چکيده
تقسيم قضايا به حمل ذاتي اولي و حمل شايع صناعي، از تقسيمات مفيد و ابتکاري منطقدانان مسلمان است که داراي زوايا و ابعادي است که دربارة بيشتر آنها تاکنون تأمل جدي صورت نگرفته است. در اين مقاله به موضوعات زير پرداختهايم: تاريخچه بحث، اختلافنظر موجود در باب تعاريف و ويژگيهاي هر کدام از اين دو حمل، قابليت تعميم اين تقسيم به قضاياي شرطي، قابليت تعميم حملهاي ذاتي اولي به قضاياي غيربديهي و قضاياي سالبه و کاذبه، توجيه درستي حمل ذاتي اولي به سبب مصداق « حمل الشيء علي نفسه» بودن آن و نبود تغاير ميان موضوع و محمول آن، کيفيت واقعنمايي و حکايت حملهاي ذاتي اولي از واقع از اين جهت که در آنها، مراد تنها حمل مفهوم بر مفهوم است و به اتحاد وجود نظري ندارد و نيز نسبت اين تقسيم با تقسيم قضايا به تحليلي و ترکيبي. از جمله مسائل اثبات شده در اين مقاله، آن است که تعريف رايج منطقدانان، توانايي تأمين اهداف و پاسخ به شبهات اين تقسيم را ندارد و براي رفع اين مشکل بايد تعريف يکي از منطقدانان معاصر را پذيرفت که در آن، اين مشکلات برطرف شده است.
کليدواژهها
حمل ذاتي اولي، حمل شايع صناعي، تحليلي، ترکيبي، بديهي، حملالشيء علي نفسه، واقعنمايي.