سخن نخست
هرچند عنوان منطق و منطقي بودن تداعيکنندة اتقان، اعتبار و درستي يک سخن يا يک روش است، علم منطق جويندگان اندکي دارد. وجود قالبهاي خشک و بيمحتوا در منطق، ابزاري بودن و مقدماتي بودن آن براي دانشهاي ديگر، دليلهايي براي بيعلاقگي پژوهشگران به اين علم است. دليل دوم، شايد چندان هم بيوجه نباشد؛ زيرا جويندگان حقيقت احساس ميکنند گمشده خود را در اين علم نمييابند.
از يک سو، کساني که در پي معرفتي مورد اعتماد ميگردند، با اين پندار که بهرهوري از راه نقل متکي به وحي، به کلي از منطق بينياز است، به برداشتهاي سطحي از مايههاي عميق بيکرانِ وحي بسنده ميکنند. از سوي ديگر، کساني که به يافتههاي مفهومي و ذهني قانع نيستند و در پي حقايقي روشنتر، براي دريافت شهودهاي عيني هستند، پيمودن راه دشوار سير و سلوک و جهاد با نفس را بر راه دشوار ساختارهاي صوري و کشف مغالطههاي منطفي ترجيح ميدهند.
البته هر دو گروه، غافلاند که هيچ راهي از استدلال و هيچ استدلالي از منطق بينياز نيست. نه تشخيص راه معصومانة نقل بدون استدلال و منطق دستيافتني است، وگرنه به دور يا تسلسل خواهد انجاميد و نه آموزههاي نقلي بدون بهرهگيري از عقل و منطق بهدُرستي درک ميگردند. راه شهود و عرفان نيز، از استدلال و به تبع از منطق بينياز نيست؛ زيرا دستيابي به راههاي درست سيروسلوک و به تصريح برخي عارفان بزرگ، حتي تفکيک شهودهاي عرفاني از يافتههاي برخاسته از هواهاي نفساني و وسوسههاي شيطاني، بدون عقل امکانپذير نيست و چه بسا القائات رباني هم بدون تفسيرهاي حکيمانه، به تناقضگوييهايي بيانجامد.
افزون بر اين، دعوي قالبيبودن و بيمحتوا بودن منطق نيز هرچند در جاي خود عيب نيست، بلکه هنر و امتيازي براي آن است، به هر حال، اين کمبود، تنها دربارة منطقهاي رياضي، رمزي و صوري محض، معنايي درست دارد، ولي منطق کلاسيک، بهويژه منطق پرورشيافته در دامان انديشمندان مسلمان، از آن مبرّيٰ است؛ زيرا در درون خود، مجموعهاي از علوم را دارد که هرکدام کاربردي روزآمد در ميان علوم عقلي دارند.
دانش منطق در ميان مسلمانان، افزون بر فرمولهاي صوري، آميختهاي از مايههايي عميق از معرفتشناسي، روششناسي، فلسفه علم، فلسفه اخلاق و صناعتهاي برهان، خطابه، جدل، مغالطه و شعر است که هرکدام به طريقي از محتوا خبر ميدهند.
مراجعه دقيق، جامع و همه جانبه به علم منطق ميتواند گستردگي و ژرفنگري انديشمندان مسلمان را در مسائل مهمي از هر يک از علوم فوق، بهخوبي روشن سازد و ميراث گرانبهاي جهان اسلام را به دنياي معاصر معرفي کند.
بنابراين، بر انديشمندان مسلمان است که با رويکردي نو به علم منطق، گوهرهاي ارجمند مرتبط با فلسفههاي مضاف و معرفتشناسي را استخراج کنند و با يافتن جايگاه آنها در جغرافياي علوم روز، مباني عقلي علوم انساني را استوار سازند.
مدير مسئول