چکيده
نظام هستي را ميتوان در قالب دو سلسله طولي و عرضيِ علتها، تبيين کرد. علتهاي چهارگانه فاعلي، غايي، مادي و صوري، در ايجاد شيء مؤثر بوده و از اينرو، «وجوب و وجودِ» معلول در سلسله طولي علتها، نسبتي ضروري و ذاتي با «وجوب و وجودِ» علت خود دارد. علت اعدادي در برابر علتهاي حقيقي (مؤثر) قرار داشته و تنها در سلسلهاي عرضي که ويژه عالَم ماده و حوادث زماني مترتب بر يکديگر است، واقع ميگردد. علت مُعدّه، امر سابقِ هر حادثه زماني است که با حمل امکان استعدادي امر لاحق، تنها در تعين فرد ماهيّت مؤثر بوده و از اينرو نقشي در «ايجاد» امر لاحق ندارد.
انحصار سخن از علتهاي اعدادي در مقوله حرکات، سبب ميشود که علتهاي معدّه، اموري نامتناهي و غير مجتمعالوجود باشند. از سوي ديگر، از آنجا که علت معدّه، موجِد امر لاحق نبوده و تناسب ذاتي با آن ندارد، علم به علت معدّه (امر سابق)، سبب علم ضروري به معلول (امر لاحق) نيز نميگردد.
کليدواژهها
علت حقيقي، علت مُعدّه، امکان استعدادي، حرکت، زمان.