نگرشى کلى به فرهنگنامهنویسى / سید ابراهیم موسوی
Article data in English (انگلیسی)
نگرشى کلى به فرهنگ نامه نویسی
سید ابراهیم موسوی
چکیده
فرهنگ نامه شاید کاربردى ترین کتاب مرجع براى متخصصان و دانشوران است. کتابهاى مرجع دو دسته اند؛ یا اطلاعات مستقل ارائه مى دهند و یا اطلاعات مربوط به متن خاص را به یاد مى آورند. از دسته اول برخى مفصل هستند که به آنها دائره المعارف مى گوییم و برخى فقط کلمه را توضیح مى دهند که آنها را فرهنگ لغت مى نامیم. فرهنگ نامه حد وسطى بین آنهاست و فواید هر دو را با هم دارد، به این جهت مهم تر از بقیه محسوب مى شود.
فرهنگ نامه، با تمام فواید آن، کارى سخت و دقیق است و از زمان پیدایش تا به حال بر دامنه استفاده از آن، در شکلها و قالبهاى متفاوت افزوده شده است. توجه فرهنگ نویسان به عرضه بهتر، دقیق تر و مناسب تر باعث شده که ارائه فرهنگ نامه ها در کمیت و کیفیت، تنوع بیشترى داشته باشد.
در این مقاله، برخى از نکات مهم پیرامون فرهنگ نامه نویسى مورد بررسى قرار گرفته، که عبارتند از: هدف از فرهنگ نامه نویسى، اجزاى اصلى فرهنگ نامه، شیوه نگارش و عرضه، نظم مطالب، ترتیب مدخلها، تعریف و محتواى آنها، مسایل و مشکلات فرهنگ نامه نگاری.
کلید واژه ها:
فرهنگ، فرهنگ نامه، شیوه نگارش، مدخل، نظم منطقى، غایت فرهنگ، انواع فرهنگ.
فرهنگ نامه، کتابى حاوى علوم بشرى، نشان دهنده سطح علمى و فرهنگى جامعه، و ابزار مهم تداوم علمى آن است. فرهنگ نامه بر خلاف سهولت آن در مقام استفاده، تدوینى مشکل و طاقت فرسا دارد و رعایت نکات بسیار، از لوازم کارایى، دقت و وثاقت آن است. در این مقال، کوشیده ایم به طور مختصر، فرهنگ نامه را معرفى، و هدف و ویژگیهاى محتوایى، وظایف، امتیازات و زمان مصرف آن را، به همراه کیفیت تدوین آن، تا حد ممکن، بررسى کنیم، و سرانجام به مشکلات مهمى که در محصول نهایى تاثیر مى گذارد، بپردازیم.
فرهنگ و فرهنگ نامه نویسى، کمى پس از پایه گذارى نخستین مدارس علمى و جمع شدن کتابهاى متنوع آغاز شد، و از آن پس، همواره کانون توجه دانش پژوهان و از ابزارهاى اولى و دایمى آنان به شمار آمده است. توجه به این ابزار علمى و حیاتى براى حفظ و تداوم علم در جامعه، مانند توجه به مدرسه و دانشگاه است که همواره به کارامدتر شدن و دقیق تر شدن نیاز دارند. مى توان گفت، فرهنگ نامه کتابخانه اى کوچک و قابل حمل است. همان گونه که دانشجویان و طالبان علم در هر مرکز علمى نیازمند کتابخانه اند، به همان دلیل و همان شکل، به فرهنگ نامه نیاز دارند.
فرهنگ و فرهنگ نامه نویسى تا چندى پیش در علم خاصى مطالعه و بررسى نمى شد، ولى امروزه یکى از شاخه هاى فرعى زبان شناسى به شمار مى آید. این بدان معناست که بخش مهمى از همه فرهنگها، چه فرهنگ عمومى و کلمات معمول یک زبان، و چه فرهنگ تخصصى هر علمى، ناظر به بحث زبان است. در واقع توجه به ویژگیهاى ادبى، مثل ویژگیهاى فنى و تخصصی؛ حتى در فرهنگهاى تخصصى که به واژه ها و اصطلاحات خاص مى پردازند، از لوازم کار به شمار مى آید، و جایگاه معنایى آن اصطلاح را در زبان معرفى مى کند.
معناى فرهنگ نامه
کلمه فرهنگ نامه، مرکب از فرهنگ و نامه به معناى کتاب و نوشته است. با بررسى معناى فرهنگ نامه روشن خواهد شد که کلمه «فرهنگ» معنایى وسیع تر از «لغت نامه» دارد. شاید کلمه «لغت نامه» که دهخدا با الگوگیرى از فرانسویان براى کتاب خود برگزیده، ناظر به همین معنا بوده است. در هر صورت، لغت نامه یکى از شایع ترین انواع فرهنگها به شمار مى آید. به همین دلیل، برخى نیز تعبیر «فرهنگ لغت» را ترجیح داده اند. معناى لغوى فرهنگ، تعلیم و آموزش است که پس از گذراندن این مرحله، علم براى شخص متعلم حاصل مى شود. ابن سینا در دانش نامه علایى، کلمه فرهنگ را به معناى علم و تعلیم به کار برده است (ابن سینا، الهیات شفا، ص3). دهخدا نیز در لغت نامه خویش، درباره این کلمه، چنین آورده است: فرهنگ از پیشوند «فر» به معناى پیش و جلو، به اضافه ریشه «هنگ» حاصل شده، و «هنگ» خودْ سه معنا دارد که از آن جمله ـ به نقل از کتاب برهان ـ مى توان به فهم، معرفت، دانایى و هوشیارى اشاره کرد (دهخدا، لغت نامه، ج10). از این روى، «فرهیخت» به معناى «تربیت شده»، «فرهنگ دان» به معناى «عالم، خردمند و دانشمند» و «فرهنگ دوست» به معناى «دانش دوست» و «فرهنگستان» به معناى «مدرسه و مکتب» است. واژه اخیر، امروزه معادل کلمه یونانى «آکادمی» به کار رفته، به معناى انجمن عالى ادیبان، نویسندگان و دانشمندان است (همان). البته فرهنگ، معناى وسیع تر دیگرى نیز دارد که به همین اندازه و بلکه شایع تر بوده، مى تواند اصطلاحى جامعه شناختى به شمار آید که معادل لفظ «Culture» در انگلیسى است. فرهنگ در این معنا بر سطح علمى، آگاهى و حد بهره مندى از علوم در تعاملات اجتماعى دلالت دارد که البته هر دو معنا با معناى لغوى آن ارتباط واضحى دارند.
فرهنگ نامه به معناى کتابى است که دانش، علم و حکمت را در بر دارد، ولى با توجه به معناى لغوى و ریشه کلمه فرهنگ، بیشتر به معناى دائره المعارف نزدیک است؛ زیرا دائره المعارف در زبان یونانى، به معناى مجموعه اثرى است که حاوى تعلیم و تربیت است؛ چنان که Encyclopedia از دو قسمت Encycle به معناى مجموعه و بسته حاوى، و Paedia به معناى تعلیم و تربیت، ساخته شده است. اما امروزه کلمه فرهنگ نامه به مجموعه اى گفته مى شود که از فرهنگ لغت به معناى لغت نامه اطلاعات بیشترى دارد و از دائره المعارف در زمینه اطلاع رسانى محدودتر است.
برخى، فرهنگ نامه اى را که در حوزه علوم خاص به کار مى رود، «فرهنگ اصطلاحات» مى نامند، و اگر در حوزه خاصى نباشد، کلمه «دانش نامه» ترجیح داده مى شود. کلمات «واژه نامه»، «لغت نامه»، و «قاموس» ـ که عربى است ـ و نظایر آنها، معادل معناى نخست فرهنگ اند. گاهى دو معناى مورد نظر در تمایز بین فرهنگ و فرهنگ نامه لحاظ مى شود؛ یعنى فرهنگ، معادل لغت نامه (اعم از عمومى و تخصصى)، و فرهنگ نامه، معادل دانش نامه (باز هم اعم از عمومى و تخصصى) است.
تفاوت فرهنگ، فرهنگ نامه و دائره المعارف، در مراتب گوناگونِ اطلاع رسانى و آگاهى بخشى آنهاست. در زبان انگلیسى مقابل فرهنگ (dictionary) پنج نوع کتاب مرجع دیگر قرار مى دهند که همه آنها در فارسى نیز رایج شده است. این کتابها عبارت اند از:
1. دائره المعارف (encyclopedia)، که شامل مقالاتى است حاوى اطلاعات اصلى درباره مدخلهاى مورد نظر، و معمولاً در تمام شعبه هاى علوم به کار گرفته مى شود. بین این مدخلها ارجاع متقابل رعایت مى شود و در آن معمولاً از شیوه رایج الفبایى که امروزه شیوه معمول است استفاده مى شود.
2. کشف اللغات (concordance)، که با ترتیبى خاص ما را در یافتن کلمات اصلى یک کتاب یا آثار متعددى از یک شخص یا مکتب کمک مى کند. کشف المطالب، کشف الالفاظ و کشف الآیات از این دست اند.
3. فهرست واژگان معانى خاص (glossary)، فهرست مرتب شده کلمات خاص یک متن یا اصطلاحات آن است، که معمولاً داراى تعریف و شرح هستند و در پایان همان متن به صورت مختصر مى آیند.
4. نمایه یا فهرست راهنما (Index)، که در آن فهرست الفبایى عبارات، عناوین، نامها و موضوعات یک متن، با ارجاع به صفحه و معمولاً در پایان هر اثر درج مى شود، یا در صورت مفصل بودن، در کتابهاى جداگانه مى آید که به علت وابستگى، باید آنها را ضمیمه اثر اصلى به شمار آورد. این نوع مرجع را گاهى با عنوان «فهرست واره» با اختصار در محتوا و با گرایش خاص، نیز استفاده مى کنند. فهرست واره هاى تحلیلى، توصیفى و موضوعى از انواع کلى آنهاست. فهرست اسناد، فهرست آثار، فهرست اسامى، فهرست احادیث و... از انواع آن به شمار مى آید.
5. گنجینه لغات (Thesaurus)، که به محتواى مفهومى مدخلهاى خود مى پردازد و ناظر به مترادفها، متضادها و رابطه مفاهیم با یکدیگر است. در فارسى، مرجعهایى همچون گنجینه نثر پارسى یا گنجینه سخن از ذبیح اللّه صفا از این قبیل اند.
البته هر یک از این کتابهاى مرجع و نیز فرهنگ ـ که در مجموع شش نوع مرجع مى شوند ـ در شکلها و با هدفهاى گوناگون نوشته شده و طیف وسیعى از کتابهاى مرجع را فراهم آورده اند؛ چنان که با توجه به مخاطبان، انواعى از سطوع علمى از سطح کودکان تا بالاترین مراحل تحقیقى و آموزشى را شامل مى شوند. تفاوت بین این کتابهاى مرجع را به لحاظ اندازه و حجم ظاهرى نمى توان مشخص کرد؛ زیرا برخى از کتابهاى فرهنگ بیش از بیست جلد هستند و برخى کتابهاى دائره المعارفى فقط یک جلد ولى به لحاظ محتوایى این شش نوع را مى توان در دو دسته سه تایى قرار داد؛ چنان که کشف اللغات، فهرست معانى و نمایه در یک گروه قراد مى گیرند و دائره المعارف، گنجینه و فرهنگ در گروه دیگر و فرهنگ نامه نیز از این دسته به شمار مى آید. تنوع هر یک از این کتب مرجع بسیار است و هر روز با شیوه ها و امکانات بیشتر توسعه مى یابد. تفاوتهاى جزئى بین این کتابها فراوان است، اما این نکته نیز اهمیت دارد که از میان آثار دسته دوم، «فرهنگ» و سپس «فرهنگ نامه» کاربردى تر تنظیم مى شوند و دقتى خاص دارند؛ چنان که روانى متن و یک دستى مطالب و ارائه آنها در اینجا بیشتر خواهد بود؛ گرچه اطلاعات تاریخى در «دائره المعارف» بیشتر و ربط مفاهیم در «گنجینه» بیشتر است. ساموئل جانسون مى گوید: «فرهنگها همچون ساعت اند؛ بدترین آنها بهتر از هیچ است و بهترین آنها را نمى توان دقیق ترین دانست» (Ency. Americana, Dictionary, 9/85)
در مجموع، به نظر مى رسد فرهنگ و فرهنگ نامه، در مقایسه با دیگر کتابهاى مرجع طرفدار بیشترى داشته باشند و این مى تواند دلیلى بر کارایى بیشتر این نوع کتاب مرجع باشد. در واقع حجم کمتر و قابل حمل، قیمت مناسب، اشاره دقیق به معناى لفظ و کاربرد آن بدون طولانى شدن اطلاعاتى که در مرحله اول لازم نیست، مى تواند بخشى از دلایل کاراتر بودن آن باشد؛ چنان که حتى در کنار دائره المعارف باز هم قابل استفاده است. بدین سبب، نیاز به فرهنگ و فرهنگ نامه بیشتر احساس مى شود و توجه دایمى به فرهنگ نامه ها و تنوع بهره گیرى از آنها، فرهنگ نامه را در رتبه اول قرار مى دهد.
هدف فرهنگ نامه
هدف از نگارش فرهنگ نامه به طور کلى، کمک به طالبان علم در فهم و دریافت مطالب علمى و هماهنگى با جامعه علمى به صورتى راحت و سریع است. در واقع فرهنگ و فرهنگ نامه، خواننده خود را از زبان عرفى و عادى بالاتر برده، به زبان علمى و جامعه خاص پیوند مى زند، و بدین ترتیب، از طریق زبان و ویژگیهاى زبان شناختى، اطلاعات علمى خاص را در اختیار خواننده مى گذارد. اما با دقت بیشتر در اطلاعاتى که لازم است به مخاطب انتقال یابد، روشن مى شود که براى تحقق هدف مزبور، تلاش فراوانى لازم است. در فرهنگ یا فرهنگ نامه، از هر نوعى که باشد، با وجود اختلاف سطح، لازم است اصول خاصى رعایت شوند که هر کدام نیازمند اطلاعات جداگانه و مشاوران مختلف از علوم متفاوت اند، و بسته به نوع فرهنگ نامه، تخصص این مشاوران متفاوت خواهد بود. در کتابهاى مرجع به طور کلى لازم است چند ویژگى و اصل رعایت شود، که عبارت اند از:
1. ویژگى املایی؛ 3. ویژگى تلفظى یا آوایی؛ 3. مصطلح و غیر مصطلح بودن کلمه ها و وضع ترکیبى آنها؛ 4. ریشه معنایی؛ 5. ارائه تعریف دقیق، جامع و مانع؛ 6. جایگاه دستوری؛ 7. ترتیب اهمیت معانى اصطلاح یا مدخل با توجه به اهمیت کاربردى آنها؛ 8. معادل خارجى واژه ها در برخى از فرهنگها؛ 9. جنبه تاریخی؛ 10. رعایت علایم و نشانه ها. افزون بر اینها رعایت نکات ویرایشى داخل متن، سهولت انتقال و روانى عبارات، رعایت ایجاز، پرهیز شدید از اطناب و در نهایتْ یک دستى و هموار بودنِ سراسر متن از لوازم کار به شمار مى آیند.
این موارد، نشان مى دهند که در هر مدخل با توجه به اطلاعات وسیع مورد نیاز، حضور کارشناسان باتجربه لازم است. شاید بتوان ادعا کرد که اهمیت فرهنگ و به طور کلى کتابهاى مرجع به قدرى است که باید به قلم شخصیتهاى علمى متخصص و باتجربه یا دست کم زیر نظر آنان نوشته شوند، ولى متأسفانه در کشور ما، گویا کارشناسان علوم خاص کمتر به این نوع منابع توجه مى کنند؛ به ویژه به فرهنگ یا فرهنگ نامه، که حتى کمتر از دائره المعارفْ کانونِ نظر ایشان است.
روش فرهنگ نامه
فرهنگ نامه ها گرچه در قالبهاى متفاوت، با اهداف گوناگون و روشهاى مختلف ارائه مى شوند، باید معیارهایى را که با هدف فرهنگ نویسى مطابق است، رعایت کنند. طرح و انتخاب اولى روش و تصمیم گیرى درباره آن ـ که آن را «تصمیم گیرى بزرگ» مى نامند ـ معمولاً در شیوه نامه فرهنگ نامه، که پیش از نگارش آن تهیه مى شود، مى آید، و این اصول ـ که از عوامل مهم کارایى و استفاده بهتر از فرهنگ نامه است ـ باید در سرتاسر اثر با دقت تمام رعایت شود تا یک دستى و هماهنگى کامل به دست آید. نظم و ارجاع مناسب، در نوشتن فرهنگ نامه بسیار مؤثر است و چنانچه منابع به صورت معقول و منطقى مرتب شوند، مى تواند به رشد تعاریف قدیم کمک کرده، راه را براى تعاریف بهتر و مناسب تر هموار سازد.
روش فرهنگ نامه، در دو سطح بررسى مى شود: یکى در سطح کلى، که باید با هدف اصلى و کلى فرهنگ نویسى ـ که همانا کمک به جامعه علمى و طالبان دانش است ـ در توافق باشد، و به این سبب، روش در ساختار کلى یا به اصطلاح «کلان ساختار» مطرح مى شود. در این سطح، لازم است، به نوع اصطلاحات و مدخلها، که موضوع فرهنگ نامه اند، تقسیم بندى کلى مدخلها، شیوه گزینش و دست یابى به آنها، چینش کلى اطلاعات، شیوه ترتیب مدخلها، نکات کلى دستورى، نشانه اى، ریشه شناختى، استفاد از معادلهاى خاص، وجه تاریخى، تعاریف و امورى از این دست توجه شود.
سطح دیگر، رعایت روش در جزئیات است که ساختار کوچک یا به اصطلاح «خُردساختار» نام دارد. در این سطح، چینش اطلاعات در هر مدخل، رعایت نکات املایى، دستورى، کاربردى، نشانها، تلفظ و شکل آوایى، ریشه یابى، و... مورد توجه است. این جزئیات، هماهنگ با ویژگیهایى است که در قسمت هدف بیان شد و هر یک روش خاص خود را مى طلبد.
فرهنگ نامه نویسى، لزوما به معناى تدوین علم یا اظهارنظرهاى جدید از نویسنده یا نویسندگان نیست، بلکه بیش از هر چیز باید درباره زبان عمومى یا زبان علم خاص، حساسیت بسارى داشته باشد تا بتواند در موارد لازم، تصمیم مناسب بگیرد و زمینه کاربردهاى آن اصطلاح یا واژه را در آینده فراهم سازد.
فرهنگ یا فرهنگ نامه، مانند کتابهاى داستان براى خواندن صرف و از ابتدا تا انتها نوشته نمى شود، بلکه ابزارى براى ارجاعهاى مقطعى است؛ به همین سبب لازم است نویسنده، روشى فشرده و کوناه، راحت، سازگار و منسجم در سرتاسر اثر خود اتخاذ کند، به گونه اى که مراجعه کننده با هر بار مراجعه به هر مدخل بتواند به مناسب ترین وجه، تمام اطلاعات مورد نیاز خود را به دست آورد. از این روى، حتى به کاربردن علایم، شمارش پذیرى، ارجاعهاى متقابل و حذف زواید بسیار مهم اند و در فرهنگهاى جدید روز به روز بر دامنه این علایم اضافه شده، شیوه هاى جدیدترى به کار مى رود، که خود باعث فنى تر و پیچیده تر شدن فرهنگ نویسى مى شود.
پیشینه فرهنگ نامه
تاریخ حضور کتابهاى مرجع علمى در اعصار و جوامع گوناگون متفاوت است. گسترش علوم، کثرت دانش و تحلیل و همچنین به کارگیرى کلمات مشابه در شاخه هاى علمى متفاوت براى انتقال نظرات و آرا، موجب شده تا توجه به کتابهاى مرجع و سریع الانتقال روز به روز بیشتر شود و کیفیت آنها نیز ـ که ابزارهاى مورد نیاز جامعه علمى هستند ـ پیچیده تر و پیشرفته تر گردد. ولى میزان تداوم و استفاده از کتابهاى مرجعْ یکسان نبوده است و به عبارتى تاریخ مصرف یا عمر متفاوتى دارند.
با مراجعه به تاریخ و بررسى توجهِ انسان به کتابهاى مرجع، به نظر مى رسد دائره المعارف زودتر از فرهنگ مورد توجه قرار گرفته باشد؛ چنان که نگرش دائره المعارفى در دوره سوفسطاییانِ معاصر با «سقراط» در یونان باستان، یکى از نشانه هاى دانشمند بودن به شمار مى آمد. همچنین «ارسطو» کوشید تا همه علوم و ترتیب تاریخى ورود نظریه ها و دسته بندى آنها را در نوشته هاى خود گرد آورد. لیکن ظاهرا نخستین فرهنگ را، در دوره یونایى مآبى «آریستوفانس بیزانسی» (180ـ257م) به همراهى کتابدارهاى کتابخانه اسکندریه ـ که فهرستى از کلمات نادر و سخت یونایى را همراه با تعاریفشان در بر داشت ـ تدوین کرد (The Encyc. Americana, Vol. 9). از آن پس در دوره حضور فرهنگ دینى در سراسر جهان، رجوع به کتابهاى مرجع و نوشتن آثار متنوع سرعت گرفت. در جهان اسلام، گسترش علم و رشد فرهنگ، توجه به گردآورى علوم و در دسترس قرار گرفتن آن براى همه طالبان علم، موجب نگارش کتابهاى پرشمار دائره المعارفى و فرهنگ نامه اى و حتى کتابهاى فهرستى شد. مى توان یکى از نگیزه هاى مهم در نگارش کتابهاى لغت و معانى دقیق کلمات را توسعه دستور زبان عربى، علم صرف و نحو و تفسیر قرآن در جامعه اسلامى دانست؛ که به این ترتیب علوم دیگر، مانند کلام، منطق، حکمت، عرفان، فقه و... از این کتابها و کتابهاى مربوط به آنها بهره فراوان برده، خود نیز گاهى به ظهور آثار و کتابهاى مرجع کمک کردند. نخستین کتاب لغت به نحو کامل را کتاب العین، نوشته خلیل بن احمد فراهیدى دانسته اند (سعید نفیسى، لغت نامه دهخدا، مقدمه، ص230). فرهنگ فارسى نیز از دوران قدیم، شاید هم زمان با فرهنگ نویسى عربى در دوره اسلامى، تا به امروز از این نوع دستاورد بشرى استفاده فراوان کرده است. (همان، ص180).
در دوره جدید، کتابهاى مرجع به شدت کانون علاقه و توجه قرار گرفته و با استفاده از امکانات بیشتر بر سرعت نگارش آنها افزوده شده است. گسترش فرهنگ و فرهنگ نامه نویسى روز به روز با استفاده از ابزارهاى پیشرفته بیشتر شده و بر حجم و تنوع آن افزوده مى گردد. شاید بتوان فرهنگها را نخستین نقطه توجه بشر به حفظ اطلاعات و علوم خود به صورت ابزارهایى دانست که به راحتى و به سرعت قابل استفاد باشد، و از این جهت، برخى امکانات رایانه اى معاصر، تداوم همان فکر ابزارى است.
همه کتابهاى مرجع در زمان و محیط اجتماعى و فرهنگى خاص، به زبان خاص و براى مخاطبان خاص نوشته مى شوند و کارایى معینى دارند، و به همین سبب، زمان استفاده از آنها محدود است و به بازنگریهاى مجدد نیاز دارند. ویژگى ابزارى و کارایى همراه با تحول سریع علم، زمان کارایى کتابهاى مرجع، به ویژه فرهنگ و فرهنگ نامه ها را تعیین مى کند. هرچه جامعه علمى رشد سریع تر و پویاترى داشته باشد، نیاز به بررسى، روزآمد ساختن و کاربردى تر کردن کتابهاى فرهنگ بیشتر شده، به سرعتْ زمان مصرف کتابهاى فرهنگى پیشین را کاهش مى دهد. به این سبب مى توان شمار و سرعت حضور انواع کتابهاى مرجع را در یک جامعه، نشانى از تحول علمى و رشد فرهنگى آن دانست. امروزه ارتباط فرهنگهاى جهانى، تعامل یا تعارض آنها و چالشها یا همسویى آنها، اقتضا مى کند که جوامع علمى درباره این منابع بیش از پیش بر سرعت و توجه خود بیفزایند ـ تا هم از علم و فرهنگ مفید بشرى بهره مناسب برند و هم از اعتقادات، استقلال و کیان خویش دفاع کنند ـ و دانشگاههاى کوچک، یعنى کتابهاى مرجع ـ را براى حفظ فرزندان فرهنگ با زبان خودش و ارتباط تاریخى و اجتماعى افراد جامعه با علوم بومى خودشان توسعه دهند. با پیشرفت ابزارها و گسترش روزافزون ارتباطات، دیگر در زمانه اى به سر نمى بریم که بشود فرهنگ یا فرهنگ نامه اى براى یک قرن نوشت، بلکه بهترین آنها شاید دوامى کمتر از بیست سال داشته باشد. اگر کتاب مرجع و فرهنگ نامه اى مدتى بیشتر باقى بماند، فقط دلیل بر خوبى آن نیست؛ بلکه وقتى این ادعا مقبول است که تحول فرهنگى دقیق و جدید به جامعه علمى عرضه شود ولى نیازى به تغییر کتابهاى مرجع احساس نشود.
اطلاعات و محتواى فرهنگ نامه
گردآورى تمام کلمات یا اصطلاحات یک زبان یا علم در یک کتاب، ادعایى بزرگ و تا حدودى ناشدنى است. گرچه فرهنگ و فرهنگ نامه در پى جمع آورى تمام اطلاعات و اصطلاحات علم مورد نظر خود است، دامنه علم و مباحث ناظر به آن، همه در قالب کتاب مرجع جمع نمى شود؛ زیرا سیلان علم و محدودیت کار مرجع نویسى مانع تحقق این امر است. به طور کلى فرهنگ نگاران از جهات مختلفى با مشکلات و محدودیتهایى روبه رو هستند که نوشتن خود فرهنگ را در شمار سخت ترین کارها قرار مى دهد.
زگوستا، استاد فرهنگ نویسى، مى گوید که بد قلق ترین طرحها کار فرهنگ نویسى است و هیچ طرحى و فرهنگ نویسى اى را نمى شناسم که بر اساس مدت زمان بندى شده براى آن و بودجه نخستینى که به آن اختصاص یافته، به نتیجه رسیده باشد. (کافى، نشریه مترجم، ص38)، و این با نوشتن متن علمى درباره یک موضوع، اگرچه چندین جلد باشد، متفاوت است.
در واقع هر اثرى که در زمینه فرهنگ نویسى منتشر مى شود، ممکن است در مقایسه فرهنگهاى پیش از خود از جهاتى بهتر باشد، ولى براى همیشه جاى فرهنگهاى دیگر را نمى گیرد. هر فرهنگِ جدیدى با توجه به ضعفها و کمبودهاى فرهنگ یا فرهنگهاى قبل، حضور خود را توجیه مى کند و مى تواند با نشان دادن وسعت کار و دقت بیشتر، با تحول در شیوه عرضه و کمک به مخاطبان خاص، در قیاس با آثار قبلى، نیازمندان و طالبان را به سوى خود جلب کند.
لغت نویس معمولاً کاربردهاى کلمات یا اصطلاحات را جمع آورى مى کند و آنها را با توجه به مدخل مورد نظر و در جایگاه خود به کار مى برد و تغییر و تحولات آن را نشان مى دهد. در این کار لغت نویسان نیز مانند نویسندگان علوم دیگر به آثار نوشته شده مربوط به زمینه کارى خود نیاز داشته، معمولاً از دیگر لغت نامه ها بهره مى گیرند؛ ولى هر یک تمام مراحل کار فرهنگ را از ابتدا تا انتها انجام مى دهند. اولاً، کلمات یا اصطلاحات جاافتاده آن را تکمیل مى کنند؛ ثانیا، اشتباههاى قبلى را برطرف مى سازند؛ ثالثا، دامنه کار را تغییر داده، سلیقه خود را در چینش اطلاعات و نوع فرهنگى که قرار است گرد آورند، اعمال مى کنند، و روند تحولات علمى و اطلاعات روز آمده شده را از نو در اثر خود مى آورند. به این ترتیب نیاز مخاطبان را بهتر، آسان تر و کامل تر برطرف مى کنند. با این حال هیچ فرهنگى نمى تواند ادعا کند که هیچ اشتباهى ندارد. این وضع هم در فرهنگهاى عمومى و هم در فرهنگهاى تخصصى فنى برقرار است. البته منابع فرهنگها با توجه به زمینه کارى و تخصصى خود، تفاوت مى کند؛ مثلاً فرهنگهایى که از زبان عرفى و محاورات مردم گرد مى آیند، منابع دیگرى غیر از کتابها و فرهنگهاى قبلى را نیز بررسى مى کنند، مثل رجوع به محاورات عمومى، نشریات یا داستانها؛ چنان که در کتاب کوچه مشاهده مى شود.
فرهنگ نامه نیز تمام این مراحل را داراست و در محتواى آن افزون بر لزوم توجه به فرهنگ نامه هاى دیگر، دست یابى به اطلاعات بیشتر و دقیق ترى لازم است تا در نسبت دادن به صاحب نظران یا جمع بندى آراى آنان دقت لازم صورت گرفته باشد. با توجه به تشابه وضع فرهنگ لغت و فرهنگ نامه، توجیه ویرایشهاى متعدد و بازنگرى دایمى که هر چند سال یکبار لازم است انجام شود، در اینجا نیز پذیرفتنى است؛ یعنى لازم است دایما بر محتوا و شیوه ارائه فرهنگ نامه ها و کارایى بیشتر آنها براى مخاطبانِ متفاوت نظارت شود و با ارائه شیوه هاى بهتر و جدیدتر و در قالبهایى با قابلیتهاى گوناگون، اطلاعات مورد نیاز مخاطبان، با سهولت بیشتر و در دسترس تر با وجود دقت عرضه شود. به این ترتیب نمى توان محتواى همه فرهنگ نامه ها را مانند هم دانست، ولى برخى از ویژگیها لازمه کار هر فرهنگ یا فرهنگ نامه خوب است که باید به نحوى آن را مشخص کرد و در شیوه نامه ها به نحوه ورود و کابرد آنها توجه داشت.
در اینجا به تبیین و بررسى نکات قابل توجه در نگارش فرهنگ نامه مى پردازیم:
1. «مدخل» اصطلاح یا واژه خاص مورد نظر براى معرفى است و اگر گزینش و چینش مدخلها به درستى صورت گیرد در کارایى کتاب بسیار مؤثر خواهد بود؛
2. ویژگى املایى مدخل، که در فارسى گاهى مشکلاتى به همراه دارد، لازم است یکسان آورده شود و شاید در مواردى نیازمند اطلاع رسانى باشد؛
3. تلفظ واژه گاهى به آوانویسى نیاز دارد. به کارگیرى شیوه آوانویسى بین المللى به مرور رایج مى شود و خواننده را یارى مى دهد تا هر واژه را درست بخواند و گاه برخى غلطهاى رایج را تصحیح مى کند؛
4. توجه به خاص یا غیر خاص بودن واژه و وضع ترکیبى آن لازم است؛ به ویژه درباره اصطلاحات، که به صورت مرکب بسیار رایج اند و گاهى این ترکیبها به شکلهاى گوناگونى به کار مى روند؛
5. به کارگیرى انواع نشانها موجب سهولت دریافت مطلب مى گردد. این نشانها باید از قبل تعریف شده باشد؛
6. گاهى لازم است هویت دستورى و زبان شناختى هر مدخل ـ حتى در فرهنگهاى تخصصى و فنى ـ توضیح داده شود، و به این لحاظ گاهى معانى متفاوت آورده مى شود؛ مثلاً لازم مى آید که وجه اسمى و وجه وصفى یا قیدى جدا از هم معنا شوند؛
7. گاهى در برخى فرهنگها معادلهاى خارجى نیز درج مى شود، که از نقاط قوت آن به شمار مى آید؛
8. سرشناسه در کوتاه ترین عبارت جایگاه مدخل را معرفى و تعیین مى کند. البته، هرچند برخى منابع آن را به کار نمى برند، سرشناسه باید چنان باشد که فقط نقاط مشترک معنایى لفظ را به خواننده ارائه دهد و از این جهت مى تواند کمک خوبى براى وى باشد؛
9. ریشه معنایى یا ریشه شناسى واژه، هم در لفظ و هم در اصطلاح، به طور کوتاه و در حد فرهنگ یا فرهنگ نامه؛
10. ارائه تعریف دقیق، جامع و مانع و چینش تعریفهاى گوناگون با ترتیبى مفید، از لوازم هر کتاب مرجع از جمله فرهنگ نامه است. در این باره باید توجه داشت که چینش تعاریف خود مسئله مهمى است، و شیوه و روشى دقیق دارد. انتخاب تعریف پس از سرشناسه، از میان تعاریفى که دیگران ارائه داده اند و در فرهنگ نامه مى آید، کار مشکلى است، و به ساختارى ثابت و دقیق و منطقى نیاز دارد. همیشه نمى توان به آسانى دریافت که معناى کلمه اى فقط تغییر کرده یعنى توسعه یافته است ـ که بنابراین برخى معانى پیشین آن هنوز پابرجا مانده اند ـ یا کلاً تغییر کرده و باید آن را معنایى مستقل و جدید به شمار آورد، و در این صورت فقط اشتراک لفظى در کار است و در واقع به مدخل جدیدى تبدیل مى شود. چنان که کلمه و اصطلاح عقل در فلسفه اسلامى معانى گوناگونى دارد و جایگاه بحث آنها نیز در دامنه مدخلها متفاوت است. به این ترتیب لازم است روشن شود که آیا باید یک مدخل انتخاب کرد و آنها را در کنار هم نهاد و ترتیبى تاریخى براى آنها تنظیم کرد یا باید در مدخل گیرى قرار گیرند و به صورت مدخل جدید تکرار شوند.
همچنین فرهنگ نگار باید همواره بر خلاف تمایلات و تعصبات خویش عمل کند و در هر مورد به بررسیهاى مجدد بپردازد تا معناى واضحى را به دست آورد.
اصول تعریف از ابتدا برشمرده و در شیوه نامه نوشته مى شوند؛ اصولى چون استفاده از کلمات ساده تر و رساتر در مقام تعریف اصطلاح و واژه هاى پیچیده. پرهیز از تعریف دورى، برگرداندن مشتقها به ریشه، به کارگرفتن کلمات هم ردیف و مقبول، استفاده از مثالهاى روشن و رسا و ارائه تصورى روشن از معانى در جاهایى که ضرورى است، از اصولى هستند که در تمام مدخلها باید لحاظ شوند. براى این کار استفاده از مشاوران خبره و متخصصان علوم مربوطه ضرورى به نظر مى رسد.
تعریفها گاهى داخلى و گاهى خارجى و بیرونى اند. انتخاب نوع تعریف شاید در همه مدخلها یکسان نبوده، در علوم مختلف تفاوت داشته باشد؛ ولى مشخص کردن نوع تعریف مورد نیاز با ویژگیهاى یکسان، آن را از پراکندگى حفظ مى کند. در همه موارد نمى شود از تعریف ارسطویى یعنى تعریف به جنس و فصل استفاده کرد؛ زیرا همه جا نمى شود نظرگاهى ذات گرایانه داشت، و در مواردى باید از طریق شمارش مصداقى یا به اصطلاح برخى، از روش «برساختن» استفاده کرد. گاهى نیز از به کار بردن نوعى «تعریف دوری» ناگزیریم؛ مثلاً با استفاده از ریشه کلمه به تعریف همان کلمه مى پردازد و به اصطلاح نوعى «تعریف شرح اللفظی» ارائه مى دهند.
گاهى باید تعریف را با برشمردن ویژگیهاى مهم که اعراض آن هستند پیش برد. گاه نیز تعریف در متن مشخص مى شود؛ چنان که در تعاریف براى حروف و قیود چنین است. گاهى تعریف در کابرد، بهتر به دست مى آید، که این امر در واقع نشان دهنده وجه خارجى معناست؛ چنانکه در تعریف کلمه فیلسوف ممکن است فعالیتهاى خارجى او را ملاک معرفى قراد دهیم. از این طریق براى دسته خاصى از خوانندگان تعریف قابل فهم ترى ارائه داده ایم؛ زیرا با اطلاعات خارجى، معناى عملى و عینى آن بهتر قابل تصور خواهد بود و این با معناى لغوى متفاوت است. در پاره اى موارد «تعریف تاریخی» کافى است که از قبیل تعریفهاى بیرونى به شمار مى آید و گاه «تعاریف اقناعی» بهتر مى تواند مقصود را منتقل کند و گاه نیز «معادل کلمه» در زبان دیگرى براى خواننده کافى است و او را بهتر موجه معنا مى سازد.
به این روى انتقال معناى مناسب با روشهایى که بهتر بتواند خوانندگان را در سطوح متفاوت راضى کند، از ویژگیها و امتیازات فرهنگ یا فرهنگ نامه به شمار مى آید. به این سبب است که دسته بندى مدخلها از جهت انواع تعریفى که نیاز دارند و به کاربردن چند نوع تعریف مشخص در همه مدخلها که هم کارایى بهتر داشته باشد و هم جامعه فرهنگى و متخصصان بتوانند از آن استفاد کنند، پیش از نوشتن فرهنگ لازم است، و این موارد باید در شیوه نامه مشخص شود، تا در سراسر فرهنگ نامه براى موارد مشابه شیوه مشابهى در تعاریف به کار رود. حتى اگر مى باید بیش از یک نوع تعریف در فرهنگى به کار رود، لازم است ترتیب به کارگیرى آنها نیز مشخص شده، با ملاکى یکسان و منطقى یا قبل فهم و تاثیرگذار صورت گیرد، تا خواننده اى که به آن مراجعه مى کند به راحتى جایگاه موضوع مورد نظرش را پیدا کند.
انواع فرهنگ نامه
تمام منابع و آثارى که مرجع به شمار مى آیند، افزون بر اینکه در شکل سنتى و در قالب کتاب به صور گسترده چاپ و منتشر مى شوند، امروزه در قالب برنامه هاى رایانه اى و الکترونیکى در حال گسترش اند، و روز به روز کاربرد افزون ترى مى یابند.
شکل سنتى و چاپى فرهنگ در قالبها و صورتهاى گوناگونى طرح مى شود، که هم به لحاظ کمى و هم به لحاظ کیفى بسیار متنوع است. به لحاظ کمّى، از فرهنگ کوچک یک جلدى گرفته تا فرهنگهاى حجیم و با قطع رحلى بیست جلدى و بیشتر از آن را در بر مى گیرد، و به لحاظ کیفى نیز تنوع فراوانى دارد؛ چنان که فرهنگ لغات یک زبانه و چندزبانه رایج ترین شکل فرهنگ بوده، بسیار مورد استفاده و مراجعه قرار مى گیرند. در واقع مراحل اولى دانش آموزى، با آشنایى با این کتابها و استفاده از آنها حاصل مى شود و تا بالاترین مراحل علمى نیز از طالب علم جدا نمى گردد. درباره فرهنگ یک زبانه فارسى مفصل مى توان از لغت نامه دهخدا، و در زبان انگلیسى از فرهنگ مفصل و 23 جلدى آکسفورد نام برد که مورد توجه مراجعه کنندگان فراوانى هستند. به لحاظ محتوایى نیز فرهنگها، یا لغات زبان عام را جمع آورى مى کنند و یا اصطلاحات را در زبان خاص، به صورت فنى گرد مى آورند؛ مانند فرهنگ مکتبهاى فلسفى، فرهنگ اصطلاحات نقد ادبى، فرهنگ اصطلاحات جغرافیایی. انواع این گونه فرهنگ به صورتهاى مختلفى ارائه مى شوند که گاه در نام اثر نشان داده مى شود؛ مانند فرهنگ علوم، فرهنگ فنون، فرهنگ فشرده، فرهنگ تفصیلى، فرهنگ مصور، فرهنگ جامع، فرهنگ واژگان، فرهنگ دانستنیها، فرهنگ اصطلاحات و فرهنگ لغات.
محض نمونه در فارسى مى توان به چند مورد اشاره کرد: فرهنگ آنندراج، فرهنگ آرایه هاى ادبى در شاهنامه فارسى، فرهنگ ارساطیر، فرهنگ آفتاب، فرهنگ اصطلاحات آثار شیخ اشراق، فرهنگ اصطلاحات جغرافیاى طبیعى، فرهنگ اصطلاحات روز، فرهنگ اصطلاحات نظامى، فرهنگ اصطلاحات منطقى، فرهنگ کنایات، فرهنگ اصطلاحات نقدى ادبى، فرهنگ اندیشه نو، فرهنگ دستور زبان، فرهنگ امثال القرآن، فرهنگ مکتبهاى فلسفى، فرهنگ چهار زبانه آبخیزدارى، فرهنگ اشعار، فرهنگ اسلام شناسان، فرهنگ روزنامه نگاری.
همچنین برخى از فرهنگ نامه هاى زبان فارسى عبارت اند از: فرهنگ نامه صالح؛ (یا...) فشرده اى از اصطلاحات سیاسى و اقتصادى، فرهنگ نامه فرقه هاى اسلامى، فرهنگ نامه حج و عمره و اماکن مربوطه، فرهنگ نامه تطبیقى نامهاى قدیم و جدید مکانهاى جغرافیاى ایران و نواحى مجاور.
همان گونه که از این عناوینِ اندک شمار بر مى آید، شکلهاى بسیار متنوعى از فرهنگ و فرهنگ نامه مى توانند وجود داشته باشند. در نتیجه با توجه به اینکه نویسنده، مؤلف و ناشر ـ با نظر به نیازهاى جامعه علمى ـ چه اهدافى داشته باشند، فرهنگها در شکل و قالب مطلوب و در زمینه علمى دلخواه و با هر حد یا محدودیتى عرضه مى گردند. البته این نوع اثر نمى تواند دائره المعارف به شمار آید یا در قالب فهرست و نمایه قرار گیرد؛ زیرا هر یک از اینها تعریفى خاص خود دارند ولى در مقام مقایسه مى توان ادعا کرد که وسعت و کاربرد مراجعه به فرهنگ و فرهنگ نامه بسیار بیشتر از دیگر کتابهاى مرجع است.
امتیاز فرهنگ نامه و فایده یا کارکرد آن
فایده و کارکرد فرهنگ نامه، تقریبا در حد فرهنگ است. اصطلاح نگاران معتقدند وظیفه آنان ثبت عینى اصطلاحاتى است که عملاً و بالفعل در زبان عمومى یا زبان خاص علمى و فنى به کار مى رود. در گذشته گمان مى رفت که فایده مهم فرهنگ و فرهنگ نامه حفظ زبان از خطر اعوجاج و تغییر است، و ایشان با ثبت وجه درست و کاربردى آن، تعریفهاى ناشیانه یا تصرفهاى عمدى و تغییر معانى آنها را مانع مى شوند. امروزه چنین هدفى را درست نمى دانند؛ زیرا زبان شناسان معتقدند زبان طبیعى سیال و متغیر دارد و از ویژگى مهم آن همین است که قابلیت تبدیل داشته، بتواند با اراده استعمال کنندگان، معانى مورد نظر را منتقل سازد. البته این ویژگى قاعده و نظم خاصى دارد که شاید زبان شناسان نیز نمى توانند آن را تحدید کنند، و این بر خلاف «زبانهاى مصنوعی» مثل زبان «اسپرانتو» است که قواعد ثابت و معانى معین دارند و در اختیار زبان شناس اند. همین تعریف براى اصطلاحات علمى و فنى نیز صادق است. بنابراین فایده و کارکرد فرهنگ و فرهنگ نامه، حفظ معانى مقبول و رایج در هر زبان یا در نظر هر متفکر و صاحب نظر در دوره خاص است، که آن زبان را براى خوانندگان و مراجعه کنندگان قابل فهم و انتقال پذیر مى سازد و از آنجا که «زبان طبیعی» سیال است، نیاز به تغییر دایمى فرهنگ و فرهنگ نامه و به روز شدن آنها بیش از دیگر کتابهاى مرجع است.
فرهنگ نامه، افزون بر فواید و ویژگیهاى مشترک با فرهنگ، تا حدودى جاى دائره المعارف را براى مراجعه کننده مى گیرد و مى تواند با حجمى کمتر و قابلیت حمل بهتر، خواننده را تا حد زیادى از مراجعه به دائره المعارف بى نیاز کند؛ زیرا مراجعه کنندگانِ فرهنگ نامه بیشتر کسانى هستند که با علوم تخصصى سروکار دارند و فرهنگ نامه ها نیز بیشتر تخصصى و مربوط به اصطلاحات اند. از این روى، فرهنگ عادى کمک چندانى نمى کند، چنان که دائره المعارف نیز به راحتى قابل انتقال نیست و مراجعه کننده نمى تواند از طریق آن، معناى مطلوب خود را به آسانى بیابد، و این واقعیت، کاربرد و فایده فرهنگ نامه را بیشتر مى سازد.
وثاقت فرهنگ نامه
وثاقت فرهنگ نامه و کاربردى بودن آن، بر اساس ثبت صحیح تر معانى مورد استفاده و رایج هر مدخل، قابل ارزیابى است. هر چه فرهنگ یا فرهنگ نامه اى اصطلاح را دقیق تر ثبت کرده باشد و معانى مطلوب و مورد نیاز را راحت تر به مراجعه کننده خود منتقل سازد، موفق تر و قابل اعتمادتر است؛ گرچه گاهى به علت ناآگاهى دانش پژوهان از اوضاع بازار و تبلیغات نادرست، ملاکهاى دیگرى اعمال مى شود.
برخى معتقدند فرهنگ نه تنها باید توصیفهاى دقیق را ثبت کند، توصیفهاى موثق و قابل اعتماد را نیز باید ارائه دهد؛ زیرا آنها باعث تصفیه و پالایش زبان مى شوند. به نظر ایشان نویسنده فرهنگ باید بسیار حساس و استثنایى باشد تا بتواند به دقت بفهمد، و به هر تعریف و گزارشى اکتفا نکند. تفاوت فرهنگ با دیگر کتابها به نظر اینان در همین است که طرح هر مطلبى در فرهنگ، دلیل درستى و بر حق بودن آن است، که این امر موجب اعتماد و وثوق خواهد بود. اما بسیارى از صاحب نظران معاصر چنین نظرى ندارند و آن را افراطى مى دانند. نویسنده فرهنگ باید به شئون مختلف کلمه توجه داشته باشد و آنها را همان طور که در متنها مورد استفاده قرار گرفته، ولى به صورتى ساده تر و راحت تر در اختیار قرار دهد. وثاقت فرهنگ خوب، به درستى ثبت زبان بالفعل درباره کلمه یا اصطلاح به کار رفته در جوانب مختلف وابسته است، نه آنکه بخواهد حالت خالص و ناب یا ایده آل آن را تأیید یا رد کند. با این حال نویسنده و گردآورنده فرهنگ هر چیزى را نمى نویسد بلکه انتخاب مى کند.
مشکلات فرهنگ نامه نویسی
بخشى از مشکلات، به پیش از نوشتن فرهنگ نامه باز مى گردد. در واقع کارهاى مقدماتى دو گونه اند: نخست آنکه آمادگیهاى کلى زمینه سازى فرهنگ فراهم باشد، مانند آنکه نویسنده خود باید اهل علم بوده، درباره تمایزات معنایى آگاه و بسیار حساس و دقیق باشد، یا منابعى که از آنها استفاده مى شود دقیق و معتبر باشند؛ و دیگر آنکه مقدمات مخصوص فرهنگ که با آن رابطه مستقیم دارد فراهم شود. این موارد عبارت اند از: گزینش مدخلها و تشخیص مدخل راجح و برقرارى شبکه ارتباطى بین مدخلها، به ویژه اگر فرهنگى تخصصى باشد؛ همچنین شناسایى منابع مورد نیاز و تشخیص اصیل از غیر اصیل و گزینش نسخه هاى موثق و دقیق، که هر کدام به اطلاعات و کار فراوان نیاز دارند. در هر یک از آنها ملاکهایى لازم است که از ابتدا همراه با تصمیم نویسنده در باب نوع فرهنگ و مخاطب خاص و ویژگیهاى لازم، باید به صورت قطعى مشخص شوند و این خود به زمان و اطلاعات بسیار نیاز دارد.
به طور کلى شاید بتوان این مشکلات پر شمار را به سه مرحله پیش از نوشتن، یعنى مرحله مقدماتى، حین نوشتن و مرحله پس از نوشتن تقسیم کرد. اما شمارى از مشکلات اولى عبارت اند از:
1. زبان وجوه متفاوت و سیالى دارد و فرهنگ نویس مى باید پیش از آغاز نگارش، حدود کار خود را تعریف کند. او باید روشن سازد که مثلاً تا چه دوره تاریخى یا در چه محدوده اى از آثار عمومى یا تخصصى کار مى کند. آیا فقط به آثار نوشتارى مى پردازد یا زبان محاوره اى را نیز در نظر دارد، که این دو، در امر فرهنگ نویسى بسیار تأثیر مى گذارند؛ زیرا گرچه زبان محاوره و مکتوب وجوه اشتراک زیادى دارند، تفاوتهاى آنها نیز بسیار است؛ چنان که در نوشتار کلمات فنى، علمى، قدیمى و حتى مهجور زیادى هست که در زبان گفتارى نیست، و بر عکس در زبان گفتارى کلمات استعارى و شاید پیش پاافتاده وجود دارد که در زبان نوشتارى نیست. در هر صورت ادعاى جمع آورى تمام کلمات و اصطلاحات و مدخلها با احتیاط سازگار نیست؛
2. فرهنگ نویس از ابتدا هدف و گونه کار خود را همراه با دامنه آن تعریف مى کند؛ محض نمونه جامع یا فشرده بودن فرهنگ، یک زبانه یا چندزبانه بودنِ آن، و عام یا متخصص بودن مخاطبان هر یک سبب تفاوت در محتواى هر مدخل خواهد بود. در هر مورد باید روشن شود که چه مقدار اطلاعات لازم است؛ آیا نقل قولها، ریشه یابى واژه ها، مترادفها، مشترکها، زیرمجموعه ها، متداخلها و حتى تصویرى کردن محتوا و... آورده مى شود یا خیر؟ رعایت این موارد در تمام مدخلها کارى دقیق و پرزحمت را مى طلبد؛
3. محدودیت زمانى، توانایى نویسنده یا نویسندگان و تقسیم بندى کار با بودجه لازم براى به پایان رساندن اثر و بازدههاى آن پس از انتشار، بسیار بر کار تأثیر مى گذارند و دغدغه جمع آورى بدون کم و زیاد اثر را در تمام موارد، با مشکل روبه رو مى سازند.
دسته اى دیگر از مشکلات، به مرحله نوشتن فرهنگ نامه باز مى گردد. چینش مدخلها و تعریف آنها که در دوره هاى جدید به الفبایى شدن گراییده اند، یکى از مسائلى است که باید درباره آن تصمیم جدى گرفت. معیار الفبایى همیشه و براى همه موارد معیار ثابتى نبوده است و نیست، بلکه در مواردى ممکن است معیار معنایى یا تاریخى در چینش آنها به کار رود. همچنین درباره مدخلهایى که بیش از یک معنا دارند باید مشخص کرد که آن معانى باید چه ترتیبى داشته باشند. برخى از روش تاریخى استفاده مى کنند؛ یعنى نخستین تعریف، ناظر به قدیمى ترین معناست و آخرین تعریف در واقع آخرین و جدیدترین کاربرد معنایى آن واژه را نشان مى دهد. امتیاز این روش، آن است که روند رشد معنایى کلمه را به مخاطب نشان مى دهد؛ به گونه اى که خواننده مى تواند معناى قدیمى تر را با ریشه لغوى کلمه مقایسه کند و با دنبال کردن تعاریف، ریشه معنایى کلمه را در دوران خودش بفهمد. با وجود این، روش مزبور یک ضعف دارد و آن این است که مراجعه کننده، نمى تواند معناى مورد نیاز خود را که معمولاً به زمان خودش باز مى گردد در چند معناى نخست به دست آورد، و باید معانى را دنبال کند تا به کاربرد امروزى اش برسد؛ چنان که در لغت نامه دهخدا مشاهده مى شود. به همین دلیل، برخى لغت نویسان چینش آن را تغییر داده، معناى آخر را اول مى آورند و پس از آن معانى نزدیک به آخر را مى آورند و با سیرى رو به عقب، به کاربردهاى نخستین و ریشه اى مى رسند. البته این روش نظم رشد معنایى را تا حدودى بر هم مى ریزد. به تازگى لغت نویسانِ فرهنگ و فرهنگ نامه ها روش بینابین و نظم تاریخى تعدیل شده را پیش گرفته اند؛ به این معنا که نخست کاربردهاى رایج، و سپس کاربردهاى ریشه اى و اولى را به ترتیب تا زمان حال مطرح مى کنند. در این روش کاربردهاى قدیمى و حتى مهجور، به ترتیب زمانى و پس از معناى عام و متداول مى آید. در برخى فرهنگ نامه ها، ترتیب تاریخى فقط در کاربردهاى متداول مى آید و کاربردهاى قدیمى با ترتیب دیگرى مطرح مى شوند و معمولاً ترتیب الفبایى ترجیح داده مى شود. البته مشکلات دیگرى در این مرحله وجود دارد که به تقسیم محتوا و مطالب به کار رفته باز مى گردد، که پیش تر به آنها اشاره شد.
مرحله دیگر کار، مشکلات پس از چاپ است. از آنجا که مراجعه کنندگان اصلى فرهنگ و فرهنگ نامه جامعه علمى اند و معمولاً کتابهاى مشابه آن نیز وجود دارد، این کتابها در وضعیت رقابتى شدیدى قرار مى گیرند که به معرفى خوب و منصفانه نیاز دارند تا مقبول افتاده، بازار مناسب خود را به دست آورند. از سوى دیگر، در بسیارى موارد براى این کتابها هزینه زیادى صرف مى شود، ولى سود مناسبى ندارند؛ به همین سبب ممکن است ناشران از آنها کمتر استقبال کنند.
به هر روى باید اذعان کرد که نگارش فرهنگ نامه اى دقیق و مفید ـ با آنکه مورد استقبال قرار مى گیرد و به جامعه علمى کمک فراوانى مى کند ـ کارى بسیار پرزحمت و طاقت فرساست که کمتر به چشم مى آید. از این روى، بهتر است مراکز علمى، این آثار مهم را با بودجه هاى دولتى و در قالب طرحهاى مهم ملى گرد آورند؛ چنان که تأسیس دانشگاهها و مراکز علمى مهم و قوى چنین اند.
منابع
1. ابن سینا، حسین بن عبداللّه، دانش نامه علائی: الهیات، تصحیح دکتر محمد معین، انتشارات دهخدا، تهران، 1353.
2. دهخدا، على اکبر، لغت نامه دهخدا، ج10، چاپ دوم، دانشگاه تهران، تهران، 1377.
3. کافى، على، نشریه مترجم، شماره38.
4. کیهان فرهنگى، شماره127.
5. نفیسى، سعید، فرهنگهاى فارسى، مقدمه لغت نامه دهخدا، چاپ دوم، دانشگاه تهران، تهران، 1377.
6. The Encyclopedia Americana, Vol 9, International Edition,1972.
7. The Encyclopedia Britannica, vol 7, Chicag, William Benton Pablishers, 1971.
8. The Encyclopedia Iranica, Vol. ,Bibliotheca Persica Press, 1999.