سال سيزدهم، شماره اول، پياپي36، بهار و تابستان 1397
محمود راستپسر : دانشآموخته سطح 3 حوزه علميه قم. rasti2012m@gmail.com
مهدي قرباني : دکتراي علوم سياسي مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره. mqorbani60@yahoo.com
چکيده
وحدتگرايي و کثرتگرايي، دو جريان اصلي در انديشه سياسي است؛ تاآنجاکه ميتوان همه آثار فيلسوفان سياسي از دوران کلاسيک تا معاصر را براساس آن تبيين و تفسير کرد. اين دو جريان فکري ـ سياسي، از گذشته تاکنون در ميان فيلسوفان سياسي، پيروان فراواني داشتهاند. در ميان فيلسوفان کلاسيک، افلاطون به وحدتگرايي و ارسطو به کثرتگرايي باور داشت؛ ازاينرو، در فلسفه سياسي آنان کشمکشي درباره وحدتگرايي و کثرتگرايي درگرفت که آثار آن را ميتوان در رويکرد فيلسوفان سياسي دورههاي بعد نيز نگريست. کوتاه آنکه، ديدگاه وحدتگرايي، افزونبر يکساني در زندگي مدني، بر تمرکز قدرت سياسي نيز تأکيد دارد و دربرابر آن، ديدگاه کثرتگرايي، با دفاع از چندگانگي در حوزه سياست، تنوع منابع قدرت و توزيع آن در ميان گروهها و جريانهاي گوناگون را اصل قرار ميدهد. بر همين اساس، اين مقاله به روش توصيفي ـ تحليلي در پي تبيين ديدگاه وحدتگرايي فضيلتمحور افلاطون و ديدگاه کثرتگرايي فضيلتمحور ارسطو است. از رهگذر اين تبيين، نزاع و تفاوت دو ديدگاه روشن ميشود.
كليدواژهها
وحدتگرايي، کثرتگرايي، فلسفه سياسي افلاطون، فلسفه سياسي ارسطو.