حملیه مردده المحمول و کاربرد آن در استدلالهای مباشر و قیاسهای اقترانی/ ابراهیم بازرگانی و عسکری سلیمانیامیری
Article data in English (انگلیسی)
حملیه مردده المحمول و کاربرد آن در
استدلال های مباشر و قیاس های اقترانی[1]
ابراهیم بازرگانی و عسکری سلیمانی امیری[2]
چکیده
حملیة مرددهْْ المحمول پس از سده هفتم در میان منطق دانان مورد توجه واقع شده است. این قضیه، حملیه ای است که تردید در ناحیة محمول آن است. بنابراین، با قضیه منفصله که تردید بین دو قضیه است، تفاوت دارد. این قضیه در کنار حملیه های دیگر، می تواند در استدلال های مباشر و قیاس های اقترانی شرکت کند و نتایجی را به بار آورد. همچنان که این حملیه در کنار منفصله ها می تواند با شرکت در قیاس های استثنایی، نتایجی داشته باشد، ولی تا کنون منطق دانان به درستی احکام حملیة مرددهْْ المحمول را در استدلال ها به دلیل تشابهش با منفصله بررسی نکرده اند. از سوی دیگر، به سبب تشابه آن با منفصله احتمال رسوخ مغالطه در قیاس های استثنایی می رود. از این رو، شناسایی درست این دسته از حملیه ها برای جلوگیری از مغالطه های احتمالی لازم است. آنچه در این مقاله مورد نظر است، بررسی احکام استنتاجی مرددهْْ المحمول ها در استدلال های مباشر و قیاس های اقترانی است. اما بررسی احکام استنتاجی مرددهْْ المحمول ها در قیاس های استثنایی به نوشتار دیگری موکول می گردد.
کلیدواژه ه
مرددهْْ المحمول، قیاس اقترانی، تقسیم، نقیض موجهه مرکبه جزئیه، منفصله.
درآمد
«حملیه مرددهْْ المحمول» عنوانی است که پس از سده هفتم، توجه منطق دانان را به خود جلب کرد. در نتیجه قضیه حملیه به مرددهْْ المحمول و غیر آن تقسیم شد. همان گونه که حملیه به لحاظ موضوع اقسامی دارد، حملیه از نظر تردید داشتن یا نداشتن در جانب محمول یا در جانب
موضوع نیز به اقسامی تقسیم پذیر است؛ هرچند منطق دانان به این تقسیم نپرداخته اند. از این رو، می توان گفت حملیه یا دارای تردید در موضوع یا محمول، و یا در هر دو است. این تقسیم پذیری چنین است:
1. تنها مرددهْْ الموضوع؛ مانند: «کلُّ نظریٍ او بدیهیٍ علمٌ»؛
2. تنها مرددهْْ المحمول؛ مانند: «کلُ وجودٍ اما واجبٌ او ممکنٌ»؛
3. مرددهْْ الطرفین؛ همانند: «انا او ایّاکم لعلی هدیً او فی ضلالٍ مبینٍ».
آنچه در منطق رواج یافته، نوع دوم است و دو نوع دیگر ( مرددهْْ الموضوع و مرددهْْ الطرفین ) هنوز جایی برای خود در منطق باز نکرده اند.
آنچه در این نوشتار بررسی می شود، مرددهْْ المحمول و تفاوت آن با منفصله است؛ زیرا این دو از جهت صورت شبیه اند و احتمال دارد همین شباهت سبب بروز خطا در استدلال شود.
ماهیت شناسی حملیه و منفصله
قضیه حملیه: حکم به نسبت اتحادی بین چیزی با چیزی است و از نشانه های آن این است که با تحلیل به دو قضیه تبدیل نمی شود؛ مثل «زید عالمٌ» یا «زید لیس بعالمٍ».[3] به بیان دیگر، حملیه قضیه ای است که در آن حکم به ثبوت چیزی بر چیزی یا نفی چیزی از چیزی می شود.[4]
این دو تعریف بر یک پایه استوارند و آن حکم به «هو هویت» میان دو شئ یا سلب آن است؛ به این معنا که موضوع و محمول در خارج یکی هستند یا نیستند. بنابراین، برای ساختن قضیه حملیة ایجابی صادق نمی توان میان دو چیز معاند حمل ایجاد کرد و نیز برای ساختن قضیة حملیة سلبی صادق میان موضوع و محمول باید نوعی معاندت باشد.
قضیه منفصله: این قضیه دست کم از دو قضیه ترکیب می شود که به موجب آن، میان آن دو در صدق و کذب با هم یا تنها در صدق یا تنها در کذب تنافی باشد.[5] بنابراین، منفصله سه قسم است:
1. حقیقیه: هرگاه دو قضیه در صدق و کذب متنافی باشند، به گونه ای که همواره یکی از آن دو صادق و دیگری کاذب باشد، آن قضیه را منفصلة حقیقیه می نامند. منفصلة حقیقیه ترکیبی است از شئ و نقیض یا مساوی نقیض آن که نه اجتماعشان جایز است و نه ارتفاعشان؛ زیرا مستلزم اجتماع نقیضین یا ارتفاع نقیضین است که هر دو محال است؛ مانند: «اما ان یکون العدد زوجا و اما ان یکون العدد لیس بزوج» یا «اما ان یکون العدد زوجا و اما ان یکون العدد فردا». در مثال دوم، نقیض "زوج"، "غیر زوج" است و "فرد" مساوی با "غیر زوج" است. از این رو، در این جا منفصلة حقیقیه از شئ و مساوی النقیض تشکیل شده است.
2. مانعهْْ الجمع: هرگاه دو قضیه تنها در صدق معاند هم باشند، مانعة الجمع خواهند بود. بنابراین، مانعهْْ الجمع گونه ای از قضایای مرکب است که اگر یکی از آن دو صادق باشد، دیگری کاذب است، ولی اجتماع هر دو بر کذب ممکن است. بنابراین، مانعهْْ الجمع از شئ و اخص از نقیض آن شئ ترکیب می شود . مانند: «اما ان یکون هذا الشیء حجرا و اما ان یکون شجرا». در این مثال، نقیض حجر، "لاحجر" است که شامل درخت و انسان و غیره می شود. بنابراین، شجر اخص از نقیض است.
3. مانعهْْ الخلو: هرگاه دو قضیه تنها در کذب معاند یکدیگر باشند، آن را مانعهْْ الخلو نامند. بنابراین، بی گمان باید یکی از آن دو صادق باشد و صدق هر دو ممکن است، ولی کذب هر دو ممکن نیست. بنابراین، مانعهْْ الخلو ترکیبی است از شئ و نقیض آن؛ مانند «زید اما ان یکون فی الماء او لایغرق بالماء» (حلی، الجوهر النضید،84 و 85).
حملیه مرددهْْ المحمول
تاریخچه
نشانی از حملیه مرددهْْ المحمول در آثار ارسطو و منطق دانان مسلمان پیرو او تا سده هفتم در دست نیست. عنوان "مرددهْْ المحمول " را نخستین بار، مولی عبد الله یزدی ( الحاشیه ، 73)
وارد کرده است، هرچند مضمون آن در میان منطق دانان سده هفتم کاملاً شناخته شده بود. پس از مولی عبدالله، دیگر منطق دانان همچون عبدالرحیم در تعلیقه بر حاشیه (همان، 66 ، 69، 73، 322)، ملاهادی سبزواری در شرح منظومه (1/ 271)، کاشف الغطاء در نقد الاراء المنطقیهْْ،[6] علامه طباطبایی در نهایهْْ الحکمهْْ[7] و استاد فیاضی در تعلیقه بر این کتاب، از عنوان مرددهْْ المحمول استفاده کرده اند.
خاستگاه قضیه مرددهْْ المحمول، در دو مبحث منطقی است:
الف) نخستین مبحث، نقیض موجهات مرکبه جزئیه است. اینکه نقیض موجهه مرکبه جزئیه چه می تواند باشد پرسشی بود که ذهن منطق دانان پس از ابهری را به خود مشغول کرد. منطق دانان پیش از ابهری، تنها نقیض موجهات مرکبه کلیه را در کتاب ها آورده اند (ر.ک: شفا؛ الاشارات و التنبیهات؛ المعتبرفی الحکمهْْ ؛ منطق الملخص؛ جوهر النضید) و از نقیض موجهه مرکبه جزئیه سخنی به میان نیاورده اند. اثیرالدین ابهری، اولین کسی است که نقیض موجهة جزئیه را در اثر خود (تنزیل الافکار) آورد. او دریافت نمی توان منفصله کلیه را نقیض موجهه مرکبه جزئیه دانست؛ زیرا اگر نقیض قضیه ای مانند « بعض الحیوان انسان لادائما» را که کاذب است، قضیة «اما لاشیء من الحیوان بانسان دائما و اما کل حیوان انسان دائما» قرار دهیم، در این صورت اصل و نقیض هر دو کاذب خواهند بود؛ در حالی که بر اساس قاعده تناقض، یکی از نقیضین باید صادق باشد. اما چون هنوز برای ابهری روشن نبود که چه قضیه ای را می توان به عنوان نقیض موجهه جزئیه مرکبه معرفی کرد که هرگاه اصل کاذب باشد، نقیض آن صادق درآید، به استقرای عقلی تمام موارد احتمالی، تناقض را به صورت یک مجموعه منفصله بیان داشته است. از این رو، ایشان نقیض
قضیة « بعض ج، ب بالامکان الخاص» را منفصلة مانعهْْ الخلو ترکیب یافته از چهار قضیه قرار داد:
«کل ج، ب بالضرورهْْ، او لا شیء من ج، ب بالضرورهْْ، او بعض ج، ب بالضرورهْْ. او بعض ج، لیس ب بالضرورهْْ».[8] محقق طوسی هم این نظر را تأیید می کند که تا کنون کسی بدان نپرداخته است
( تعدیل المعیار فی نقد تنزیل الافکار، 182).
خونجی دومین کسی است به نقیض مذکور توجه کرده است. او سخن ابهری را تأیید می کند،[9] اما بیان خود را متفاوت از بیان ابهری و به صورت حملیه کلیه ای آورده که محمول آن دارای تردید است. او می گوید:
نقیضه ان یتردد بین نقیضی الجزئین لکل واحد واحد لایخلوا عن نقیضها (کشف الاسرار عن غوامض الافکار، 140).
خونجی این مثال را می آورد که «بعض الجسم لیس بحیوان بالفعل». روشن است که این قضیه کاذب است و باید نقیض آن صادق باشد. وی نقیض آن را «کل جسم اما حیوان دائما او لیس بحیوان دائما» قرار داد که البته این قضیه صادق است. کاتبی ( معاصر با طوسی) در کتابش الرسالهْْ الشمسیهْْ با خونجی همراهی می کند.[10] پس از او ارموی در مطالع الانوار، داستان را پی می گیرد و نقیض موجهه مرکبه جزئیه را مفهومی می داند که برای تک تک افراد موضوع به صورت مردد ثابت است.[11] علامه حلی نیز در القواعد الجلیهْْ در شرح گفتار کاتبی به این امر پرداخته است.[12] قطب رازی هم بر حملیه کلیه بودن چنین قضیه ای تصریح دارد.
همان گونه که گذشت مضمون مرددهْْ المحمول در میان منطق دانان شناخته شده است، ولی برای آن نامی جعل نکرده اند. بنابراین، نقیض پیشنهادی خونجی، قضیه ای را در منطق پروراند که بعدها با نام حملیه مرددهْْ المحمول شهرت یافت.
شاید مولی عبدالله یزدی ، برای اولین بار نام آن را “حملیه مرددهْْ المحمول“ نهاده باشد، چرا که این عنوان در متن تهذیب منطق تفتازانی نیست ولی مولی عبدالله در شرح از این عنوان استفاده می کند (الحاشیه ، 73). به هر حال، منطق دانان و فیلسوفان پس از او، اصطلاح "مرددهْْ المحمول" را در منطق و فلسفه وارد کردند و بدین سان اصطلاح مرددهْْ المحمول شهرت یافت.
ب ) خواستگاه دوم این قضیه، مسئله تشابه منفصله و حملیه است که برخی منطق دانان آن را در کلام خود آورده اند. براساس قاعده منطقی در قضیه منفصله، حرف انفصال باید پیش از موضوع قرار گیرد تا عناد میان دو قضیه را حکایت کند. ولی گاه حرف انفصال پس از موضوع واقع می شود. در این صورت، منفصله شبیه به حملیه است. بنابراین، قضیه ذکر شده منفصله نیست، بلکه حملیه مرددهْْ المحمول است.
فخر رازی در این باره می گوید: «آنکه حرف انفصال در آن پس از موضوع است؛ مثل: «کل عدد اما ان یکون زوجا او یکون فردا» معنای این سخن آن است که هر واحدی از عدد که باشد، از دو وصف زوج و فرد خالی نیست. این قضیه در قوه حملیه است؛ یعنی عدد چیزی است که شأنش خالی از یکی از این دو وصف نیست» .[13]
در قوه حملیه دانستن قضیه مزبور خالی از مسامحه نیست؛ زیرا در واقع حملیه است، هرچند شبیه به منفصله می نماید. از این رو، قطب رازی هم در ذیل نقیض مرکبه جزئیه در شرح کلام ارموی می گوید:
«حملیه گاهی شبیه به منفصله است و بالعکس. این امر هنگامی است که بر یک موضوع دو چیز متقابل حمل شود. در این صورت، اگر موضوع بر حرف عناد مقدم شود؛ مثل گزاره «العدد اما زوج او فرد»، قضیه حملیه و مشابه به منفصله است و اگر از آن تأخیر افتد؛ مثل گزاره «اما ان یکون العدد زوجا او فردا»، منفصله شبیه به حملیه است.»[14]
بی گمان این گفتار با اشاره به حملیه مرددهْْ المحمول، بیان می دارد که ماهیت چنین قضیه ای برای قطب رازی به عنوان یک قضیة حملیه کاملاً مکشوف بوده است.
مقایسه میان منفصله و حملیه مرددهْْ المحمول
با وجود تشابه ظاهری میان منفصله و حملیه مرددهْْ المحمول، باید گفت قضیه ای همانند: «العدد اما ان یکون زوجا او فردا» به لحاظ صورت، حملیه است و نه منفصله و احکام حملیه بر آن جاری است. برخی از این احکام چنین است:
1. اتحاد و هوهویت میان موضوع و محمول مردد: با آنکه محمول ها در مرددهْْ المحمول با «إما» تفکیک شده اند، ولی عنوان محمول را با خود به همراه دارند. بنابراین، موضوع دست کم با یکی از آن دو رابطه اتحادی دارد. وقتی گفته می شود: «کل وجود اما واجب او ممکن» بدین معنا است که دست کم یکی از دو محمول، برای هر عضوی از وجود صادق است و ممکن نیست هردوی آن عضوها را با هم داشته باشد. بنابراین، مراد گوینده عناد میان دو محمول است که یکی از آن دو به نحو تعیین ناشده ای با هر عضوی از موضوع متحد است. از این رو، گفته می شود که محمول مردد است. اما اگر قضیه منفصله باشد؛ مانند «اما ان یکون العدد زوجا و اما ان یکون فردا» مراد گوینده انفصال و تعاند در تحقق دوقضیه است؛ به گونه ای که هر کدام صادق باشد، دیگری کاذب است.
2. در مرددهْْ المحمول، عناد میان دو جزء یک قضیه است و در منفصله، عناد میان دو قضیه است؛ یعنی قضیه در مرددهْْ المحمول واحد است و کثرت آن تردید در محمول است، ولی در منفصله، کثرت در قضیه و تردید میان دو قضیه است.
3. همان گونه که قضیه منفصله بر سه قسم حقیقیه، مانعهْْ الجمع و مانعهْْ الخلو است،
قضیه مرددهْْ المحمول نیز سه گونه دارد. مرددهْْ المحمول حقیقیه؛ مانند« هذا العدد اما زوج و اما فرد» که زوج و فرد در عدد طبیعی نه جمع می شود و نه رفع. مرددهْْ المحمول مانعهْْ الجمع مانند «هذا العدد اما زوج الزوج و اما فرد» که ممکن نیست عدد طبیعی هم زوج الزوج باشد و هم فرد، ولی ممکن است هیچ یک از این دو نباشد؛ مانند عدد دو که زوج است، ولی زوج الزوج و فرد نیست. مرددهْْ المحمول مانعهْْ الخلو؛ مانند«هذا العدد اما لیس زوج الزوج و لیس فرد» که امکان ندارد عددی از عدم زوج زوجیت و عدم فردیت خالی باشد؛ یعنی بر آن عدد زوج زوجیت و فردیت صادق باشد.
اقسام حملیه مرددهْْ المحمول
حملیه مرددهْْ المحمول نوعی قضیه حملیه است، این حملیه به اعتبار موضوع به اقسامی تقسیم می شود:
1. مرددهْْ المحمول شخصیه؛ مانند «زید قائم او قائد»؛
2. مرددهْْ المحمول مهمله؛ مانند «الانسان اما واجب او ممکن»؛
3. مرددهْْ المحمول در قضیه محصوره؛ مانند «کل انسان اما قائم او لیس بقائم»،
«بعض الانسان اما قائم او لیس بقائم»، «لاشیء من الانسان بقائم او لیس بقائم» و «بعض
الانسان إما قائم او لیس بقائم».
مرددهْْ المحمول به اعتبار موضوع در تقسیم دیگری به حقیقیه؛ مانند «کل وجود إما علهْْ
او معلول» و خارجیه؛ مانند «زید إما قائم او قاعد» و ذهنیه؛ مانند «کل مفهوم إما کلی او
جزئی» تقسیم می شود.
گاهی «یا» نه برای انفصال است و نه برای تردید، بلکه برای تقسیم است؛ مانند: «الوجود اما واجب او ممکن». همچنین یای تقسیم را مرددهْْ المحمول نیز می نامند. مفاد یای تقسیم در مثال پیشین این است که: «وجود بعضی از آنها واجب است و بعضی از آنها ممکن است». وقتی می توان قضیه «الوجود اما واجب او ممکن» را تقسیم دانست که از قبل بدانیم هر یک از واجب و ممکن بالفعل بر وجود قابل حمل است.
از سوی دیگر، کاربرد «إما» در زبان عربی و «یا» در زبان فارسی و یا هر واژه دیگری در
هر زبانی که بر تقسیم دلالت کند، باید در جایی باشد که موضوع آن کلی و دارای جزئیات
باشد؛ مانند مفهوم «وجود» که کلی است و به دو قسم واجب و ممکن تقسیم می شود. همچنین
در این کاربرد، موضوع کلی نباید دارای سور کلی باشد؛ زیرا ورود سور کلی بر مفهوم کلی،
تقسیم را بی معنا می سازد. از این رو، «کل وجود اما واجب و اما ممکن» تقسیم نیست؛ زیرا
هر یک از وجودها به واجب و ممکن تقسیم نمی شوند. مفاد قضیه یاد شده تنها مرددهْْ المحمول است که هر واحدی از وجودِ یکی از دو عنوان واجب یا ممکن با تردید بر آن صادق است و
ممکن نیست هر دو با هم صادق باشند و یا هیچ کدام صادق نباشد. بنابراین، مرددهْْ المحمول
در مثال بالا مرددهْْ المحمول حقیقیه است. پس اگر مراد از سور «کل»، کل فرد فرد باشد،
تقسیم درست نیست. اما اگر مراد از سور «کل»، کل مجموعی باشد، تقسیم درست است و
مفاد آن این خواهد بود: «کل الوجود إما واجب و إما ممکن»؛ یعنی مجموع وجود یا واجب
است یا ممکن؛ مجموع وجود به واجب و ممکن تقسیم می شود.
استنتاج حملیه مرددﺓالمحمول در استدلال های مباشر
استدلال های مباشر انواعی دارد که از آن میان، مرددهْْ المحمول را در استدلال های مباشر
بیان می کنیم:
1. تناقض در قضایا
نقیض موجبه کلیه، سالبه جزئیه است و بالعکس، و نقیض سالبه کلیه، موجبه جزئیه است و بالعکس (مظفر، المنطق، 189). اگر «