معارف عقلی، سال اول، شماره دوم، پیاپی 2، تابستان 1385، صفحات 167-

    کتابشناسى در گذرتاریخ/ مهدى رحیمی

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    مهدی رحیمی / *استادیار گروه روانشناسی دانشگاه یزد / Mahdi.rahimi5012@yahoo.com
    چکیده: 
    کتاب شناسى ها زحمات طاقت فرساى بشر را براى ارتقاى علم و دانش در گذر تاریخ انعکاس مى دهند. به دلیل اهمیت این دسته از کتاب هاى مرجع، این نوشتار کوشیده است تا پس از بیان تعریف کتاب شناسى و اشاره اى مختصر به ضرورت تدوین آن، سیر تاریخى تدوین کتاب شناسى ها در جهان، و به ویژه دنیاى اسلام و عالم تشیع، را کانون مطالعه و بررسى قرار دهد. در ضمن، اشاره کوتاهى نیز به تاریخچه آن در ایران و دوره هاى مختلف کتاب شناسى هاى اسلامى رفته است.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

     

    کتاب شناسى در گذر تاریخ

    مهدى رحیمی

    چکیده

    کتاب شناسى ها زحمات طاقت فرساى بشر را براى ارتقاى علم و دانش در گذر تاریخ انعکاس مى دهند. به دلیل اهمیت این دسته از کتاب هاى مرجع، این نوشتار کوشیده است تا پس از بیان تعریف کتاب شناسى و اشاره اى مختصر به ضرورت تدوین آن، سیر تاریخى تدوین کتاب شناسى ها در جهان، و به ویژه دنیاى اسلام و عالم تشیع، را کانون مطالعه و بررسى قرار دهد. در ضمن، اشاره کوتاهى نیز به تاریخچه آن در ایران و دوره هاى مختلف کتاب شناسى هاى اسلامى رفته است.

    کلید واژه ها

    کتاب شناسى، علم کتاب شناسى، فن کتاب شناسى، فهرست، کتاب شناسى هاى اسلامى، کتاب شناسى هاى شیعى، الذریعة، کتاب شناسى ملی.

    کتاب شناسی

    از آن هنگام که بشر توانست اندیشه خود را مکتوب سازد، سده ها مى گذرد. رفته رفته، گستردگى و تنوعِ کتاب هاى تألیف شده، نیاز به تدوین فهرست یا سیاهه اى را پدید آورد که اندیشه وران و پژوهندگان از رهگذار آن بتوانند از آنچه پیشینیان در موضوعِ مورد علاقه خود نوشته اند، آگاهى یابند. این کار دو حسن داشت: نخست راه دستیابى به اطلاعات، آموخته ها و تجربه ها را هموار مى ساخت؛ و دیگر آنکه مانع دوباره کارى مى شد، و بدین ترتیب «کتاب شناسى ها» در دنیاى علم و دانش پدید آمدند.

    اصطلاح کتاب شناسی

    کتاب شناسى یا کتاب نامه معادل واژه انگلیسى «Bibliography» به معناى تشریح، تفسیر، توصیف و بررسى کتاب ها به کار مى رود. پیشینه این اصطلاح که ریشه یونانى دارد (bibliographia)، تقریباً به 2500 سال پیش مى رسد. این واژه از دو کلمه یونانى «بیبلیوس» به معناى «کتاب»، و «گرافو» به معناى «نوشتن» مشتق شده است. «کراتینوس» شاعر یونانى (420ق.م) این اصطلاح را در معناى «نویسنده کتاب» به کار برد و تا سال هاى پایانى سده نخست میلادى «بیبلیوگرافیا» را در این معنا به کار مى بردند. آن گاه «دیوسکوریدس» پزشک و داروشناس یونانى در سده نخست میلادى، از این اصطلاح در مفهوم «کتاب نگاری» سود جست (انوشه، فرهنگنامه ادب فارسى، 2/1135؛ ورنرو، یادنامه علامه امینى، «کتاب شناسی»، 5-6).

    در قرن هفدهم میلادى، این کلمه براى نشان دادن عملِ چیزنویسى درباره کتاب ها به کار رفت و در فهرست نویسیِ کتاب ها جاى کلماتِ قدیمى ترِ لاتینى، چون «کاتالوگوس» و «بیبلیوتگا» را گرفت. در فاصله میان قرن هاى هفدهم و هجدهم، مفاهیم و روش کار و انواع کتاب شناسى و کتاب نامه، به دست کتاب شناسان و کتاب نامه نگاران، که پیوسته در صدد تنظیم فهرست کتاب ها بودند، طرح ریزى شد و تکامل یافت (ورنرو، همان، 6) و سرانجام در قرن هجدهم بود که این اصطلاح به معناى «توصیف و بیان تاریخچه منظم از کتاب ها» نیز به کار رفت (خرمشاهى، آینه پژوهش، ش74، 32)، هر چند نخستین اشاره به کلمه «بیبلیوگرافی» در کتابِ کتاب نامه سیاسی1 تألیف «گابریل نوده»2 دیده مى شود که به سال 1633میلادى در پاریس چاپ شد (ورنرو، همان).

    اصطلاح کتاب شناسى را در ایران نخستین بار «سید حسن تقى زاده» در برابر کلمه «Bibliography» به کار برده است (افشار، فهرست نامه کتاب شناسى ایران، 4). البته در زبان انگلیسى این واژه براى «کتاب شناسی»، «کتاب نامه» و« مقاله نامه» هر سه به کار مى رود (مرادى، مرجع شناسى، 64). پیش از رواج این اصطلاح در مقوله علم کتابدارى و اطلاع رسانى، اصطلاحاتى چون «فهرست»، «مستدرک» یا «استدراکات» در ایران و جهان اسلام به جاى آن به کار مى رفته اند (لاریجانى، پیام کتابخانه، «سیر تحول کتاب شناسى هاى اسلامی»، سال سوم، ش1، 86).

    تعریف کتاب شناسی

    براى کتاب شناسى تعریف هاى گوناگونى ارائه شده است؛ اما پیش از پرداختن به آنها ابتدا باید بین «کتاب شناسی»، «علم کتاب شناسی» و «فن یا هنر کتاب شناسی» فرق گذاشت تا مقصود از آن بهتر روشن گردد.

    کتاب شناسى، به منزله علم، به معرفتى از دانش هاى بشرى مى گویند که موضوع بحث آن همه جنبه هاى کیفى و کمّى کتاب است؛ خواه بحث در کیفیات مادى و اجزاى سازنده کتاب باشد، و خواه وقتى کتاب را به مثابه یک وسیله و ابزار انتقال افکار از نسلى به نسل دیگر در نظر مى گیریم (مرادى، همان، 34).

    کتاب شناسى در مقام فن یا هنر، عبارت است از مجموعه فعالیت هایى که به گردآوردن، تنظیم و ارائه اطلاعات درباره کتاب ها مى انجامد (حرى، مرورى بر اطلاعات و اطلاع رسانی...، 98). محصول این فرایند، عرضه فهرست منظم و مرتبى از کتاب ها همراه با ذکر مشخصات آنهاست که به آن «کتاب شناسی» مى گویند (مرادى، همان). در یک جمع بندى، مى توان گفت «کتاب شناسی» مورد بحث ما محصول و نتیجه اى از یک فرآیند است که بدون آگاهى از آن نمى توان تعریفِ صحیحى را از کتاب شناسى ارائه داد.

    بنابراین بهتر است در تعریف کتاب شناسى این گونه گفته شود: کتاب شناسى عبارت است از «محصول فرآیند مطالعه، بررسى و تحقیق در شکل مادى و بعضاً محتواییِ کتاب ها که به تجزیه و تحلیل کمّى، کیفى و تاریخیِ تحریرها، چاپ ها، نسخه ها با تأکید بر تاریخ و تحول متون و در برخى موارد گزارش مختصرى از محتوا مى پردازد».

    البته مى توان این تعریف را به گونه اى ارائه داد که دامنه شمولِ آن بیشتر شده، همة«کتاب شناسى ها»، «کتاب نامه ها»، «فهرست ها»، «فهرست هاى مندرجات ادوارى »، «فهرست هاى نسخ خطی»، «فهرست هاى مقالات»، «مقاله نامه ها و فهرست هاى منابع و مآخذ» و هر آنچه را به گونه اى به تجزیه و تحلیل کمّى، کیفى و تاریخى آثار و نوشته هاى مکتوب مى پردازد، در برگیرد؛ بدین گونه که به جاى کلمه «کتاب» ، «آثار و نوشته هاى مکتوب» گذاشته شود؛ و برخى نیز این گونه عمل کرده اند (لاریجانى، همان).

    گروهى از عالمان دانش کتاب شناسى نیز به جاى تصرف در تعریف و تغییر دادن کلمه کتاب، این کلمه را در معناى اعم آن به کار برده اند. از آن جمله مى توان به «کلاپ ورنرو» نویسنده مقاله «کتاب شناسی» در دائرة المعارف امریکانا اشاره کرد. او مى گوید: اصطلاح کتاب [درکتاب شناسی] نه تنها کتابِ به معناى محدود کلمه را شامل مى شود، بلکه اقسام مختلف یا انواع مختلف کتاب مانند جزوه ها، مجله ها، روزنامه ها و مقالات مندرج در آنها، نیز نسخه هاى خطى، نقشه ها و تحریرات موسیقى و حتى نسخه هاى عکسى کوچک شده آثار چاپ شده را در برمى گیرد (ورنرو، همان، 5-6).

    برخى دیگر، پاى را از این نیز فراتر گذارده ، معتقدند، «کتاب شناسى ها» حتى محدوده اى فراتر از مواد نوشتارى و مکتوب را در بر مى گیرد و به قولِ کلاپ ورنرو«منطقاً ممکن است [کتاب شناسی] هر نوع اطلاعات ثبت شده را شامل شود» (همان، 6). بنابراین همه اسناد، فیلم ها، نوارهاى صوتى و لوح هاى فشرده رایانه اى را نیز در قلمرو کار کتاب شناسى وارد ساخته و کتاب شناسى را به نحو عام ترى تعریف کرده اند. از جمله این تعریف ها، مى توان به دو تعریف زیر اشاره کرد:

    1.«کتاب شناسى در اصطلاح، به فهرستى از مشخصات منابع همراه با نظام خاص گفته مى شود» (پارسا، مرجع 78، 19)؛

    2. کتاب شناسى، عبارت است از «سیاهه یا صورتى از نام و مشخصات موادِ کتابى یا غیرکتابى که به روش خاص تنظیم شده باشد، بى آنکه کتابخانه خاصى در آن مورد نظر باشد» (مرادى، همان، 34).

    ضرورت و اهمیت تدوین کتاب شناسى ها

    ازدیاد و فراوانى منابع در موضوعات مختلف و کثرت عناوین و شمارگان بالاى کتاب ها، مجلات و مقاله ها در فرهنگ ها و کشورهاى گوناگون، نقطه آغازین احساس ضرورت فهرست نگارى و کتاب شناسى در جهان است. بنابر گزارش و آمارهاى یونسکو که به سیزده سال پیش باز مى گردد، در هر سال بیش از پانصد هزار عنوان کتاب در سراسر دنیا به زبان هاى گوناگون منتشر مى شود. آهنگ رشد صنعت بین المللى نشر، تقریباً سه برابر رشد جمعیت دنیاست و این در حالى است که مردم مى میرند و کتاب ها باقى مى مانند. افزون بر این که آمار مقالات، نشریات ادوارى، گزارش ها و جزوات چاپ شده و موارد دیدارى و شنیدارى نیز بر این ارقام افزوده مى شود. محض نمونه، حجم متون علمى و فنى مکتوب در تاریخ بشر تا سال 1982 به 6/4 میلیارد کلمه رسیده بود؛ یعنى به ازاى هر دانشمند در هر زمینه علمى، متون موجود مورد نیاز او به طور متوسط یازده هزار کتاب بود. متخصصى که هفتاد سال پیش روزانه 25دقیقه صرف مطالعه همه متون جارى در زمینه کارش مى کرد، اکنون باید بیشتر یا همه ساعات روز را به خواندن متون جارى اختصاص دهد (همان، 33).

    در ایران بر اساس آمار موجود در بانک اطلاعاتى مؤسسه «خانه کتاب»، وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، آمار کتاب هاى منتشر شده در کشور به سال 1378، 21هزار و131 عنوان بوده (خانه کتاب، کارنامه نشر 79، مقدمه) در حالى که در سال 1381 به 32هزار و801 عنوان رسیده است؛ یعنى پس از سه سال، آمار سالانه نشر کتاب یازده هزار عنوان بیشتر شده است. این کتاب ها در شمارگان 165میلیون و 665هزار و 412 جلد منتشر شده، که بالغ بر 34میلیارد و 933میلیون و 779هزار صفحه بوده است. فقط کتاب هاى حوزه دین در این سال با 6797 عنوان، 7/19 درصد از کل این کتاب ها بوده اند (کارنامه نشر 81، مقدمه). در سال 1384 این آمار به 50هزار و 813 عنوان رسیده است، یعنى پس از سه سال آمار سالانه در مقایسه با سال 81، 18هزار و در قیاس با سال 78، 29هزار عنوان اضافه شده است.

    حال اگرچه درصد بسیارى از این کتاب ها صرفاً افزایش کمّى حجم موارد نوشتارى را در پى داشته و از لحاظ کیفى موجب ارتقاى دانش بشرى نشده اند، محقق و پژوهشگر را با دریاى عظیمى از کتاب ها روبه رو ساخته اند که هیچ دانشمندى به آسانى توانایى آگاهى به تمام یا اهم آثار منتشر شده در زمینه کارى خود را نمى یابد. از این روست که کتاب شناسى ها براى محققان و کتابداران در حکم نقشه هاى دریایى هستند و آنها همچون دریانورد با داشتن این نقشه، به را حتى مى توانند در این دریاى عظیم سیر کنند و ضمن آشنایى با تمام منابع مربوط به تخصص خود، با استفاده از این راهنما، منابع مورد نظر را برگزیده، دنبال آنها بروند. در یک جمله مى توان گفت هدف از تدوین «کتاب شناسى ها» گردآورى اطلاعات موجودِ منابع و سامان بخشیدن به آنها با هدف اطلاع رسانى مطلوب براى مخاطبان است.

    پس اهمیت تدوین و تهیه «کتاب شناسى ها» در زمینه ها و موضوعات گوناگون و با گرایش هاى متفاوت، امرى بدیهى و انجام آن در عرصه کنونى حیات بشرى امرى اجتناب ناپذیر است. البته کتاب شناسى ها کاربردهاى مهم و اساسى اى دارند که در صفحات بعد به پاره اى از آنها اشاره خواهیم کرد.

    تاریخچه کتاب شناسی

    الف) اهمیت پرداختن به تاریخچه کتاب شناسی

    اهمیت و ضرورت آگاهى از تاریخ تحولات در هر علم، امرى بدیهى و بى نیاز از توضیح است. دانشمندى که تصمیم به فراگیرى و کسب تخصص و انجام تحقیق و پژوهش و ارائه نوآورى در علم خاصى دارد، مسلم است که بدون اطلاع و آگاهى از چگونگى پیدایش و سیر تطورات آن علم و آشنایى با نظرهاى اندیشورانى که با تحقیقات خود موجب ارتقاى آن شده اند، توان پژوهش، تحقیق و نوآورى در آن علم را نخواهد داشت.

    کتاب شناسى نیز از آنجا که شاخه اى از معارف بشرى به شمار مى آید، آشنایى با سیر تطورات تاریخى آن، کتاب شناس را در انجام وظیفه اى که بر عهده گرفته یارى مى رساند و در ارتقاى این دانش و ارائه کتابشناسى هاى داراى ویژگى هاى عالى تر با استفاده از تجربیات گذشتگان مؤثر است. افزون بر این که آشنایى با کتاب شناسى هاى کهن، امرى است که براى همه صاحبان دانش و اندیشه ضرورتى اجتناب ناپذیر دارد؛ زیرا در بسیارى از این کتاب شناسى ها منابع کمیاب و دور از دسترس معرفى شده اند و برخى از آنها سیماى دقیقى از دانشمندان گذشته و فعالیت هاى علمى آنان ارائه مى دهند و موجب آشنایى بیشتر شخص با گذشته فرهنگى و علمیِ کشور خود و تمدنى که در آن زندگى مى کند، خواهند گردید.

    ب) آغاز تدوین کتاب شناسى در جهان

    قدیمى ترین کتاب شناسى، «فهرست کتابخانه آشور بانى پال» (قرن 7 ق.م) بوده است. این کتابخانه که از ده ها هزار الواح گلى تشکیل یافته بود، فهرستى داشت که آن هم بر روى لوحه هاى گلى نقر شده بود. نخستین فهرست موضوعى نیز که از آن خبر داریم «فهرست کتابخانه اسکندریه» در سده سوم پیش از میلاد است که براى ششصد هزار طومار و کتاب موجود در آن تهیه شده بود (فانى، «کتاب شناسى موضوعى فارسی»، نامه انجمن کتابداران، 57).

    در غرب نخستین کتاب شناسى به دست «جالینوس حکیم»، پزشک نامدار یونانى، در سده دوم میلادى با عنوان کتابِ کتاب هاى من در دو جلد تهیه شد که دربردارنده مشخصات آثار وى بود، و به نحوى یک کتاب شناسى توصیفى و اختصاصى به شمار مى آمد (مرادى، مرجع شناسى، 35). این کتاب در قرن سوم هجرى به قلم حنین بن اسحاق، که از بزرگ ترین و دقیق ترین مترجمان آثار علمى یونانى به عربى و سریانى است، به عربى برگردانده شد (خرمشاهى، آینه پژوهش، ش74/32). البته در برخى کتاب ها نام این پزشک یونانى «کلودیوس گالنوس (199 م)» ثبت شده (انوشه، همان، 1135)، که به نظر مى رسد نام یونانى جالینوس حکیم باشد. پس از او «جروم قدیس»، مترجم کتاب مقدس به زبان لاتین (419 ـ420 م)، فهرستى کتاب شناختى از نویسندگان کلیسایى فراهم آورد و آن را «درباره مردان نامی» نام نهاد (همان). در سال 731 میلادى عالى جناب «بید» (Bede)کتاب تاریخِ کلیسایى مردم انگلیس را منتشر ساخت و در آخر آن شرح حالى از خود، همراه با صورتى از آثارش را درج کرد (مرادى، همان).

    ویژگى خاص نخستین کتاب شناسى ها این بود که یا فهرستى از کتب کتابخانه خاصى را ارائه مى دادند و یا مربوط به فهرستِ آثار خود نویسنده یا نویسندگان خاصى بودند و بیش از آن هدفى را دنبال نمى کردند.

    ج) تاریخچه کتاب شناسى در غرب

    گرچه سابقه تدوین کتاب شناسى در غرب به سده دوم میلادى باز مى گردد، امّا به دلیل میزان کم کتاب ها که صرفاً با دست نوشته مى شد، در آن زمان، اولاً، تهیه کتاب شناسى آن چنان مشکل نبود؛ و ثانیاً، به آن چندان اهتمام نمى ورزیدند. اختراع صنعت چاپ در سال 1440میلادى، تحول عظیمى در جامعه بشرى ایجاد کرد. از برکت این صنعت، امکان چاپ کتاب در نسخه هاى زیاد پدید آمد، نظام آموزشى دگرگون شد و کتابخانه ها به سرعت گسترش یافت؛ و از این روى بود که نیاز به تهیه کتاب شناسى بیشتر رخ نمود.

    «یوهانس تریتایم»3(1462ـ 1516 م) در سال 1494 کتاب نویسندگان انگلیسی را نوشت که در انتهاى آن، فهرستى از هزار نویسنده کلیسایى و آثار آنان درج شده بود. پس از آن در سال 1506 طبیبى از اهالى «لیونِ» فرانسه به نام «شامپیه»4 کتابى حاوى کتاب هاى پزشکى را انتشار داد. «کنراد فن گسنر5 (1516-1565)» پزشک و طبیعیدان سوئیسى در سال (1545م) کتاب شناسى جهانی را منتشر ساخت. این فهرست، پانزده هزار کتابِ لاتینى، عربى و یونانى را به ترتیب الفبایى نام مؤلف در بر مى گرفت. گسنر، پیوست این اثر را در سال 1555 با نام بیست و یک دائرة المعارف یا تقسیمات جهانى دانش بشری منتشر کرد که کتاب هاى کتاب شناسى پیشین را به صورت موضوعى در 21موضوع رده بندى کرده بود. جهان شمولى و نظام مندیِ تلاش هاى او موجب شد تا وى را «پدر کتاب شناسی» بخوانند. معاصران گسنر، توجه خود را معطوف تهیه و تدوین کتاب شناسى هایى کردند که به موضوع، زبان یا قلمرو خاصى محدود مى شد. در سال 1548 «جان بیل»6 کتاب نامه اى شامل آثار نویسندگان انگلیسى انتشار داد که مى توان آن را نخستین «کتاب شناسیِ ملی» به شمار آورد. پس از آن در همان سال «فرانسو دولاکرو»7 کتاب شناسى فرانسوى را به زیور طبع آراست. در سال 1633 «گابریل نوده»8 کتاب نامه سیاسى را منتشر کرد و به این ترتیب تدوین کتاب شناسى ها در غرب وارد یک روند و سیر رو به تکامل شد. همچنین شمار بسیار زیاد کتب منتشر شده در موضوعات گوناگون، موجب پدید آمدن شیوه هاى مختلف کتاب شناسى و رده بندى کتاب گردید. از میان مهم ترین شیوه ها و رده بندى ها که بعدها درکل جهان رواج یافت، مى توان به رده بندى دَه دَهى دیویى و رده بندى کتابخانه کنگره و رده بندى دَه دَهى اشاره کرد (انوشه، فرهنگنامه ادبى فارسى، 2/1135).

    د) کتاب شناسى در جهان اسلام

    در این قسمت به تفصیل در باب کتاب شناسى هاى اسلامى و تاریخچه کتاب شناسى در جهان اسلام سخن خواهیم گفت، اما ابتدا مناسب است مراد از کتاب شناسى هاى اسلامى تبیین گردد؛ به ویژه این که برخى کتاب ها به جاى به کار بردن عنوان «کتاب شناسى درجهان اسلام» از عنوان «کتاب شناسى اسلامی» بهره برده اند.

    1. مراد از کتاب شناسى هاى اسلامی

    آنچه ابتدا به ذهن مى آید و به نظر صحیح جلوه مى کند این است که به کتاب شناسى هایى، کتاب شناسیِ اسلامى گفته مى شود که به ارائه، معرفى و توصیفِ کتاب هایى پرداخته اند که به نحوى در زمینه مکتب اسلام، فرقه هاى اسلامى، شخصیت هاى اسلامى، عقاید و معارف این دینِ نجات بخش نوشته شده اند. اما آنچه ممکن است خواننده را دچار اشتباه سازد، این است که به برخى کتاب شناسى هایى هم که به معرفى آثار اندیشمندان مسلمان پرداخته اند، کتاب شناسى اسلامى گفته اند و این آثار در گروه کتاب شناسى هاى اسلامى رده بندى مى شوند، درحالى که دربردارنده مشخصات کتاب هایى در زمینه طب، ادبیات، نجوم و ... هستند که به هیچ وجه ارتباط مستقیم و حتى غیرمستقیم با آموزه ها و معارف دین ندارد.

    از این روست که باید گفت اولاً، کتاب شناسى هاى اسلامى داریم، حال یا در موضوع عام اسلام و یا در موضوعات خاص یا اخص از معارف آن؛ ثانیاً، وقتى اسلامى بودن پسوند یک کتاب شناسى قرار مى گیرد ممکن است هر یک از این سه معنا اراده شده باشد: 1.معناى حقیقى کتاب شناسى اسلامى که در ابتدا بیان شد؛ 2. کتاب شناسى آثار اندیشمندان مسلمان اعم از اینکه در زمینه معارف اسلامى یا غیر آن اثرى را نگاشته باشند، که برخى از کتاب شناسى هایى که در گذشته در جهان اسلام تألیف شده از این قبیل اند و براى نمونه مى توان از کتاب الذریعة الى تصانیف الشیعةتألیف «حاج آقا بزرگ طهرانی» نام برد؛ 3. گاه نیز کتاب شناسى اسلامى گفته مى شود و مراد کتاب شناسى هایى هستند که به معرفى آثار موجود در جهان اسلام و کتابخانه هاى کشورهاى اسلامى پرداخته اند، حتى اگر نویسندگان آنها هم غیر مسلمان و حتى در بلاد غیر اسلامى بوده و کتاب هایشان به این کتابخانه ها راه یافته باشد. از جمله کتاب شناسى هایى که به این کیفیت تألیف شده اند، مى توان از کشف الظنون، تألیف «حاجى خلیفه بغدادی» نام برد.

    حال با توجه به این بیان، وقتى سخن از تاریخچه کتاب شناسى هاى اسلامى به میان مى رود، مراد فقط کتاب شناسى هاى قسم اول نیست، بلکه کتاب شناسى هایى است که درجهان اسلام و به دست مسلمانان تدوین یافته اند، که بنابراین هر سه قسم را در برمى گیرد.

    2. قلمرو کتاب شناسى درجهان اسلام

    قلمرو کتاب شناسى در جهان اسلام، به قلمرو زبان هاى متداول بین مسلمانان، مناطق جغرافیایى که در آن پراکنده شده اند و قلمرو علومى که طى تاریخ در بین آنها رایج بوده بستگى دارد؛ از این روى باید در تمام این قلمروها بررسى و جست وجو کرد، تا بتوانیم اولاً، کتاب شناسى هاى تألیف شده به دست آنها را در گذر تاریخ بیابیم؛ و ثانیاً، براى تدوین یک کتاب شناسیِ جامع از کتب مسلمانان در عصر حاضر بدانیم چه قلمروى را باید مدنظر قرار داد.

    اما این قلمرو بسیار وسیع و گسترده است. براى مثال اگر بخواهیم تنها به قلمروهاى زبانیِ کتاب و کتاب شناسى در جهان اسلام اشاره کنیم، همه زبان هاى عربى، فارسى، ترکى و زبان هاى داراى ریشه مغولى، هندى و اردو، باساها و برخى از زبان هاى اروپایى (انگلیسى، آلمانى و فرانسه) را که با تسلط استعمار در برخى مناطق گسترش یافته اند، در برمى گیرد. قلمرو جغرافیاییِ این زبان ها نیز گستره عظیمى از زمین را در بر مى گیرد که به ترتیب مى توان آنها را این گونه برشمرد: آسیاى غربى و شمال افریقا (عربى)، ایران، افغانستان و تاجیکستان (فارسى)، ترکیه، آذربایجان، ترکمنستان، ازبکستان، شمال افغانستان تا سرزمین هاى مغولى شمال چین (ترکى و زبان هاى داراى ریشه مغولى)، هندوستان و پاکستان (هندى و اردو)، اندونزى، مالزى، فیلیپین و جزایر اقیانوس هند (باساها) (لاریجانى، همان، 86-87)؛ افزون بر این که بسیارى از دانشمندان مسلمانى که به آن زبان ها سخن مى گفته اند، به مناطق دیگر دنیا مهاجرت کرده اند.

    حال با توجه به این گستره وسیع و عدم امکان بررسى تاریخچه کتاب شناسى در تمام این قلمرو، ناچاریم به بخش مهمى از آن، که بیشترِ کتاب شناسى هاى به زبان فارسى و عربى هستند، بسنده کنیم؛ به خصوص اینکه زبان متداول علمى در گذشته جهان اسلام نیز عربى بوده و بیشتر کتاب ها به این زبان نوشته مى شده اند.

    البته لازم است در زمینه کتاب ها و کتاب شناسى هاى اسلامى که در گذر تاریخ به زبان هاى دیگر نگاشته و تدوین شده اند، تحقیق مستقلى صورت گیرد تا بتوان از آثار گذشته جهان اسلام اطلاع بیشترى به دست آورد و براى تدوین یک کتاب شناسى گذشته نگر و جامعِ اسلامى که دربرگیرنده همه منابع باشد، از آن بهره برد.

    3. تاریخچه تدوین کتاب شناسى ها درجهان اسلام

    تدوین «فهرست کتابخانه» در میان مسلمانان، سابقه اى بسیار طولانى دارد. ابن سینا در شرح احوال خود مى نویسد که در کتابخانه «بخارا» فهرست کتب اوایل را دیده و مطالعه کرده است. ابن خلدون مى نویسد اسامى دیوان هاى شاعران در کتابخانه «قرطبه» بالغ بر 880 صحیفه بوده است (مرادى، مرجع شناسى، 36).

    پس از پشت سر نهادن سده اول و دوم هجرى و تثبیت اجتماعى و فرهنگیِ مسلمانان و رشد دانش هاى مختلف، انبوهى از منابع در بین آنان تدوین و عرضه شد. فراوانى منابع در هر فرهنگ، آغاز احساس ضرورت فهرست نگارى است. این نیاز به گفته برخى مورخان پس از مدتى به «نهضت فهرست نویسی» تبدیل شد. همانند ترجمه متون که از سده سوم آغاز شد و در دوره خلافت مأمون عباسى به اوج رسید، نهضت کتاب شناسى هم در این دوره با تدوین فهرست به همت ابن ندیم به اوج خود رسید (پارسا، مرجع 78، 20). تنوع علوم در جهان اسلام و نیز جامعه غربى ـ که تا آن زمان دانش هاى مختلف را ندیده بودـ و نیاز به طبقه بندى آنها و ضرورت گردآورى اطلاعات را براى از بین نرفتن آنها، مى توان از علل پیدایش فهرست نگارى دانست.

    نخستین فهرست یا کتاب شناسى در جهان اسلام که تاکنون نیز باقى مانده و به زبان هاى گوناگون از جمله انگلیسى، آلمانى و فارسى نیز ترجمه شده است، فهرستى است که «اسحاق بن یعقوب بغدادی» معروف به «ابن ندیم» با نام الفهرست در سال (377 ق) به عربى تدوین کرد. این کتاب، به ترتیبى موضوعى در ده عنوان تنظیم شده و ذیل هر موضوع، به ترتیب، نام مؤلفان و فهرست تألیفات آنها درج شده است، و چنانچه از اسم آن پیداست الفهرست فى اخبار العلماء المصنفین من القدماء و المحدثین و اسماء کتبهم ، در هر مورد سه گونه اطلاعات در کنار هم عرضه مى شود: گزارش زندگینامه نویسندگان، فهرست آثار و گزارشى از علوم و دانش ها (ر.ک: ابن ندیم، الفهرست؛ شبیرى، یادنامه علامه امینى، 36).

    دومین کتاب شناسى فهرست گونه در جهان اسلام، فهرستى است که «ابوریحان محمد بن احمد بیرونی» (م 440 ق) گرد آورد و در آن فهرستى از آثار «محمد بن زکریاى رازی» را تبویب و تبیین کرد. این کتاب در سال 1936 میلادى به همت مستشرق فرانسوى «پاول کراوس»9 در شهر لیدن و با عنوان رسالة للشیخ الحکیم الفاضل المعظم ابى ریحان محمد بن احمد البیرونى فى فهرست کتب محمد بن زکریاء الرازی چاپ شد (شعبانى، مرجع شناسى اسلامى، 134).

    معاصر با آن، فهرست دیگرى به دست «شیخ الطائفه محمد بن حسن الطوسی» (385-460 ق) با نام فهرست کتب الشیعة و اصولهم و مصنفیهم و اصحاب الاصول درباره کتب شیعه نگارش یافت. مدتى بعد «ابن خیّر اشبیلی» (ابوبکر محمد بن خیّر، 502 - 575 ق) فهرستى از کتاب ها و اطلاعات نویسندگان در غرب اسلامى تهیه و تدوین کرد.

    در اوایل قرن هشتم «شمس الدین محمد بن ابراهیم ساعد انصاری» مشهور به «ابن الکفانی» (متوفاى 749 ق) کتاب ارشاد القاصد الى اسنى المقاصد را تألیف کرد. در این کتاب، علوم و شاخه هاى مختلف آن تعریف و ذیل هر یک مهم ترین کتاب ها معرفى شده است (پارسا، مرجع 78، 21). البته دانش حدود و تعریفات امروزه تحت عنوان اصطلاح شناسى و اصطلاح نامه مطرح است، اما از آنجا که در قدیم با کتاب شناسى یکى بوده و در ضمنِ تعریف علوم و اصطلاحات آن، کتاب ها را نیز متناسب با هر اصطلاح معرفى مى کرده اند، فهرست هایى از این قبیل نیز جزو کتاب شناسى ها مطرح مى گردد.

    فهرست نویسى هاى خاص ادامه یافت تا اینکه با متبلور شدن قدرت تمدن اسلامى درمملکت عثمانى در قرن دهم، کتاب شناسان برجسته اى در این نقطه از دنیاى اسلام ظاهر شدند که رغبتى در خور و شایسته به نگارش فهرست و کتاب شناسى نشان دادند. پیشگام این طریق «احمد بن مصطفى طاش کبرى زاده» (متوفاى 961 ق) صاحب کتاب مفتاح السعادة و مصباح السیادة است. او علوم و دانش هاى بشرى را به 305 علم تقسیم کرده، تعریف کوتاهى از هر یک ارائه مى دهد و مشاهیر هر علم و آثارى را که درباره آن موجود است، بر مى شمارد (شعبانى، همان، 135).

    در سده یازدهم هجرى «مصطفى بن عبدالله» مشهور به حاجى خلیفه و ملقب به کاتب چلبى (1017-1067 ق)، مدت کوتاهى پس از تألیف مفتاح السعادة کتاب کشف الظنون عن اسامى الکتب و الفنون را منتشر ساخت. کشف الظنون به صورت الفباییِ نام کتاب هاى تنظیم شده است و مشخصات نزدیک به 15000 کتاب و اسم9500 مؤلف را در بر دارد. این کتاب حاوى اسامى کتاب هاى اسلامى و شرح حال مؤلفان آنهاست که اکثر آنها را حاجى خلیفه در کتابخانه هاى استانبول و دمشق دیده و یادداشت کرده است. در ضمن چند جمله و کلام از کتاب هایى را نیز که مشاهده کرده، آورده است (مرادى، همان، 37-39).

    4. ظهور صنعت چاپ و تحول در تدوین کتاب شناسی

    همان گونه که اختراع صنعت چاپ در غرب، موجب تحول در چاپ و نشر کتاب و فزونى تألیف، نشر و تیراژ کتاب ها شد، در جهان اسلام نیز همین امر رخ داد. گرچه مدتى طول کشید تا جهان اسلام با این صنعت آشنا شود و از آن بهره بردارى کند، اما با ورود آن و بالارفتن شمارگان کتاب ها نیاز بیشترى به تدوین کتاب شناسى ها در جهان اسلام احساس شد.

    در اوایل قرن نوزدهم میلادى، هم زمان با نیمه اول قرن سیزدهم هجرى، یک مستشرق آلمانى به نام «شنور» فهرستى از کتب عربیِ چاپ بلاد اسلامى و اروپایى را تدارک دید. در همین ایام، یک مستشرق هم وطنِ او، «زنکر»، یک فهرست از کتب فارسى و ترکى تدوین کرد که کتاب شناسى شرقی خوانده مى شود و در سال 1806 میلادى مطابق با 1220-1221 قمرى چاپ شد (شعبانى، همان، 139).

    در اوایل قرن چهاردهم هجرى، دانشمند عثمانى «اسماعیل پاشا بن محمد امین بغدادی» کوشید تا اثر حاجى خلیفه را تحول و تکامل بخشیده، آن را به درجه کمال برساند. بر این اساس، دو کتاب عمده را به رشته تحریر در آورد. کتاب اول، الایضاح المکنون فى الذیل على کشف الظنون نام داشت که تداوم اثر اصلى یعنى کشف الظنون به شمار مى آید. اثر دیگر او در زمینه کتاب شناسى هدیة العارفین، اسماء المؤلفین و آثار المصنفین نام دارد که در دو جلد چاپ شده و نام و شرح حال مؤلفان کتابِ کشف الظنون و ایضاح المکنون است (مرادى، مرجع شناسى، 38-39).

    5. کتاب شناسى هاى شیعى در گذر تاریخ

    الف) مرحله اول: «کتاب شناسى هاى نخستین»

    سرآغاز تدوین کتاب شناسى ها در جهان تشیع به قرن پنجم هجرى و هم زمان با تشکیل حوزه علمیه شیعى به همت شیخ طوسى (385-460 ق) باز مى گردد. فهرست شیخ به نام فهرست کتب الشیعة و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب الاصول از نخستین کتاب شناسى هاى جهان اسلام به شمار مى رود که در آن نام کتاب هاى شیعه و مؤلفان آنها تا آن زمان به ترتیب الفباییِ اسم رجال مرتب شده اند (طوسى، الفهرست، 7،6 و 34-283).

    پیش از فهرست شیخ، فهرست هاى دیگرى نیز براى کتب امامیه تدوین یافته بود، ولى بنابر گفته شیخ طوسى در مقدمه فهرست، هیچ یک از آنها فهرست عمومى کتب امامیه نبوده، بلکه براى کتابخانه هاى شخصى مؤلفان تنظیم شده است. تنها فهرست عمومى، به نقل شیخ، فهرست «احمد بن الحسین بن عبیدالله» معروف به «ابن غضائری» از مشایخ شیخ طوسى بوده، که در دست ورثه ایشان از بین رفته است.

    به هر حال امروزه اثرى از فهرست هاى پیش از شیخ بر جا نمانده است و فقط در ضمن فهرست شیخ و نجاشى به نام آنها بر مى خوریم. درباره فهرست کتب امامیه، گرچه «ابوالعباس احمد بن على نجاشی» (372-450 ق) ـ که از لحاظ سن بزرگ تر از شیخ طوسى و از جهت درک مشایخ تا حدى مقدم بر اوست ـ کتاب بسیار مهمى تألیف کرده که خوشبختانه از دستبرد زمان مصون مانده و به نام رجال نجاشی معروف گردیده است، لیکن این کتاب بعد از «فهرست شیخ» تألیف شده و مؤلف در بسیارى موارد از شیخ تبعیت کرده است (شبیرى، یادنامه علامه امینى، 35). افزون بر اینکه کتاب یاد شده بیشتر صبغه رجال شناسى دارد تا کتاب شناسى و فهرست نویسی.

    در قرن ششم هجرى، دو کتاب از دو عالم بزرگ که در جهاتى با هم اشتراک دارند (هر دو در یک عصر مى زیسته و قریب صد سال عمر کرده و در پاره اى از مشایخ اشتراک داشته اند و در وسعت اطلاع کم نظیرند) به منزله تتمیم کتاب فهرست شیخ تألیف شده است، بدون اینکه هیچ یک از این دو از دیگرى، مطلبى اخذ کرده باشد. این دو کتاب عبارت اند از:

    1. معالم العلماء، تألیف عالم بزرگ اسلامى «محمد بن على بن شهر آشوب ساروی» (489-588 ق) که فهرستِ شیخ را تلخیص کرده و 43 تن از مؤلفان را اسقاط و در عوض 143نفر بر آن افزوده است. مجموع کتاب هاى اشخاصِ اضافه شده به انضمام کتاب هایى که بر شیخ استدراک کرده، تقریباً 600 کتاب است؛ چنان که در مقدمه معالم العلماء به آن تصریح کرده است؛

    2. فهرست حافظ عظیم الشأن، «ابو الحسن منتجب الدین على بن عبید الله بن الحسن بن الحسین بن بابویه رازی» که در سال 504 قمرى متولد شد و تا سال 600 زنده بود. این فهرست که با نام فهرست شیخ منتجب الدین اشتهار یافت یکى از اصول کتب تراجم و رجال به شمار مى آید که با نام اسماء علماء الشیعة و مصنفیهم نگارش یافته است10 (همان، 36-37).

    پس از تدوین این فهرست، نهضت فهرست نگارى و تدوین کتاب شناسى در جهان تشیع تا مدت هاى طولانى دچار رکود شد و به غیر از کارهاى جزئى و پراکنده که به بیان و معرفى برخى کتاب ها و مؤلفان آن در تکمله برخى نوشته ها اشاره مى شد، کار عمده اى در معرفى و شناساندن کتب شیعه صورت نگرفت و اگر هم صورت گرفته باشد، اثرى از آن براى ما به یادگار نمانده است.

    ب) مرحله دوم: «آغاز تحولى بنیادین در تدوین کتاب شناسى هاى شیعی»

    گرچه در آغاز سده یازدهم هجرى حاجى خلیفه بغدادى با تدوین فهرست عظیمى از کتاب هاى جهان اسلام به معرفى بیش از 15000عنوان کتاب پرداخت، اثر او کاستى هاى بسیارى داشت؛ زیرا اولاً، او از کتاب هاى موجود در کتابخانه هاى ایران، مصر، ترکستان و دیگر کشورهاى شمال افریقا بى خبر بود؛ ثانیاً، به دلیل حاکم بودن جریانات مذهبى و تعصبات خشک دینى بر سراسر قلمرو امپراتورى عثمانى، او از کتب و رسالات مربوط به شیعه بى خبر مانده، آثار و تألیفات دانشمندان بزرگ شیعه مانند شیخ طوسى، ابن بابویه، صاحب بن عبّاد، علامه حلى، علم الهدى «سید مرتضی» و ... را در فهرست خود نیاورده است. براى جبران قصور و کم لطفى حاجى خلفیه در حق جریان فکرى شیعه، تنى چند از علماى شیعى، با همت و پشتکار فراوان، به تدوین کتاب شناسى هاى مشتمل بر آثار شیعه همت گماشتند(مرادى، مرجع شناسى 39-40). سرآغاز مرحله دوم نهضت تدوین کتاب شناسى در میان شیعه، قرن سیزدهم هجرى قمرى بود.

    نخستین کسى که در این عرصه گام نهاد و با حرکت او مرحله دوم نهضت تدوین کتاب شناسى در جهان تشیع آغاز شد، «مولا سید اعجاز حسین نیشابورى کنتوری» (1240- 1286 ق) بود. او کتاب کشف الحجب و الاستار عن احوال الکتب و الاسفار را نگاشت. فهرست او که مشتمل بر نام و نشانى سه هزا و چهارصد و چهارده کتاب است، به شیوه الفباییِ نام کتاب ها تدوین شده و دربردارنده کتب علماى شیعه است. مؤلف معمولاً نام مؤلفان و تاریخ وفات آنها و موضوع کتاب ها را ذکر مى کند و اگر نسخه کتاب را دیده باشد آغاز آن را نیز ذکر کرده است. نکته جالب اینکه وقتى مؤلف به این مهم دست زده، فهرست نویسى به شیوه امروزى معمول نبوده، و از سوى دیگر، کتاب هاى شیعه تا آن زمان چندان چاپ نشده بوده و فهرست مخطوطات کتابخانه ها نیز وجود نداشته است. این کتاب به سال 1320 در کلکته چاپ شد (مختارى، طرح تدوین کتاب شناسى بزرگ شیعه، 19-25).

    پس از ایشان «میرزا على آقا ثقة الاسلام شهید تبریزی» (1277-1330 ق) به تألیف فهرستى از کتب شیعه با نام مرآة الکتب همت گمارد. کتاب او مشتمل بر هفت جلد در بیان تراجم و آثار و تألیفات علماى شیعه است. ایشان در مقدمه کتاب خویش، انگیزه خود را از تألیف کتاب این گونه بیان مى کند:

    إنى لما تتبعت الکتب الرجالیة التى وضعها علماءنا السالفون فى تحقیق حالاتهم و تراجمهم، و ما ألّفوا من الکتب و الرسائل و ما صنّفوا فى تحقیق مشکلات المسائل، رایت کُتُبَهم الشریفة و رسائلهم المنیفة اکثر من أن یحصى و أوفر من أن یستقصى و لکن اسماؤها لم تکن على ترتیب مخصوص و لم یبالوا على نظم شتاتها الخصوص، بل ذکروا تطفُّلا لترجمة مؤلفیها الثقات من غیر أن یرتبوه ترتیب اللغات حتى یکون مرجعاً لمن سال عن کتاب معلوم الاسم مجهول الصّفَةِ و الاسم، الا ما سمعت من وجود تألیف لِبعض علماء الهند فى هذا المعنى، و قد ظفرتُ بنسخة منه اخیرا.

    و مما نبهنى على ذلک ما ألّفه الحاج مصطفى بن عبدالله الاستانبولى و سماه کشف الظنون الا انه حض کتابه ذلک بکُتُبِ اهل نحلتِهِ و مؤلّفات اهل مذهبه، الا فى مواضع یسیرة جاد بها قلمُه، و کَتَب قلیلة اعانه على ایرادها علمه، و لم ینحل فى اکثر ذلک من الاشتباه.

    این کتاب، نخستین بار در چهار جلد به سال (1363ـ 1369ش) از روى نسخه مؤلف افست شد و به سال 1372 شمسى جلد اول آن همراه با تصحیح و تحقیق شیخ محمد على حائرى، به همت کتابخانه مرحوم آیت الله مرعشی(قدس سره) چاپ شده است.

    کشف الاستار عن وجه الکتب و الاسفار، کتاب دیگرى است که در معرفى کتاب هاى شیعه در اوایل قرن چهارده هجرى قمرى به قلم «آیت الله سید احمد حسینى خوانساری» (1219ـ1359ق) نگارش یافت (مختارى، همان، 32 ـ 39). کشف الأستار، بزرگ ترین کتاب شناسى شیعه پس از الذریعة به شمار مى آید که به همت مؤسسه آل البیت در قم در 6 مجلد منتشر شده است. گرچه روند معرفى کتاب ها در آن، بر اساس ترتیب الفبایى نام کتاب است، در بسیارى موارد این ترتیب به هم خورده است. ایشان تنها تا حرف «م» موفق به جمع آورى و تنظیم کتب شده اند.

    ج) «الذریعة» مهم ترین کتاب شناسى شیعه

    مهم ترین کتاب شناسى شیعى عصر حاضر ما الذریعة الى تصانیف الشیعة تألیف «شیخ آقابزرگ طهرانی» است که در اوایل قرن چهاردهم هجرى نگاشته شده است و بزرگ ترین و ارزشمندترین اثر در زمینه معرفى کتاب هاى عالمان شیعى در گذر تاریخ به شمار مى آید. این کتاب در 25جلد تنظیم شده و جلد نهم آن خودْ چهار مجلد است که مشتمل بر معرفى حدود پانصد کتاب است و در سال هاى 1355 و 1389قمرى در تهران و نجف چاپ شده است. مستدرکات و بازیافته هاى مؤلف نیز در سال 1405قمرى به همت مؤسسه نشر آستان قدس رضوى طى مجلدى جداگانه (مجلد 26) چاپ شده است.

    همان گونه که کتاب شناسى ها و فهرست هاى مهم شیعه را نیاز زمان و انگیزه دفاع از تشیع پدید آورده است، تألیف الذریعة نیز پاسخى به همین نیاز بوده است. به دلیل کم مهرى هاى حاجى خلیفه در حق کتب شیعه در کشف الظنون، و از سوى دیگر، ادعاى «جرجى زیدان» ادیب مسیحیِ عرب زبان در کتاب تاریخ اللغة العربیة، که نقش شیعه را در نماى فرهنگ اسلامى بسیار اندک شمرده، چند تن از علماى شیعه در صدد معرفى دانشمندان مکتب تشیع و آثار آنان و دفع دعوى باطل جرجى زیدان و امثال او برآمدند. یکى ازآنها «شیخ آقابزرگ طهرانی» بود، که تألیف الذریعة و معرفى آثار دانشمندان شیعه را بر عهده گرفت (باقرى، نور علم، ش38/ 32-40).

    علامه طهرانى و تألیف الذریعة

    حاج شیخ آقابزرگ طهرانى به سال 1293قمرى در خانواده اى متدین در تهران چشم به جهان گشود. در ده سالگى به کسوت روحانیت درآمد و تا سال 1315ق در تهران به تحصیلات خود ادامه داد. سپس به عزم تحصیل در حوزه علمیه نجف اشرف، رهسپار آن شهر شد و از خرمن پربار حوزه درس بزرگان علم و دانش خوشه ها چید و بهره ها برد. پس از رحلت مرحوم آخوند(قدس سره) حدود شش سال به سامرا رفت، و پس از آن دوباره به نجف بازگشت و تا پایان عمر در آنجا ماند. این عالم بزرگوار در 96 سالگى به سال 1389 قمرى بدرود حیات گفت و جامعه علمى را در فراق خود به سوگ نشاند (مختارى، همان، 41).

    حضرت آیت الله شبیرى زنجانى در وصف ایشان مى گوید: «آیت الله شیخ آقابزرگ طهرانى (1293-1389ق) هشتاد سال مداوم به رشته هاى متنوع علوم اسلامى مخصوصاً علم تراجم و کتاب شناسى با زحمتى طاقت فرسا اشتغال داشت و حدود شصت سال یا بیشتر است که کتب ایشان مرجع بسیار مهم اهل تحقیق است» (همان).

    این عالم بزرگوار در 25 ذیقعده (روز دحوالارض) سال 1329 قمرى نگارش کتاب ارزشمند الذریعة را آغاز کرد. ایشان براى تدوین کتاب از همان روش کهن بهره برده است. در آغاز مجلدى حدود پانصد برگ سفید برگزید و صفحات آن را در میان حروف هجا به ترتیب تقسیم کرد، سپس عنوان کتاب هایى را که مى یافت به ترتیب الفبایى دراین صفحه ها مى نوشت. سپس شش مجلد پانصد برگى برگزید و آن یک مجلد را در فواصل مناسبى میان صفحات آن شش جلد منتقل کرد و به همین ترتیب به 25 جلد رسید. تنظیم کتاب ها بر اساس شیوه رایج میان مؤلفان، یعنى با در نظر گرفتن حرف اول، دوم و سوم نام کتاب، و در صورت مشترک بودن چند کتاب در یک نام، با رعایت حروف الفبا در نام مؤلفان آنها صورت پذیرفته است. گرچه در مجموع، 26جلد ذریعه مشتمل بر معرفى بیش از 55 هزار اثر است (طهرانى، الذریعة، 25/496)، لکن به دلیل تکرار عناوین برخى کتاب ها یا ذکر برخى آثار از غیر شیعیان که بنابر مبناى مؤلف نمى بایست در ذریعه درج مى شد، مى توان گفت الذریعة به معرفى پنجاه هزار اثر از عالمان شیعى پرداخته است. بناى مؤلف بزرگوار بر این بوده که همه آثار شیعه از آغاز تا زمان خود را فهرست کند، و به همین منظور به حدود شصت کتابخانه از کتابخانه هاى عمومى و خصوصى عراق و بیشتر کتابخانه هاى ایران و برخى از کتابخانه هاى سوریه، فلسطین، مصر و حجاز مراجعه کرده و فهرست بسیارى از کتابخانه هاى ترکیه، هند، افغانستان و پاکستان را از نظر گذرانیده است. ازهمین روست که ایشان در رسیدن به این هدف بزرگ سختى هاى بسیار و زحمات طاقت فرسایى را متحمل شده و مسلم است که کارى به عظمت الذریعة را در دنیاى امروز، مؤسسات پژوهشى با صرف هزینه هاى هنگفت و به کارگیرى نیروهاى زبده طى مدت طولانى انجام مى توانند داد (مختارى، همان، 46-47).

    یکى از ویژگى هاى مهم الذریعة بسنده نکردن به ذکر مشخصات کتاب شناختى کتاب هاست. نویسنده درباره هر کتاب، افزون بر ذکر اطلاعات کتاب شناختى معمول، یادداشت کوتاهى نیز به عربى تهیه ودرج کرده، و درباره برخى اشکال کتاب در دو یا چند صفحه توضیحات لازم و مفیدى ارائه داده است؛ از آن جمله، ذیل دائرة المعارف مختصرى درباره «دائرة المعارف» بحث کرده و سپس به معرفى آن دائرة المعارف پرداخته است. همچنین به اقتضاى بحث، توضیحات و مطالب ارزنده اى درباره برخى عنوان هاى اصلى و دانش ها ارائه شده است؛ مثلاً درباره مفاهیمى چون اجازه (1/123، ذیل کلمه اجازه)، اربعین (1/ 409)، اسطرلاب (2/ 58)، اصل(2 / 125) توضیحات جامع و مختصرى مطرح شده است.

    ایرادات بر الذریعة

    الذریعة با وجود محاسن بسیار و برخوردارى از جامعیتى نسبى در زمینه آثار دانشمندان شیعه، خالى از نقص نیست. در این مقام به برخى از آنها اشاره مى کنیم:

    1. فقدان نمایه اى جامع: اگرچه این کتاب داراى نمایه نام مؤلفان است که در آخر پاره اى از مجلدات آن درج شده، و همچنین نمایه جامعى از نام نویسندگان درمجلدى جداگانه چاپ شده است، فقدان نمایه موضوعى از کتاب ها و نمایه اى از کتاب ها به تفکیک زبان، از ایرادهاى این اثر عظیم است.

    2. ذکر کتاب هاى دیگر مذاهب و غیرمرتبط با موضوع کتاب: گرچه الذریعة کتاب شناسى عظیمى از تألیفات و تصنیفات علماى شیعه است، در میان این آثار، کتاب هایى نیز از نویسندگان غیر شیعه و حتى غیر مسلمان به چشم مى خورد. با وجود اینکه ذکر نام این کتاب ها تناسبى با موضوع اصلى ندارد و شاید نقطه ضعف به شمار آید، به نظر مى رسد آقابزرگ آگاهانه این گونه آثار را در الذریعة گنجانده است و این طور نیست که ایشان مؤلف مسیحى یا سنى را به منزله مؤلف شیعه آورده باشد، بلکه ایشان کوشیده است تمام آثارى را که درباره آراى شیعه نوشته شده نیز گرد آورد، هرچند مؤلف آن غیر شیعه باشد. از این روست که، مى بینیم درجلد سوم، صفحه 175 کتاب بیان الاحسان، جلد یازدهم، صفحة260 کتاب رسالة فى الروح، جلد پانزدهم، صفحة251 و جلد بیستم، صفحه 237 کتاب مدارج المعارف، آثارى از علاء الدوله سمنانى که فردى شافعى مذهب است ذکر نموده (طهرانى، همان)؛ زیرا او در یکى از آثار خود درباره عید غدیر خم به تفصیل بحث کرده است. همچنین آثارى از حسین بن معین الدین میبدى و سعدالدین حمویه که سنى مذهب اند نیز در الذریعة معرفى شده است (مرادى، مرجع شناسى، 41).

    3. ذکر نکردن همه آثار شیعه: یکى از نقدهایى که بر الذریعة وارد مى سازند این است که همه آثار شیعه را تا زمان خود بر نشمرده است. این نکته گرچه حق است، با توجه به موقعیتى که علامه طهرانى در آن قرار داشت و اینکه ایشان در آن زمان به طور کامل به منابع دسترسى نداشت نمى توان گفت این ضعف از ارزش کار ایشان مى کاهد.

    4. ذکر نکردن مشخصات کامل و نسخه هاى کتاب: ایراد دیگر بر الذریعة این است که علامه طهرانى گاهى از کتابى نام مى برد، و اگر چاپى است، مشخصات کامل و دقیق چاپ آن، و اگر خطى است ـ یا نسخه خطى هم دارد ـ مشخصات کامل نسخه هاى خطى آن را ذکر نکرده است. اما این ایراد نیز وارد نیست؛ زیرا منابعِ در دسترس ایشان محدود بوده است و چه بسا کسانى کتابى را شفاهى یا کتبى به حضورش معرفى کرده و مشخصات آن را کامل ذکر نکرده اند و امکان اطلاع رسانى فهرست کتاب ها نیز بیش از این نبوده است (مختارى، طرح تدوین کتاب شناسى شیعه، 59ـ90).

    پاره اى ایرادهاى محتوایى نیز بر الذریعة گرفته اند که مجال طرح آن در این مقام نیست.

    کارهایى درباره الذریعة

    براى تکمیل کار آقابزرگ طهرانى و رفع نواقص آن، برخى دانشمندان گام هایى برداشته و کتاب هایى گرد آورده اند که از آن جمله، مى توان به نمونه هاى ذیل اشاره کرد:

    1. مستدرک الذریعة: تألیف استاد مرحوم سید عبدالعزیز طباطبایی(قدس سره) که هنوز چاپ نشده است. در این کتاب سعى شده است تا نام کتاب هایى از مؤلفان شیعه که در الذریعة نیامده گرد آید.

    2. اضواء على الذریعة: این اثر را نیز سید عبدالعزیز طباطبایى تألیف کرده و هنوز چاپ نشده است.مؤلف کوشیده است مشخصات کتاب هایى را که در الذریعة اشتباه ذکر شده, تصحیح کند.

    3. تبویب الذریعة: اثر شهید سید احمد دیباجى اصفهانى، که فهرستى موضوعى از کتاب هاى الذریعة است و تنها یک جلد آن که فهرست موضوعى سه جلد اول است درسال (1352ش) درتهران چاپ شده است.

    4. معجم مؤلفى الشیعة: اثر على فاضل قائینى نجفى، که در تهران به همت انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى در سال (1363ش) چاپ شده، و فهرست واره اى از نام کتاب ها و مؤلفانى که در الذریعة آمده، ارائه کرده است.

    5. اعلام الذریعة: فهرست اعلام تمام مجلدات الذریعة است که به همت آقاى علینقى منزوى گرد آمده و هنوز چاپ نشده است.

    6. ایضاح الطریقه: این اثر به همت آقاى سید محمود موسوى دهسرخى گرد آمده است. مؤلف کوشیده الذریعة و کشف الظنون و ذیل آن را در هم آمیخته، تلخیص کند. این کتاب، در دو جلد چاپ شده است (همان، 48-54؛ باقرى، «آیة الله شیخ آقابزرگ طهرانی»، نور علم، ش83، 43).

    آثار دیگرى نیز درباره الذریعة تألیف شده که از معرفى آنها صرف نظر مى کنیم.

    اهتمام مسلمین در تدوین کتاب شناسى هاى نوین

    در آغاز قرن بیستم میلادى، ملل اسلامى یکباره با مسائل نوین علمى و پژوهشى روبه رو شدند. حضور بریتانیا در هندوستان، تماس مصرى ها با اروپا و تأسیس جمهورى ترکیه موجب شد تا در نهادهاى آموزشى و تعلیم و تربیت ابعادى جدید مطرح شود. در همین ایام فهرست هاى چندى از آثار مطبوع عربى و فارسى که با سبک نوین تنظیم شده بود، به انضمام مجلات و نشریات نقد و معرفى کتاب، در جهان اسلام پدیدار شدند. در مصر، شخصى به نام «یوسف الیاس سرکیس» کوشید تا فهرست آثار زبان عربى را تا سال 1919 میلادى در بلاد مختلف تهیه کند.حاصل تلاش هاى او با عنوان المعجم للمطبوعات العربیة و المعربة منتشر شد. ترتیب کتاب ها در این کتاب، براساس نام مؤلف است، که ابتدا شرح حالى از نویسنده و سپس آثار مربوط به او را در بر دارد. این کتاب، شامل دو جلد است و در انتهاى جلد دوم، فهرستى از عناوین کتاب ها درج شده است.

    در همین کشور از اواخر دهه چهل میلادى، تهیه و نشر کتاب شناسى ملى آغاز شد. این کتاب شناسى که نخستین کتاب شناسى ملى در جهان اسلام است، با نام النشر المصریة للمطبوعات به صورت فصلى و سالیانه چاپ گردید. در همین زمان، در ترکیه نیز کتاب شناسى ملى ایجاد شد و فهرست عمومى مقالات ترکی انتشار یافت. در عراق کتابدار مسیحى و عرب ساکن این کشور «گرگیس عواد» کتاب معجم المؤلفین العراقیین را در سه جلد بر حسب نام مؤلفان و مصنفان تدوین و چاپ کرد. اهمیت این اثر، براى ایرانیان از آن جهت است که نام بسیارى از عالمان و مجتهدان ایرانى و شیعى مقیم عراق و به ویژه نجف اشرف را برشمرده است (شعبانى، مرجع شناسى اسلامى، 140-142).

    این حرکت جدید، به مرور زمان در همه کشورهاى اسلامى توسعه یافت و رفته رفته سیر صعودى به خود گرفت؛ به گونه اى که بیشتر کشورهاى اسلامى به سمت تدوین کتاب شناسى ها بنابر جدیدترین استاندارد هاى جهانى روى آوردند و در بهره گیرى از جدیدترین روش ها و ابزارها، براى اطلاع رسانى بهتر و معرفى کتاب هاى منتشر شده در بلاد اسلامى کوشیدند.

    6. تفاوت کتاب شناسى هاى غربى با کتاب شناسى هاى جهان اسلام

    با توجه به آنچه گذشت، مشخص شد که تدوین کتاب شناسى ها هم در غرب و هم جهان اسلام سابقه اى دیرینه داشته است. یکى از تفاوت هاى مهم کتاب شناسى هاى تألیف شده در جهان غرب با کتاب شناسى هاى شرقى و اسلامى، که برخى از اهل فن نیز به آن اشاره کرده اند، اختلاف در نحوه تنظیم مشخصات کتاب هاست. در فرهنگ اسلامى، تقریباً همه کتاب شناسى ها به ترتیب عنوان کتاب ها مرتب شده اند، و این، سنت رایج در مشرق زمین بوده است؛ اما در کشورهاى اروپایى معمولاً کتاب ها را به اسم مؤلف آنها مى شناسند و از این روست که در فهرست ها و کتاب شناسى هاى اروپایى نام مؤلف را سرشناسه قرار مى دهند؛ نه عنوان کتاب را؛ حال آنکه در مشرق زمین و به ویژه در فرهنگ اسلامى، کتاب شخصیت مستقلى داشته است و اهل علم، هر کتاب را با عنوان آن مى شناسند و از آن یاد مى کنند، و نام کتاب از نام نویسنده آن اهمیت بیشترى دارد (مرادى، مرجع شناسى، 42).

    مبانى نظرى و تئوریک این امر، بسى جاى مطالعه و دقت داشته، بررسى و تحقیق بیشترى مى طلبد، و حتى ممکن است تفکرات اومانیستى و انسان مدارى در غرب، در پیش گرفتن این روش بى تأثیر نبوده باشد؛ برخلاف جهان اسلام، که فرد به خودى خود اهمیتى نداشته، خرد و اندیشه او که در قالب کتاب تجلى یافته، اهمیت بیشترى دارد. شاید هم بتوان گفت از آنجا که پژوهشگر، در امر تحقیق بیشتر نیازمند رجوع به کتاب هاى درجه اول و دوم علمى در هر رشته اى است، و از طرف دیگر، با توجه به کثرت کتاب هاى منتشر شده در هر موضوع، یکى از بهترین راه هاى شناسایى کتاب هاى معتبر علمى، شناخت مؤلفان آنهاست، مؤلف محور بودن کتاب شناسى ها در این زمینه به پژوهشگر کمک بسزایى مى کند؛ گرچه کتاب شناسى هاى کتاب محور نیز موجب آشنایى پژوهشگران با کتاب هاى تازه و مؤلفان و صاحب نظران جدید در هر رشته علمى مى شوند.

    به هر حال این تفاوت به هر دلیلى بوده، به نظر مى رسد با توجه به نمایه دار شدن همه کتاب شناسى هاى نوین، که مشتمل بر نمایه مؤلفان و کتاب ها هستند، به هر صورت که اطلاعات منظم شوند، مى توان مزیت هاى جست وجوى صورت دیگر را در تنظیم هرچه بهتر نمایه هاى آخر کتاب شناسى ها جبران کرد؛ اگرچه جاى این بحث باقى است که کدام روش براى تنظیم اطلاعات کتاب شناسى ها بهتر است و آیا اینکه صرفاً قوانین و استانداردهاى جهانى در زمینه کتاب شناسى که در دنیاى غرب تدوین گردیده، ما را به روش خاصى توصیه کند، دلیل بر بهتر بودن آنها و اجراى کورکورانه شان خواهد بود؟!

    7. تاریخچه تدوین کتاب شناسى در ایران

    گرچه تاریخ دقیق آغاز تدوین فهرست ها و کتاب شناسى ها در ایران روشن نیست، اگر اصطلاح فهرست را با کتاب شناسى هم معنا بدانیم، مى توان ادعا کرد که این اصطلاح در زبان فارسى کاربردى دیرینه داشته است؛ زیرا پیش از حمله مغول به ایران و تا سال ها پس از آن کتابخانه هاى متعددى در کشور بوده اند که به یقین با فهرست و فهرست نویسى و کتاب شناسى ارتباط داشته اند (انوشه، فرهنگنامه ادبى فارسى، 2/1136). افزون بر اینکه دانشمندان ایرانى همچون شیخ طوسى، ابوریحان بیرونى و شیخ آقابزرگ طهرانى، نقش بزرگ و عمده اى در تألیف و تدوین کتاب شناسى در جهان اسلام داشته اند، که درباره اقدامات این افراد در جهت تدوین کتاب شناسى هاى اسلامى به تفصیل سخن گفته شد.

    فهرستى که ابوریحان درباره کتاب هاى «محمد بن زکریاى رازی» نگاشته است، یک کتاب شناسى ایرانى به شمار مى آید که دانشمندى ایرانى درباره آثار دانشمند ایرانیِ دیگر تهیه کرده است؛ هرچند به دلیل شرایط زمان و زبان علمى قلمداد شدنِ زبان عربى، این فهرست به زبان عربى نگارش یافته است. الذریعة نیز مشتمل بر بسیارى از آثار مکتوب دانشمندان ایرانى است و در تألیف آن، فهرست بیشتر کتابخانه هاى ایران از نظر مؤلف گذشته است. بنابر گزارش هاى تاریخى، بیشتر کتابخانه هاى ایران فهرست داشته اند.

    ابراهیم افشار زنجانى (1279-1359) معروف به «خان بابا مشار طهرانی» از نخستین افرادى است که به تهیه و تنظیم کتاب شناسیِ کتاب هاى چاپى فارسى با عنوان فهرست کتاب هاى چاپى فارسی پرداخت. او براى تهیه این فهرست، پانزده سال زحمت کشید و با سر زدن به بیشتر کتابخانه ها و کتاب فروشى هاى ایران و عراق، مشخصات چهارده هزار عنوان کتاب از بیست هزار عنوان کتاب چاپى فارسى را، که به گفته اهل فن تا آن زمان در جهان منتشر شده بود، گردآورى و تنظیم کرد. مشار، درباره کتاب هاى معرفى شده اطلاعات زیر را ارائه مى دهد:

    نام کتاب، نام پدیدآورنده، نام ناشر، محل نشر، نوع چاپ (سربى، سنگى،...)، تعداد صفحات، شماره صفحات، مقدمه، دفعات چاپ و ... (افشار زنجانى، فهرست کتابهاى چاپى فارسى، 1/ 9-11).

    ویرایش اول این کتاب، در دو جلد، به همت بنگاه ترجمه و نشر کتاب در سال هاى 1337 و 1342شمسى در تهران چاپ شده و ویرایش دوم آن نیز که دامنه شمولش کتاب هاى تا سال 1350شمسى را در بر مى گرفت، در پنج جلد در فاصله سال هاى 1351 تا 1355 شمسى به همت مؤلف چاپ شد. این فهرست یک کتاب شناسى گذشته نگر بوده، بر اساس عنوان کتاب ها مرتب شده است، و در حقیقت، نخستین فهرست جامع کتاب هاى چاپى فارسى به شمار مى آید. اهمیت کار او، زمانى بیشتر روشن مى شود که بدانیم از کتاب هاى چاپى فارسى تا آن زمان، نه مجموعه کاملى در کتابخانه اى موجود است و نه مشخصات آنها در فهرست هاى کتابخانه ها به صورت کامل و صحیح ذکر شده است (مرادى، همان، 42-44).

    مشار، دو کتاب دیگر نیز در زمینه کتاب شناسى تألیف کرده است: 1. مؤلفین کتب چاپى فارسى و عربى از آغاز چاپ تا کنون، که مشخصات کامل مؤلفان این کتاب ها در آن درج شده است؛ 2. فهرست کتاب هاى چاپى عربى ایران از آغاز چاپ تاکنون که حاوى مشخصات کتاب هاى عربى چاپ ایران و نیز بخشى از کتاب هاى چاپى عربى دیگر ممالک از سال 1340 شمسى به بعد است. این کتاب نیز بر اساس عنوان کتاب ها و به صورت الفبایى تنظیم شده است.

    آغاز و تدوین کتاب شناسى هاى نوین درایران

    گرچه این نوع فعالیت هاى کتاب شناسى در ایران با قدرى تأخیر آغاز شد، هم زمان با توسعه فرهنگ چاپ و نشر در ممالک اسلامى و سوق یافتن برخى کشورها به ارائه فهرستى از کتاب هاى چاپى سالانه در کشورشان با عنوان کتاب شناسى هاى ملى، ایران نیز با این جریان همراه شد. هرچند در ایران سابقه کتابخانه ملى ایران به کتابخانه مدرسه دارالفنون و ادغام مجموعه آن با کتابخانه معارف در سال 1316 شمسى باز مى گردد، چاپ فهرستى از مواد منتشر شده در سطح ملى به فعالیت فردى باز مى گردد (شعبانى، مرجع شناسى، 141).

    درسال 1332 شمسى ایرج افشار جزوه اى با عنوان «کتاب شناسى ایران» تهیه و تنظیم کرد که به پیوست فرهنگ ایران زمین منتشر شد. افشار، اندیشه این کار را از دکتر محسن صبا مى داند. سال بعد (1334ش) کتاب فروشى ابن سینا این کتاب شناسى را با همین عنوان منتشر ساخت. از سال سوم، نام آن به کتاب هاى ایران تبدیل شد و به همت «انجمن کتاب» انتشار یافت.

    این کتاب شناسى، که در واقع باید آن را نخستین کتاب شناسى ملى به شمار آورد، بر اساس روش دَه دَهى دیویى با پاره اى تصرفات، به ویژه در قسمت ادبیات ایران و اسلام، منتشر مى گردید و کتاب هاى هر موضوع، به ترتیب نام نویسنده، در زیر هر موضوع به صورت الفبایى ارائه مى شدند. در آخر هر جلد نیز، سه نمایه اسامى پدیدآورندگان، عنوان کتاب ها و ناشران درج مى گردید.

    افشار، انتشاراین اثر را تا سال 1342شمسى ادامه داد و مجموعه ده دوره اى آن را با نام کتاب شناسى ده ساله ایران (1333-1342ش) با همکارى حسین بنى آدم انتشار داد. چاپ و نشر کتاب شناسى ملى را هم ایرج افشار بنیاد گذاشت. کار تهیه کتاب شناسى ملی در کتابخانه ملى به سال 1342شمسى، یعنى زمانى که مدیریت کتابخانه را آقاى ابراهیم صفا به عهده داشت، میسر شد. نخستین شماره آن در سال 1343شمسى که حاوى فهرست کتاب هاى سال 1342 بود، به همراه فهرست نشریات ادوارى اى که به کتابخانه ملى رسیده بود، انتشار یافت. این کار تا سال 1346شمسى هر سال به همین ترتیب (فهرست کتاب ها و نشریات ادوارى) صورت پذیرفت.

    در سال هاى 1347 و 1348شمسى، کتابخانه ملى در انتشار کتاب شناسى ملى توفیق نیافت، ولى از سال 1349 با همکارى محمد زهرى و على محمد فاطمى این کار به صورت ماهانه دوباره آغاز شد. از سال 1350 تا 1356شمسى کتاب شناسى به صورت فصلنامه منتشر گردید. پس از پیروزى انقلاب اسلامى، براى مدتى در کار نشر کتاب شناسى ملى وقفه افتاد.

    متأسفانه هیچ گاه کتاب شناسى ملیِ کامل و جامعى در ایران انتشار نیافت؛ زیرا قانون واسپارى ثبت انتشارات در ایران به درستى رعایت نمى شد و انتشارات مملکتى طبق سنت و قانون به کتابخانه ملى اهدا نمى شد. افزون بر این، انتشارات دولتى از مراجعه به کتابخانه ملى و ثبت کتاب ها معاف بودند؛ از این روى، بسیارى از کتاب هاى ناشران دولتى در کتاب شناسى ملى ایران منظور نمى شدند. بسیارى از کتاب هایى که در گوشه و کنار تهران و دیگر شهرهاى ایران چاپ مى شد در کتاب شناسى ملى از قلم مى افتاد و چون صفحه عنوان پاره اى از کتاب ها به دلایلى ناقص بود، اطلاعات مندرج در کتاب شناسى ملی ناقص مى ماند (مرادى، همان،49ـ51). پس از پیروزى انقلاب اسلامى، در سال 1359 کتاب شناسى ملى سال 1357 در دو نوبت ـ یک فصلنامه (تابستان 1357) و یک مجلد شش ماهه (شش ماه دوم 1357) ـ منتشر شد؛ اما شماره مربوط به بهار انتشار نیافت. کتاب شناسى هاى ملى سال هاى 1358 و 1359 نیز ادغام و نخستین جلد آن (آ ـ ژ) در سال 1362 و جلد دوم از (س ـ ى) در سال 1363 منتشر شد. کتاب شناسى هاى مربوط به سال هاى 1360 و 1361 به ترتیب در سال 1363 و 1364 منتشر شدند.

    کتاب شناسى ملى ایران از سال 1365 در قالبى جدید و طرحى نو، بر اساس نظام دَه دَهى دیویى با معرفى کتاب هاى منتشر شده در سال 1362 انتشار یافت. هدف کتابخانه ملى از این طرح جدید، ارائه کتاب شناسى به صورت کامل و فهرست نویسى شده و بنابر آخرین ضوابط و استانداردهاى پذیرفته شده جهانى و به ویژه خط مشى پیشنهادى یونسکو است. بر همین اساس، براى فهرست نویسى توصیفى هر کتاب، استانداردهاى بین المللى کتاب نامه نویسى،11 ـ آخرین ویرایش قواعد فهرست نویسى انگلو ـ امریکن ـ با در نظر گرفتن قواعد فهرست نویسى فارسى (که نتیجه تطبیق ویژگى هاى زبان فارسى و انتشارات ایرانى با این قواعد بین المللى است)، مورد استفاده قرار مى گیرد. به علاوه در هر برگه، شماره هاى رده بندى کتابخانه کنگره امریکا و شماره سفارش برگه کتابخانه ملى ایران درج شده است. در پایان هر کتاب شناسى ملى ایران نمایه هاى نام کسان، عنوان کتاب ها، نام ناشران و نمایه موضوعى درج شده است (کتاب شناسى ملى ایران، نیمه اول 1362، 8 و9).

    مقرر شده بود این کتاب شناسى با فراهم آمدن امکانات لازم به صورت شش ماهه منتشر شود؛ هرچند هدف، انتشار به صورت فصلى بود؛ زیرا یونسکو آن را حداقل فاصله زمانى براى انتشار کتاب شناسى هاى ملى اعلام کرده بود. کتاب شناسى ملى از سال 1362 تا 1374 به همین ترتیب منتشر شد و مورد استقبالِ بسیارِ کتابداران قرار گرفت. لیکن در این سال ها و سال هاى پس از آن همواره گرفتار نشیب و فرازهایى بود که انتشار منظم آن را به تعویق مى انداخت، کما اینکه هنوز بخشى از کتاب هاى سال 1370 و 1371 که فهرست برگه هاى آنها آماده است و سال 1372 که اساساً کتاب هایش فهرست نشده باقیمانده، هنوز به صورت کتابى منتشر نشده است. با ورود رایانه به کتابخانه ملى، نخستین کتاب شناسى ملى ایران در پیکره الکترونیکى در قالب شانزده دیسکت، دربردارنده تمام فهرست برگه هاى چاپ شده و چاپ نشده، در بهار 1375 منتشر شد. این دیسکت ها جمعاً 53 هزار و 520رکورد را دربرداشت که به تفکیک عبارت بودند از: 52 هزار و 114کتاب، 1012پایان نامه لاتین و 404جزوه.

    این مجموعه، هر سال ویرایش، و کتاب هاى جدید به آن افزوده شده است. براى مثال، ویرایش چهارم آن که در سال 1378شمسى صورت گرفته، یک دیسک فشرده شامل 113 هزار و 68 رکورد است که عبارت اند از: 109 هزار و 979کتاب، 14140پایان نامه لاتین و 1675جزوه. با شروع طرح فهرست نویسى پیش از انتشار، که از سال 1377 آغاز شد، اکنون کتاب هاى روز به سرعت به رایانه منتقل مى شوند (سلطانى، دانشنامه کتابدارى، 348).

    امید است با توجه به امکانات و ساختمان جدید کتابخانه ملى تمهیداتى فراهم آید که دیگر جاى خالى کتاب شناسى ملى در پیکره چاپى مملکت احساس نشود.

    افزون بر کتاب شناسى ملى، که نمونه بارزى از کتاب شناسى هاى نوین در ایران است، کتاب شناسى هاى متعدد دیگرى نیز به صورت فهرست، کتاب شناسى هاى موضوعى، کارنامه هاى نشر، کتاب شناسى هاى سالانه در موضوعات خاص، نشریات ادواریِ کتاب شناسى در قالب فصل نامه، ماه نامه و هفته نامه که به معرفى کتاب ها مى پردازند، در ایران چاپ مى شود و مى توان گفت اهمیت «کتاب شناسی» در میان جامعه علمى و فرهنگى روشن شده و کتاب شناسى ها جاى خود را باز کرده اند. از جمله کتاب شناسى هاى سالانه که در کشور منتشر مى شود و رفته رفته جاى «کتاب شناسى ملی» را گرفته و سازمان هاى جهانى کتاب شناسى اطلاعات خود را از آن مى گیرند، کارنامه نشر است که به همت «خانه کتاب» و زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى منتشر مى شود. این مجموعه، همه کتاب هاى منتشر شده در هر سال را معرفى مى کند، و از پنجاه درصد کتاب ها، چکیده ارائه مى دهد. این کتاب شناسى هم زمان با نمایشگاه بین المللى کتاب در اردیبهشت هر سال به دو صورت کتاب و لوح فشرده انتشار مى یابد، و از آنجا که امور اطلاع رسانى کتاب در کشور، از سوى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى بر عهده مؤسسه خانه کتاب گذاشته شده، مى توان آن را جایگزین مناسبى براى کتاب شناسى ملى در ایران به شمار آورد. تنظیم متن کارنامه نشر، بر اساس موضوع و با استفاده از ویرایش بیستم سیستم رده بندى دهدهى دیویى است، که ذیل هر رده دیویى اطلاعات کتاب شناختى با نظم الفبایى عنوان کتاب ها درج شده است.

    در تمام قسمت هاى مربوط به ایران، مثل زبان فارسى، ادبیات ایرانى، تاریخ ایران، جغرافیاى ایران و دین اسلام از گسترش هاى دیویى که از سوى کتابخانه ملى منتشر گردیده ، استفاده شده است. ثبت مشخصات کتاب ها نیز بر اساس آخرین ویرایش قواعد فهرست نویسى انگلوـ امریکن و با در نظر گرفتن قواعد فهرست نویسى فارسى، صورت پذیرفته است.

    در پایان نیز بخشى مربوط به نمایه ها در نظر گرفته شده که مشتمل بر نمایه عنوان، پدیدآورنده، ناشر، نمایه موضوع، و راهنماى شماره تلفن ناشران است (خانه کتاب، کارنامه نشر، 1379، مقدمه).

    این موارد افزون بر ده ها مقاله نامه، فهرست هاى پایان نامه ها و نشریات نقد و معرفى کتاب است که به صورت ادوارى و مستمر در کشور چاپ و منتشر مى شود.

    8. دوره هاى مختلف کتاب شناسى اسلامی

    برخى، فرآیند و سیر تهیه و تدوین کتاب شناسى را در جهان اسلام به چهار دوره تقسیم کرده اند، (پایگاه اطلاع رسانى سراسرى اسلامى، مرجع 78؛ 19-26)12 که از یک منظر، تقسیم درستى است و اساساً این دوره ها منحصر به جهان اسلام نیست. این دوره ها عبارت اند از: 1. دوره تدوین کتاب شناسى هاى غیرمستقل؛ 2. دوره تألیف کتاب شناسى هاى مستقل؛ 3. دوره ظهور کتاب شناسى هاى نرم افزاری؛ 4. دوره ظهور کتاب شناسى هاى اینترنتی. تاریخچه اجمالى اى که در باب کتاب شناسى در جهان اسلام بیان شد، بیشتر ناظر به دو دوره نخست است و دوره هاى جدیدتر به دلیل معاصر بودن در این تاریخچه مطرح نشد.

    1ـ8. دوره تدوین کتاب شناسى هاى غیر مستقل

    ویژگى عمده این دوره، این است که «کتاب شناسی» به منزله یک دانش و فن مستقل در نیامده بود. دراین دوره، معمولاً به کتاب شناسى ها «فهرست» گفته مى شد. کتاب شناسان نظر استقلالى به مأخذشناسى و ارائه صرف اطلاعات کتاب شناختى نداشتند. بلکه دانشى به نام «فهرست نگاری» وجود داشت که ترکیبى از زندگى نامه نویسى، مشخصات آثار علمى و طبقه بندى علوم بود. این سه، بعدها به صورت سه دانش مستقل پاى به عرصه دانش هاى اسلامى گذاشتند.

    فهرست ابن ندیم با عنوان الفهرست فى اخبار العلماء المصنفین من القدماء و المحدثین و اسماء کتبهم، نمونه برجسته این کتاب شناسى هاست. فهرست شیخ طوسى، فهرست منتجب الدین، فهرست ابن خیّر اشبیلى، کتاب مفتاح السعادة و مصباح السیادة و حتى کتاب کشف الظنون را مى توان در زمره کتاب شناسى هاى این دوره طبقه بندى کرد.

    2ـ8. دوره ظهور کتاب شناسى هاى مستقل

    ویژگى این دوره، ظهور کتاب شناسى هاى مستقل است که صرفاً به ارائه اطلاعات کتاب شناختى در باره کتاب ها مى پرداختند. این دسته از کتاب شناسى ها، پس از ظهور صنعت چاپ پدید آمدند و ابتدا در غرب آغاز شدند.

    الذریعة الى تصانیف الشیعة را مى توان در زمره کتاب شناسى هاى این دوره جاى داد؛ هرچند تا حدى به سبک کتاب شناسى هاى دوره اول تهیه شده است. فهرست کتب محمد بن زکریاى رازی نیز گرچه مربوط به دوره اول است، تا حدى صبغه و ویژگى کتاب شناسى هاى مستقل را دارد. فهرست کتابهاى چاپى فارسی تألیف خان بابا مشار، کتاب شناسى ایران و فهرست مقالات فارسی از ایرج افشار نمونه هاى بارز کتاب شناسى هاى مستقل اند.

    3ـ8. جهانگیر شدن صنعت نرم افزار و دوره ظهور کتاب شناسى هاى نرم افزاری

    با ورود رایانه به عرصه هاى چاپ، نشر و اطلاع رسانى، دنیاى جدیدى آغاز شد. افزایش انفجارآمیز منابع انتشاراتى در نیم قرن اخیر، به ویژه چند دهه اخیر، ضرورت گردآورى، پردازش و اشاعه اطلاعات را آشکارتر ساخت و براى جامه عمل پوشاندن به این ضرورت ها، رایانه وظیفه هاى ذخیره سازى، پردازش، دستیابى و تبادل اطلاعات را به خوبى انجام داد و به سرعت در جامعه علمى مقبول افتاد و در پى آن در همه زوایاى اطلاع رسانى راه یافت.

    از این روى، نهضت جدیدى در زمینه تهیه کتاب شناسى هاى نرم افزارى، با قابلیت بسیار بالا در پردازش اطلاعات کتاب ها و دستیابى بهتر، سریع تر و آسان تر آغاز شد، که به نوبه خود نوعى انقلاب در عرصه کتاب شناسى به شمار مى آمد؛ چه، کارایى یک نرم افزار رایانه اى در زمینه کتاب شناسى، بسیار بالاتر و بهتر و ارزان تر از کتاب شناسى هاى قطور و چندجلدى بود.

    برخى کتابشناسى هاى مشتمل بر منابع اسلامى که تا کنون به صورت نرم افزار ارائه شده، عبارت اند از:

    1. فهرست واره اسلامى، که از سال 1906 میلادى منتشر شده و مى توان آن را کارنامه یک قرن منابع لاتین اسلامى دانست؛

    2. کتاب شناسى ملى ایران؛

    3. کارنامه نشر، که به همت خانه کتاب تهیه، و سالانه به معرفى کتاب هاى منتشر شده در ایران مى پردازد، و هم زمان در دو قالب کتاب و لوح فشرده عرضه مى شود و بیشتر محتواى آن، کتاب هاى دینى و اسلامى است؛

    4. کتابخانه نور، که به همت مرکز تحقیقات کامپیوترى علوم اسلامى، تهیه و عرضه شده است و مجموعه کتاب هاى زیر را با امکانات جست وجو در بر دارد: الذریعة الى تصانیف الشیعة از آقابزرگ طهرانى، اعیان الشیعة از سید محسن امین عاملى، مستدرکات اعیان الشیعة از سید محسن امین عاملى، امل الآمل از شیخ حر عاملى، معالم العلماء از ابن شهرآشوب مازندرانى و لسان العرب از ابن منظور.

    4ـ8. ایجاد و گسترش شبکه جهانى و ظهور کتاب شناسى هاى اینترنتی

    ایجاد و گسترش شبکه جهانى اطلاع رسانى (اینترنت) تحول شگرف دیگرى در ساختار و کارآمدى کتاب شناسى پدید آورد. مهم ترین مشخصه این دوره، بسط جهانى اطلاعات کتاب شناختى است. در این وهله، تبادل و تعامل اطلاعاتى، بین کشورهاى جهان اسلام و این کشورها با خارج گسترش یافت. پیش از گسترش اینترنت، ارائه اطلاعات منابع اسلامى از طریق مکتوب، دیسکت ها و لوح فشرده هاى کتاب شناسى ارائه مى شد؛ اما با آمدن اینترنت کتاب شناسان اسلامى آن را بهتر یافته و به کار بردند.

    ثمره چند دهه حضور اینترنت در زمینه منابع، ایجاد دو گونه سایت کتاب شناسى اسلامى در «وِب» است: یکى، سایت هاى عمومى که منابع اسلامى را هم معرفى مى کنند؛ و دسته دوم، سایت هاى اختصاصى کتاب شناسى اسلامى که به همت ناشران اسلامى یا مؤسسات علمى و فرهنگى اسلامى ایجاد شده اند.

    از دسته اول مى توان از سایت کتابخانه کنگره امریکا با آدرس اینترنتى (WWW.Ioc.gov.com) و سایت کتابخانه دانشکده مطالعات افریقایى و آسیایى دانشگاه لندن با آدرس (WWW.Soas.ac.uk) نام برد. اطلاعات کتاب هاى منتشر شده در ایران نیز به طور مرتب بر روى شبکه اطلاع رسانى خانه کتاب و شبکه جهانى اینترنت با آدرس (WWW.Ketabnet.org.ir) قرار داده مى شود که قسمتى از آن را کتاب هاى اسلامى تشکیل مى دهد. این پایگاه تا سال 1384 حاوى بیش از 390هزار عنوان کتاب هاى منتشره شده در کشور از سال 1375 به بعد است(کارنامه نشر80، مقدمه).

    برخى سایت هاى دسته دوم عبارت اند از: پایگاه انتشارات دار السلام با آدرس (WWW.Dar-us-salam.com) که مقر آن در هوستون امریکاست و افزون بر اطلاع رسانى کتاب ها و نشریات اسلامى، به فروش منابع اسلامى هم مى پردازد.

    یکى از پایگاه هاى مهم اینترنتى در زمینه منابع اسلامى در ایران، پایگاه اطلاع رسانى سراسرى اسلامى (پارسا) است. «پارسا» با آدرس اینترنتى (WWW.Islamicdatabank.com) از اواخر سال 1378 در صدد اطلاع رسانى جامع و کامل منابع اسلامى در سراسر جهان بر آمده است. این پایگاه افزون بر ارائه اطلاعات درباره همه منابع موجود در حوزه علوم اسلامى (اعم از کتاب، مقاله، پایان نامه ، نرم افزار و ...) متن بسیارى از این منابع را نیز در اختیار دارد و با روزآمد کردن آرشیو علمى خود قادر خواهد بود تا نیاز درخواست کنندگان را از طریق نشر الکترونیکى درکوتاه ترین زمان، برطرف سازد.


    منابع

    1. ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، تحقیق: دکتر ناهد عباس عثمان، [بى جا]، 1985م.

    2. افشار زنجانى، (خان بابا مشار) ابراهیم، فهرست کتابهاى چاپى فارسی (5 جلد)، تهران، ناشر: مؤلف، چاپ دوم، 1352ش.

    3. افشار، ایرج، فهرست نامه کتاب شناسى ایران، تهران، دانشگاه تهران، 1342ش.

    4. انوشه، حسن و دیگران، فرهنگنامه ادبى فارسى، دانش نامه ادب فارسى (2)، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1376ش.

    5. باقرى بیدهندى، ناصر، «آیة الله شیخ آقا بزرگ طهرانی»، نور علم، دوره چهارم، ش2، اسفند 1369ش.

    6. پارسا (پایگاه اطلاع رسانى سراسرى اسلامى)، مرجع 78؛ کارنامه منابع اسلامى ایران در سال 1378، قم؛ پایگاه اطلاع رسانى سراسرى اسلامى (پارسا)، 1379ش.

    7. حرّى، عباس، مرورى بر اطلاعات و اطلاع رسانى، تهران، نشر کتابخانه، 1372ش.

    8. خانه کتاب، کارنامه نشر: فهرست موضوعى کتابهاى منتشر شده در سال 1379، تهران، خانه کتاب، 1380ش.

    9. ــــــــــــــــــــ ، کارنامه نشر: فهرست موضوعى کتابهاى منتشر شده در سال 1381، تهران، خانه کتاب، 1382ش.

    10. خرمشاهى، بهاءالدین و حجت الله جودکى، «پژوهشى ژرف و کتاب نامه اى شگرف درباره کتاب شناسى تاریخى امام حسین(ع)»، آینه پژوهش، ش74، 1381ش.

    11. ربانى، هادى، سیماى کتاب، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، سازمان چاپ و انتشارات، 1380ش.

    12. سلطانى، پورى و راستین فروردین، دانشنامه کتابدارى و اطلاع رسانى، تهران، فرهنگ معاصر، چاپ دوم، 1381ش.

    13. شبیرى زنجانى، موسى، «فهرست شیخ منتجب الدین»، یادنامه علامه امینى، تهران، مؤسسه انجام کتاب، چاپ دوم، 1362ش.

    14. شعبانى، احمد، مرجع شناسى اسلامى، تهران، دبیرخانه هیئت امناى کتابخانه هاى عمومى کشور، 1378ش.

    15. الطوسى، ابوجعفر محمد بن الحسن، الفهرست، تحقیق جواد قیومى، مؤسسة نشر الفقاهة، 1417ق.

    16. طهرانى، شیخ آقابزرگ، الذریعة الى تصانیف الشیعة، بیروت، چاپ دوم، دارالاضواء، [بى تا].

    17. فانى، کامران، «کتاب شناسى موضوعى فارسی»، نامه انجمن کتابداران ایران، تهران، انجمن کتابداران ایران، 1352ش.

    18. کتابخانه ملى ایران، کتاب شناسى ملى ایران (نیمه اول، 1362)، تهران، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایى، 1365ش.

    19. لاریجانى، حجت الله حسن، «سیر تحول کتاب شناسى هاى اسلامی»، پیام کتابخانه، شماره اول، سال سوم،1372ش.

    20. مختارى، رضا، طرح تدوین کتاب شناسى بزرگ شیعه، حرکة الغدیر للدراسات الاسلامیه (معاونت فارسى)، 1376ش.

    21. مرادى، نورالله، مرجع شناسى (شناخت خدمات و کتابهاى مرجع)، تهران، نشر فرهنگ معاصر، 1372ش.

    22. مسرّت، حسین، «کتاب شناسى نخستین گام اطلاع رسانی»، آیینه پژوهش، ش29 و 30، سال پنجم، بهمن و اسفند 1373ش.

    23. ورنرو، کلاپ، «کتاب شناسی»، ترجمه: احمد آرام، یادنامه علامه امینى، به اهتمام سید جعفر شهیدى و محمدرضا حکیمى، تهران، مؤسسه انجام کتاب، چاپ دوم، 1364ش.


    پى نوشت ها

    1. Bibliographia Politicia

    2. Gabriel Nude

    3. Johannes Trithiem

    4. S. Champier

    5. Conrad Gesner

    6. John Bale

    7. Francois Dela Croix

    8. Gabriel Naude

    9. P. Kraus

    10. براى آشنائى بیشتر درباره فهرست شیخ منتجب الدین به مقاله «فهرست شیخ منتجب الدین» مندرج در یادنامه علامه امینی که به قلم آیت الله سید موسى شبیرى زنجانى نوشته شده است، مراجعه شود. در این مقاله بحث مفصلى در باب نسخه ها، گفتار علما درباره آن، موضوع، ترتیب، تاریخ تألیف و زندگى شیخ درج شده است.

    11. International Standard Bibliographic Description (ISBD)

    12. مطالب این قسمت، خلاصه و اقتباس از مقاله مندرج در مقدمه این کتاب است، که نام مؤلف آن هم ذکر نشده است.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رحیمی، مهدی.(1385) کتابشناسى در گذرتاریخ/ مهدى رحیمی. دو فصلنامه معارف عقلی، 1(2)، 167-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مهدی رحیمی."کتابشناسى در گذرتاریخ/ مهدى رحیمی". دو فصلنامه معارف عقلی، 1، 2، 1385، 167-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رحیمی، مهدی.(1385) 'کتابشناسى در گذرتاریخ/ مهدى رحیمی'، دو فصلنامه معارف عقلی، 1(2), pp. 167-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رحیمی، مهدی. کتابشناسى در گذرتاریخ/ مهدى رحیمی. معارف عقلی، 1, 1385؛ 1(2): 167-