

    بى شک زبان در تبلیغ دائره المعارف نقش بسیار مؤثرى دارد. آیا شما درباره دانشنامه جهان اسلام چنین برنامه اى دارید؟

    بله، ما قصد داریم دانشنامه را به انگلیسى و عربى ترجمه کنیم؛ زیرا انگلیسى زبان اول دنیاست و عربى زبان اول مسلمانان و جهان اسلام است.

    از لحاظ کمیت و کیفیت، آینده دایره المعارفها را در جهان، و به خصوص در ایران، چگونه ارزیابى مى کنید؟

    همان طور که پیش تر گذشت، در این زمینه جریانى به راه افتاده است، ولى نگرانى ما عدم توجه به عنصر زمان است و باور نداشتنِ این حقیقت که این کار اقتضاى طولانى بودن دارد. تأمین بودجه نیز امرى جدى است، وگرنه کار رها مى شود. در این کار اصلاً نباید عجله کرد.

    به جهت طبیعت کار مراکز دائره المعارفى که اساسا دیر بازده هستند، گاهى فشار مى آورند که بازده این چیست.

    مشکل دایره المعارف نویسى در ایران عدم باور این حقیقت است؛ و به ویژه اینکه نیروهاى ورزیده چندانى براى این کار وجود ندارند. مشکل دیگر بودجه است. مشکل سوم عجله و شتاب زدگى است. اگر از این نگرانى بگذریم، گمان مى کنم از این جهت ما رو به رشد هستیم. و بعد هم مى توانیم با این کار خلأهایى را پر کنیم؛ یعنى در واقع راهى میان بر را مى رویم. در این صورت سطح نگارش و مهارت تحقیقى بالا مى رود؛ زیرا سطح انتظار جامعه بالا مى رود. امروزه افرادى که پایان نامه اى مى نویسند مى دانند که باید از سطح مقاله علمى این دائره المعارف پایین تر ننویسند؛ زیرا کار آنان در معرض دید عام است، علما و اندیشه وران آن را مى بینند، و در نتیجه باید همه منابع دیده شود، و سطح کار به تدریج بالاتر مى رود.

    نکته دیگر اینکه امروزه دنیا بیشتر به دائره المعارفهاى تخصصى گرایش دارد؛ یعنى دیگر بریتانیکا و آمریکانا پاسخگوى اهل تحقیق نیست. امروز باید سراغ دائره المعارف تخصصى رفت، و از این روى، حجم دائره المعارف تخصصى بسیار بالا رفته است، و افزون بر آن، فناورى جدید رایانه اى به این امر کمک بسیار رسانده است. امروزه مدل ویژه اى از دائره المعارف وجود دارد به نام «اینکارتها» که مقالات موجود را در پرنتیون تشکیلات مى گذراند چون چاپ نمى شود در فضاى مجازى قرار مى گیرد. هر مقاله اى آمد، به راحتى در محل خود مى نشیند؛ زیرا چاپ نیست که قابل تغییر نباشد؛ از این روى، امکان انتشار زودتر از موقعِ آنها نیز وجود دارد. البته هیچ مؤسسه اى در ایران هنوز وارد این نظام نشده است.

    به نظر شما دائره المعارف نویسى چه آفاتى دارد؟ چگونه باید با آنها مقابله کرد؟ هر چند از پاسخهاى قبلى تا حدودى به این موارد آگاه شدیم.

    آفت مهم این کار آن است که آدم گمان مى کند بسیار مى داند. کسانى که در حوزه هاى نظام اطلاع رسانى و کتابدارى کار مى کنند به این دلیل که واردات ذهنى شان بسیار متنوع است گمان مى کنند خیلى مى دانند. این خطر در دائره المعارف نویسى وجود دارد؛ به خصوص در مدلى که ما در ایران کار مى کنیم. بریتانیکا یک ناشر است، یعنى مؤسسه اى که دائره المعارف را منتشر مى کند؛ مؤسسه اى که اکنون دو شعبه دارد: امریکا و انگلیس. براى مثال، این مؤسسه درباره یک مفهوم خاصِ فیزیک به فلان استاد که در فلان دانشگاه در این حوزه تخصص دارد مقاله اى سفارش مى دهد، و به همین ترتیب، خود، کار ناشر را نیز انجام مى دهد. اما در ایران ما دو نقش را ایفا مى کنیم: نقش تربیت پژوهشگر، و نقش پرورش دهنده مقالاتى که افراد در همین مجموعه مى نویسند یا به بیرون سفارش مى دهیم. مهم ترین وظیفه ما در دائره المعارف در ایران این است که مقالات را از وضع (آ) به وضع مطلوب (ب) برسانیم؛ و مجبوریم این فرآیند را درباره همه مقالات و از جمله بهترینِ آنها نیز طى کنیم. پس ما مجبوریم عده اى پژوهشگر را پیدا کنیم که هر کدام در یک حوزه موضوعى نسبتا گسترده فعالیت کنند. نگرانى ما، به خصوص هر چه این حوزه گسترده تر باشد، این است که این افراد نتوانند مقالات را در سطح مطلوب تدوین کنند؛ زیرا باید سطح علمى بالایى داشته باشند، ماخذشناس و منبع شناس باشند؛ و در عین حال خودشان ممکن است از اینکه بتوانند در یک حوزه موضوع معین متعمق بشوند محروم بمانند. این خطر وجود دارد یعنى نوعى علامگى در دائره المعارف نویسها در ایران ایجاد مى شود. کمااینکه در ترجمه چنین وضعى رخ داده بود.

    مثلاً کسى که به خوبى زبان آلمانى مى دانست ممکن بود هم یک متن فیزیکى را ترجمه کند، هم یک متن فلسفى و هم یک متن کلامى را؛ یعنى صِرف دانستن زبان آلمانى به صورت بسیار استادانه اجازه مى دهد ترجمه متن فیزیکى را به او سفارش دهیم. در دائره بالمعارف نیز این امر رخ مى دهد. در دانشنامه در آغازِ کار مشاهده مى شد که برخى افراد هم مقاله کلامى ترجمه مى کردند، هم مقاله تاریخى و هم مقاله معماری.

    مهم ترین نگرانى بنده در دائره المعارف نویسى در ایران این است که افراد امکان عمیق شدن در یک حوزه علمى را ندارند. زمانى مى دیدیم فردى هم یک مقوله کلامى را سفارش گرفته است و هم مقوله اى تاریخى یا مقوله شرح حال را. اوایل کار براى اینکه کار به جریان بیفتد شاید ناگزیر این بر ما تحمیل شده بود. اما براى درازمدت خطرناک است. چیزى که به ذهن ما مى آید این است که ما کوشیدیم بگوییم دائره المعارف نویسان در ایران در مؤسسه هاى مشابه ما دائره المعارف مى نویسند؛ آنان دو وجهى اند: در یک وجه دائره المعارف نویس اند یعنى اصول تدوین دائره المعارف را مى شناسد و در یک کار مشترک فعالیت مى کنند، مقاله اى مستقل از مجموعه نمى نویسند.

    فرض این است که تا مى توانیم حوزه ها را تخصصى کنیم؛ حوزه هاى ادبیات، کلام، فقه، حدیث، قرآن، و... . حوزه هایى که معنا دارد البته این بستگى دارد به حجم کار و قلمروى که ما انتخاب کرده ایم دارد؛ مثلاً قلمرو دائره المعارف قرآن را باید به تفاسیر، مفاهیم و... تقسیم کنیم، و این کار را با روشى تکمیل مى کنیم که سعى کردیم در اینجا اعمال کنیم. ما باید گروهى را تربیت کنیم، و این گروه جمعى از کسانى که در همان حوزه ها بنویسند شناسایى کنند و به آنها مقاله سفارش دهند، و سپس خودشان هم مقاله ها را از وضع مطلوب (آ) به وضع مطلوب (ب) مى رسانند. خوب براى اینکه اینها فقط کارشان این نباشد به آنان پیشنهاد مى کنیم که در حوزه تخصصى شان یک رگه تخصصى را براى خود انتخاب کنند؛ مثلاً فرض کنید ابن سینا، کتاب دانشنامه علایی دارد، شفا دارد، اشارات هم دارد. اگر کمى نیز علموم عقلى را نگاه کنیم الاذهبیات را نیز مى باید مستقل نگاه کنیم. حال به یک نفر مى گوییم از میان این مجموعه، ابن سینا و مثلاً سلسله او را برگزیند، و کار ود را بر بیست مقاله این موضوع متمرکز سازد، و به این ترتیب وى در دنیا به منزله یک متخصص این موضوع شناخته مى شود، یا اگر در دائره المعارف فقه، از کسى مى خواهند که فقط در خصوص فقه حنفى قرن چهارم که مشتمل بر پانزده فقیه و پنج کتاب و شش موضوع است کار کند به این ترتیب پژوهشگرى تربیت مى شود که متخصص این دوره و این موضوع است. پیشنهاد ما این است. یعنى براى جلوگیرى از این آفت که بنده آن را مهم ترین آفت مى دانم، افراد آن جنبه فرآورى دائره المعارف را به عنوان یک عمل فنى بلد باشند. عمل فنى شکلى است، و باید کاملاً در آن ورزیده بود. براى اینکه پختگى علمى پژوهشگر فدا نشود یک شاخه موضوعى ریز را انتخاب مى کنیم و مقاله مربوط را به او مى سپاریم و اختصاص مى دهیم. حاصل کار این مى شود که این فرد در آینده کل این مقالات را در قالب یک کتاب تخصصى درباره ابن سینا منتشر بکند؛ و چون همه مقالات درباره ابن سیناست او خواهد توانست مثلاً شفا را تحلیل کند و... . بنده این شیوه را راهى براى جلوگیرى از بروز آن آفت مى دانم.

    آفات دیگر در قبال مورد چندان مهم نیستند؛ یعنى اگر ما بتوانیم این شیوه را اعمال کنیمأ انگیزه افراد براى اینکه همواره این کار را ادامه دهند زیاد خواهد بود، وگرنه اگر این کار صورت نگیرد افراد ممکن است پس از مدتى دلسرد شوند، و احساس کنند که فقط کار تکرارى مى کنند و مقاله دیگران را سامان مى دهند.

    به نظر شما دائره المعارفهاى نگارش یافته و در حال نگارش در حوزه معارف اسلامى تا چه حد در انجام رسالت خود موفق بوده اند؟

    از نظر شکلى به گمان بنده بسیار موفق بوده اند. دائره المعارف نویسى در ایران بیست سال سابقه دارد. در جهان اسلام دیگران بسیار زودتر از ما آغاز کرده اند. براى مثال در مصر، ترکیه و پاکستان احتمالاً زودتر از ما آغاز کرده اند. من تردید دارم؛ اما آنها چون صرفا بر ترجمه متمرکز بوده اند تغییر چندانى در کارشان رخ نداده است. امروزه از نظر شکلى مقالات ما با کار غربیها قابل مقایسه است؛ یعنى صاحب نظران غربى که گاهى سراغ ما مى آیند و کار را مى بینند، خودشان مى گویند که شما بر اساس استاندارد پیش مى روید؛ استاندارد در تعریف دائره المعارفى، سبک کار و روابط و روشها و یک دستى کار. در یک تقسیم بندى از نظر معارف اسلامى نیز تقسیم کنیم:

    دسته اى مانند دانشنامه جهان اسلام و دائره المعارف بزرگ اسلامى هستند، که البته بنده گمان مى کنم اگر با نگاه گسترده ترى بنگریم نمى توانیم بگوییم معارف اسلامی. بیشتر مى خواهیم بگوییم طبق همان الگوهاى غربى قرار است دائره المعارفى تهیه شود. بنابراین همه چیز، با همان سبک و نحوه ورود و خروج در آن هست. البته از این جهت نیز کار را موفق مى دانم؛ چون همین که یک فرد معتقد به امامت على بن ابى طالب(ع)، با متد امروزى مقاله مى نویسد، مى تواند با یک فرد مخالف یا کسى که با این مفهوم آشنا نیست، مفاهمه کند، و با او وارد مذاکره شود. اما اگر ما حوزه هاى علمیه را متوّلى نشر معارف اسلامى بدانیم ـ که مى دانیم ـ از این جهت هنوز فاصله بسیار داریم. دائره المعارفهایى که الان در حوزه هاى علمیه شکل مى گیرد، هم تا حدودى به لحاظ شکلى، و هم به لحاظ محتوا با حد مطلوب فاصله دارد. البته دائره المعارف فقه چون بر پایه الگوهاى کشورهاى عربى یعنى مصر و کویت نوشته شده است اگر با آن الگو بسنجیم، کمبود چندانى ندارد؛ ولى اگر بخواهیم با الگوهاى دیگرى که با آن کار مى کنیم مقایسه کنیم به نظر بنده هنوز فاصله بسیار است.

    اجازه بفرمایید به نگارش دائره المعارف در زمینه علوم عقلى در جهان اسلام نگاهى داشته باشیم. آیا تا به حال کارى در این حوزه صورت گرفته است؟ پیشینه آن چیست و به لحاظ کمى و کیفى در این زمینه تا چه حد کار شده است؟ آیا این مقدار کفایت مى کند؟

    جز رسایل اخوان الصفا، پیشینه دیگرى ندارد. یعنى اگر ما شفای ابن سینا و رسایل اخوان الصفا را دائره المعارف علوم عقلى بدانیم، از آن مقوله دو نمونه کار داریم، و در دوره جدید هیچ نمونه اى نداریم. در قرن هشتم و نهم نیز مجموعه اى دانشمند دائره المعارف نویس مثل صدرالدین دشتکى، خفرى، قطب الدین رازى و قطب شیرازى داریم. اینها دائره المعارف نویس هاى عام هستند: اینها نگاهى ارسطویى دارند و مى خواهند همه علوم را بنویسند، و این کار متعارف بوده و شفای ابن سینا نیز از همین مقوله است. ابن سینا حتى وقتى مى بیند در فلسفه ارسطو ریاضى مطرح نشده است، خودش ریاضیات را اضافه مى کند. وى در شفا اصول اقلیدس را آورده است. اما در دوره هاى بعد و در زمان حاضر در جهان اسلام چنین محصولى نداریم.

    اگر به صورت مستقل نیست، بخشى از دائره المعارفى نیز قرار نگرفته است؟ مثلاً در همین دائره المعارفهاى کشورهاى عربى، مدخلهاى علوم عقلى چگونه اند؟

    رویکرد به مفاهیم در دائره المعارف اسلام اساسا کمى ضعیف است؛ مدخلهاى مفهومى این دائره المعارف بسیار اندک شمارند. بحثهاى جدید و بحثهاى نوى ندارد. مفاهیمِ موجود نیز بیشتر در حوزه کلام و مسائل اجتماعى است؛ مثلاً مباحثى مانند وجود ظلى یا وجود رابطه، اساسا به چشم مى خورد. امروزه در کشورهاى عربى نیز فلسفه رونق چندانى ندارد. در دائره المعارفهاى موجود، بنده گمان مى کنم همین دائره المعارف بزرگ اسلامى و دانشنامه جهان اسلام واجد بخشى نسبتا جدى است؛ هم از مباحث فلسفه اسلامى دوره جدید هم به لحاظ اعلام، هم به لحاظ عناوین، و هم به لحاظ مدخلها، که بدیهى است وقتى به طور تخصصى کار شود، بخشهاى کنونى تحول کمى و کیفى مى یابد؛ عناوینى با رتبه هاى پایین تر اضافه مى شوند، حجم ورود داده نیز متفاوت مى شود.

    با توجه به فرمایشات مقام معظم رهبرى در زمینه جنبش نرم افزارى و تولید علم. شما نقش دایره المعارفها را در این زمینه در قلمرو علوم اسلامى چگونه ارزیابى مى کنید؟

    نقش اول دائره المعارف تولید علم نیست. دائره المعارف گزارش ماوقع است: آنچه اتفاق افتاده، چه در حوزه مفاهیم چه در حوزهاى دیگر.

    به هر حال دائره المعارف مى تواند واسطه اى براى پیشرفت علم باشد؟

    بله، ولى در حال حاضر در ایران نقش بسزایى دارد. یعنى در یک الگوى تحقیقى آنچه را وجود دارد، با یک چینش بسیار منطقى عرضه مى کنیم و راه را براى تولید بعدى باز مى کنیم. دیگر مطالب بعدى باید یک هاله نکته ریزى بنویسیم در همان حوزه دیگر باید نوآورى بکنیم؛ یعنى شما زمینه ساز نوآورى علمى، که بحث تولید علم باشد، هستید.

    البته منظر دیگرى نیز وجود دارد و آن اینکه دائره المعارف نویسى نوعى تعلیم است، و در مقوله تعلیم قرار مى گیرد؛ زیرا تعمیم دانش یکى از وظایف معلم است. نقش معلم این است که دانش را به دیگران منتقل مى کند، و معلم معلم مهم ترین نقش را در تولید علم دارد؛ زیرا فرد را براى عالم شدن مى سازد. دائره المعارف نویسها نیز نقش معلم را ایفا مى کنند، و از این حیث، اگر به صورت تخصصى کار بشود، زمینه بسیار مهمى را براى تولید علم فراهم مى آورد.

    در زمینه روند کارى نگارش دائره المعارف علوم عقلى اسلامى، که حوزه اصلى مرکز ماست، اگر نکات و تذکرات و مطالب خاصى دارید بفرمایید.

    بنده جز ابزار خوشحالى عرض دیگرى ندارم، و ان شاءالله موفق باشید. فقط یک نگرانى دارم و آن اینکه شما مدتى مردم را چشم انتظار مى گذارید. این چشم انتظار ماندن خطرناک است. یک جمله از دکتر نصر شاید مقصودم را روشن سازد. یکى از دوستان ما، زمانى که در مقطع دکترى قصد داشت پایان نامه بگیرد از دکتر نصر توصیه اى مى خواهد. ایشان گفته بود هیچ وقت فکر نکن که پایان نامه دکترى آخرین کار است.

    این عبارت، دو تفسیر دارد؛ ولى تفسیر اول آن مورد نظر ایشان بود. تفسیرش این است که این قدر طول نده، فکر نکن که باید بهترین حرفها را جمع کنى و بگویی؛ زیرا هیچ وقت به آن مرحله نمى رسی. به نحوى معقول و مقبول، در سطحى که یک دانشجوى دکترى باید تلاش کند، فعالیت کن؛ زیرا از تو مانند بزرگ ترین متخصص مثلاً فلان کشور توقع ندارند؛ بلکه از تو در حد یک ایرانى دانشجوى دکترى دانشگاه امریکا انتظار دارند.

    تفسیر دیگر این کلام نیز آن است که فکر نکن با گرفتن مدرک کار تو پایان یافته است؛ بلکه باید پیشرفت کنی. شما نیز نباید بیش از حد گرفتار این قبیل احتیاطها باشید که مبادا ما کارى عرضه کنیم که ضعیف باشد، و براى اینکه کارتان ضعیف نباشد مدام به عقب بازگردید و احتیاط کنید.

    دقت بیش از حد، به وسواس مى انجامد و اصلاً کار را قوى تر نمى سازد. نتیجه فقط این مى شود که توقع از شما بالاتر مى رود. اگر علامه طباطبایى در سال 57 شمسى مى خواستند نقد اصول فلسفه را بنویسند، قطعا بهتر و پخته تر از این مى نوشتند، ولى ایشان در سال 30 این اثر را نوشتند.

    نگرانى من این است که پس از مدت زیاد و زحمات بسیار وقتى این دائره المعارف عرضه شود، کسانى پیدا شوند و ایرادهایى بگیرند، و چون کار زیاد طول کشیده است همه را دچار وحشت کند.

    البته عرضه محصولات آغاز شده است. الان فرهنگ نامه اعلام آماده است؛ نگارش برنامه منطق نیز آغاز شده است، مى توانیم بگوییم مرکز در مرحله عرضه محصولات است، و این، دغدغه خود مرکز نیز هست.

    البته این کار خطرات جنبى اى نیز دارد؛ مثلاً اینکه افراد دلسرد مى شوند. شما نیروى جوان جذب کرده اید. یکى از ویژگیهاى بسیار خوب جوان، جاه طلبى اوست. جوان همت دارد؛ یعنى مى خواهد بنویسد و دوست دارد که کارش عرضه شود.

    زمانى کتابى را تألیف مى کردم. آیت الله سبحانى به من فرمودند اگر مى خواهى در نویسندگى رشد کنى، از کار کوچک شروع کن. من در آن زمان متوجه منظور ایشان نشدم، ولى بعد فهمیدم که چرا ایشان چنین تأکیدى فرمودند. اگر من یک کتاب کوچک درباره فلان موضوع کلامى نوشتم و چاپ شد و تشویق شدم، موجب مى شود که در نوبت بعد صد صفحه اى بنویسم، ولى اگر از اول بخواهم کتابى سنگین در مقوله لطف بنویسم، گذشته از سختى کار، به ثمر رسیدن آن پنج سال طول مى کشد. در این سالها من ظهور و بروز اجتماعى ندام و همین امر موجب نوعى افسردگى کسالت مى شود.

    با تشکر از فرصتى که در اختیار نشریه معارف عقلى گذاشتید.


    پى نوشت ها

    1. (لغتنامه و اصطلاحنامه هم عرض اند، گرچه اولى به لغت و دومى به مصطلحات مى پردازد)

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1403) دائره‌المعارف نویسى در ایران و جهان / حسن طارمى‌راد. دو فصلنامه معارف عقلی، ()، -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده)."دائره‌المعارف نویسى در ایران و جهان / حسن طارمى‌راد". دو فصلنامه معارف عقلی، ، ، 1403، -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1403) 'دائره‌المعارف نویسى در ایران و جهان / حسن طارمى‌راد'، دو فصلنامه معارف عقلی، (), pp. -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده). دائره‌المعارف نویسى در ایران و جهان / حسن طارمى‌راد. معارف عقلی، , 1403؛ (): -