معارف عقلی، سال سوم، شماره اول، پیاپی 9، بهار 1387، صفحات 187-

    معرفی و بررسی موسوعهْْ کشاف اصلاحات الفنون و العلوم / محمد کریمی

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    چکیده: 
    کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم یکی از کتاب های معتبر در شناخت اصطلاحات علوم مختلف است. نویسنده‌ی آن شیخ محمد علی تهانوی از عالمان هند در سده‌ی دوازدهم است. وی در این کتاب می کوشد اصطلاح های رایج و پر کاربرد علوم را توضیح دهد. او افزون بر معنای لغوی، تعریف های اصطلاحی را نیز به تفکیک علوم مختلف آورده است. استفاده از منابع معتبر، تعریف صحیح اصطلاح ها و بیان تعریف های مختلف آن در یک علم، از نقاط مثبت این کتاب است. در این کتاب، برخی ضعف ها و کاستی ها نیز دیده می شود. ضعف در چینش اصطلاح، استفاده از منابع درجه سوم، نبود آدرس های دقیق، نبود شیوه واحد در تبیین اصطلاح ها، نداشتن سیستم ارجاعی کارا، استفاده از اصطلاحات غیرمرجح در برخی از مترادفات، تفکیک نشدن دقیق مباحث اصطلاحات و تکرار برخی از مباحث از ضعف های این کتاب است.  
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

     

    معرفی و بررسی موسوعهْْ کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم[1]

    محمد کریمی[2]

     

    چکیده

    کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم یکی از کتاب های معتبر در شناخت اصطلاحات علوم مختلف است. نویسندة آن شیخ محمد علی تهانوی از عالمان هند در سدة دوازدهم است. وی در این کتاب می کوشد اصطلاح های رایج و
    پر کاربرد علوم را توضیح دهد. او افزون بر معنای لغوی، تعریف های اصطلاحی را نیز به تفکیک علوم مختلف آورده است. استفاده از منابع معتبر، تعریف صحیح اصطلاح ها و بیان تعریف های مختلف آن در یک علم، از نقاط مثبت این کتاب است. در این کتاب، برخی ضعف ها و کاستی ها نیز دیده می شود. ضعف در چینش اصطلاح، استفاده از منابع درجه سوم، نبود آدرس های دقیق، نبود شیوه واحد در تبیین اصطلاح ها، نداشتن سیستم ارجاعی کارا، استفاده از اصطلاحات غیرمرجح در برخی از مترادفات، تفکیک نشدن دقیق مباحث اصطلاحات و تکرار برخی از مباحث از ضعف های این کتاب است.

     

    کلیدواژه ه

    کشاف، تهانوی، اصطلاح، مدخل، مترادف، اصطلاح مرجح، ارجاعات.

     

    مقدمه

    رشته های علمی مجموعه ای از مسائل هستند که موضوع و هدف خاصی دارند. محورمسائل این رشته ها، واژگانی کلیدی است که به آن اصطلاح می گویند. اصطلاح واژه ای است که گروهی خاص ـ  مانند متکلمان ـ  آن را از معنای لغوی به معنای دیگری انتقال داده و بر آن توافق کرده اند. شناخت اصطلاحات، نیاز ضروری در فراگیری هر دانش است. بدون فهم معنای اصطلاحات، فراگیری علوم ممکن نیست.خلط میان معنای لغوی و اصطلاحی، اشتباه در معانی اصطلاحیِ علوم مختلف و خلط مشترکات لفظی، از پی آمدهای منفی بی دقتی در معنای اصطلاحی است. از این رو، اندیشمندان نگارش هایی در معرفی اصطلاحات در علوم مختلف نوشته اند. برخی از این نگارش ها، به اصطلاحات دانش خاصی اختصاص دارد؛ مانند لطائف الاعلام اثر ملا عبدالرزاق کاشانی که به توضیح اصطلاحات عرفانی پرداخته است. هدف برخی دیگر از این گونه نگاشته ها، بیان معنای اصطلاحات گروهی ازعلوم است. کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم از این دست است. این کتاب، موسوعه ای است که به تبیین و توضیح اصطلاحات همه دانش های رایج در زمان نگارندة آن می پردازد.

    این کتاب اثر شیخ محمد علی (اعلی یا علاء)، فرزند شیخ علی بن قاضی محمد حامد بن محمد صابر مشهور به تهانوی است. او در شهر تهانه یا تهانه بهون از توابع مظفر نکر هند ـ صد و هفتاد کیلومتری شمال غربی دهلی نوـ به دنیا آمد. تاریخ ولادت یا وفات مشخص نیست نیست، اما با توجه به تاریخ اتمام کتاب کشاف، وی در سدة دوازدهم می زیسته است. تراجم و مصادر اعلام، اشاره ای کوتاه به زندگی نامه او کرده اند. آثاردیگر او احکام الاراضی و سبق الغایات فی نسق الآیات (الاعلام، 6/295) است. کشاف مهم ترین و مشهورترین اثر اوست که در سال 1158 هجری به پایان رسیده است (ص2).

    این کتاب تا کنون چهار بار به چاپ رسیده است. نخستین بار در دو مجلد و 1564 صفحه چاپ شد. این چاپ به تصحیح مولوی محمد وجیه، مولوی عبدالحق و مولوی عبدالقادر و به همت دو مستشرق غربی در سال 1862 میلادی منتشر گردید (دانشنامه جهان اسلام، 8/685). در این چاپ، کتاب به دو بخش تقسیم شده است. در بخش اول، اصطلاحات عربی و در بخش دوم اصطلاحات غیر عربی آمده است. در مجلّد دوم آن، رسالهْْ الشمسیهْْ قزوینی هم آمده است (اکتفاء القنوع، 328). این نسخه را، دار صادر بیروت در سه جلد افست کرده است که رساله یاد شده در آن نیست.
    بار دوم، کتاب در سال 1317 هجری در یک مجلد و 955 صفحه بزرگ در استانبول ترکیه
    چاپ شد. این چاپ ناقص و تا حرف صاد است (معجم المطبوعات، 1/645).  چاپ سوم کتاب،
    در سال 1382 هجری با تحقیق لطفی عبدالبدیع و عبدالمنعم محمد حسنین و زیر نظر
    وزارت فرهنگ در مصر منتشر گردید. این چاپ، چهار جزء دارد و مانند چاپ قبلی کامل
    نیست و به حرف صاد پایان می پذیرد (دانشنامه جهان اسلام، 8/686). کتاب کشاف، آخرین بار
    در سال 1375 شمسی در بیروت چاپ گردید. این چاپ، کامل است و همة اصطلاحات کشاف
    در آن وجود دارد و در دو مجلد و 2132 صفحه با اشراف رفیق العجم و تحقیق علی دحروج
    منتشر گردید. از ویژگی های این چاپ، مقدمه ای طولانی در معرفی مؤلف و کتاب،
    ترجمه بخش های فارسی کتاب به عربی، تغییر در ترتیب چینش اصطلاح ها، آوردن
    معادل های انگلیسی و فرانسوی اصطلاحات و فهرست های گوناگون در پایان کتاب است.

    تهانوی دربارة انگیزه خود از نگارش کتاب می نویسد:

    اشتباه در اصطلاح ها، مهم ترین دلیل برای نیاز به استاد درتحصیل علوم و فنون است. هر علمی، اصطلاحات ویژه ای دارد که اگر به آن آگاهی پیدا نشود، به نتیجه نمی رسد. راه شناخت معانی اصطلاح ها یا رجوع به استادان است یا مراجعه به کتاب هایی که اصطلاح ها را جمع آوری کرده اند. مانند بحرالجواهر، حدود الامراض در علم طب، اللطائف الاشرفیهْْ و مانند آن در علم تصوف. کتابی در دسترس که اصطلاحات
    همه دانش ها را داشته باشد نیافتم. در سال های اول تحصیل تصمیم گرفتم کتابی بنویسیم که اصطلاحات همه دانش ها را دربر داشته باشد و دانش پژوهان را از رجوع به استاد
    بی نیاز کند ( کشاف، 1).

    این هدف بلند، با توجه به شرایط آن روز، دست یافتنی نبوده در این کتاب، به بخش اندکی از اصطلاح های همه علوم اشاره شده است. مجموع مدخل های این کتاب، 3045 اصطلاح است (مقدمه کشاف، ص XXXIX) که کمتر از اصطلاحات دانشی مانند فلسفه است. در این کتاب، تنها به برخی از اصطلاحات رایج و پرکاربرد علوم اشاره شده است. دقت ایشان در توضیح اصطلاح ها، این کتاب را به یکی از موسوعه های معتبر تبدیل کرده است. بررسی همه جانبة این کتاب، مجال بیشتری می طلبد. در این ارزیابی، 50 صفحه اول کتاب از چاپ چهارم معیار قرار گرفته است. گرچه به مناسبت گاهی به صفحه های دیگر هم مراجعه شده است. در این نوشته، ارزیابی محتوایی مورد نظر نیست و تنها از منظر ساختاری به بررسی کتاب پرداخته ایم که چه مقدار به معیار های یک فرهنگ نامه یا موسوعه توجه داشته و به آن پای بند بوده است. نخست به مزایای کتاب و سپس به کاستی های آن می پردازیم.

     

    1. مزایای کتاب

    این کتاب دارای نقاط قوت فراوانی است. از این رو، از زمان نگارش تاکنون مورد توجه دانشوران قرار گرفته است. برخی از آنها عبارتند از:

    الف) اصطلاح های مترادف که دارای معنای اصطلاحی واحدند، در علوم مختلف
    وجود دارند. گاهی پنج یا شش واژه به یک معنای اصطلاحی اشاره دارند. برای مثال در
    منطق، قضیه، خبر، قول، تصدیق ـ در یک معنا ـ ، عقد، حکم ـ در یک معنا ـ ، عبارهْْ، قول جازم، قضیه خبریه، ترکیب خبری، مرکب خبری و مرکب تام خبری به یک معنای اصطلاحی اشاره
    دارد. یکی از این اصطلاح های مترادف، برای مدخل و عنوان گزینش می شود تا مقاله و
    مطالب مربوط به آن ذیل آن مدخل مطرح شود. این مدخل باید مشهورترین و رایج ترین
    اصطلاح در میان اصطلاح های مترادف باشد. در کشاف، این نکته در بیشتر موارد رعایت می شود
    و اصطلاح های مرجَح مدخل قرار می گیرد. برای مثال در منطق، الاداهْْ مرجَح، و الحرف،
    المفرد الناقص، الرباط نامرجَح آن است. در این کتاب، الاداهْْ مرجَح قرار داده شده و برای
    بقیه مدخلی اختصاص داده نشده است؛ مگر برای "الحرف" که معانی متعددی دارد و در برخی
    از علوم مرجَح است. یا در فلسفه، البدن مرجَح است و الجسد، الصیاصی، الجثه، الهیئهْْ البدنیهْْ
    و القالب الطبیعی نامرجَح است. در کشاف نیز، البدن مرجَح قرار داده شده است و هیچ کدام
    از مترادف ها نیامده اند؛ مگر الجسد که معنای دیگری غیر از بدن هم دارد.

    ب) کاربرد اصطلاح ها در علوم متفاوت است. برخی اصطلاح ها کلیدی و پرکاربرد است و برخی کاربرد کمتری دارد. گزینش اصطلاحات برای مدخل، به سیاست های موسوعه ها و فرهنگ نامه ها بستگی دارد. این سیاست ها تابعی از تخصصی یا غیر تخصصی بودن موسوعه و حجم آن است. در موسوعاتی که تخصصی است یا حجم زیادی دارد، مدخل های بیشتری از یک علم گزینش می شود. در گزینش، باید از مدخل های پرکاربرد آغاز و به مدخل های کم کاربرد
    ختم شود. اما اگر موسوعه ای عام باشد و به رشته خاصی اختصاص نداشته باشد یا مجلدات
    آن اندک باشد، پرکاربردترین اصطلاحات را برای مدخل گزینش می کنند.  کشاف که
    موسوعه ای عام است و به ادعای نویسنده اصطلاحات همه علوم را دربردارد و شامل
    مجلدات اندکی است، باید مدخل های آن از رایج ترین، مشهورترین و کاربردی ترین اصطلاحات باشد. تهانوی در کشاف این اصل را رعایت کرده است و بیشتر مدخل های او این ویژگی را دارد.

    ج) مدخل ها باید از میان اصطلاحات علوم انتخاب شود، اما در اصطلاح نامه ها یا فرهنگ نامه ها کمتر دیده می شود که گاهی اصطلاحی مدخل قرار نگرفته است، بلکه ترکیبی از اصطلاح و حکمی از احکام اصطلاح که به آن نمایه می گویند، مدخل قرار گرفته است؛ مثلاً شرایط شکل اول، اصطلاح نیست و نباید مدخل قرار گیرد، بلکه شکل اول مدخل قرار می گیرد و شرایط و احکام در ذیل آن مطرح می شود. در کشاف این قاعده کاملاً رعایت شده است. برخی از موارد در نگاه اول، به نظر می رسد که نمایه مدخل قرار داده شده است، مانند " احصاء الاسماء الالهیهْْ"، ولی با دقت در معنای آن معلوم می شود که اصطلاح عرفانی است؛ زیرا در ذیل آن می خوانیم: "هو التحقق بها فی الحضرهْْ الوحدیهْْ بالفناء عن الرسوم الخلقیهْْ و البقاء ببقاء الحضرهْْ الاحدیهْْ. یا مدخل "القضایا قیاساتها معها" در نگاه نخست به نظر می رسد که عبارت است و نه اصطلاح، اما در کتاب های درجه اول منطق، یکی از اصطلاحات متداول است و امروزه نیز به جای آن بیشتر از واژه فطریات استفاده می کنند. مناسب است در اینجا به خطایی در این اصطلاح اشاره شود که در چاپ اخیر کشاف رخ داده است. در این چاپ، بر اثر ناآگاهی از اینکه تمام عبارت "القضایا قیاساتها معها" اصطلاح است، به خطا تنها کلمه "القضایا" عنوان مدخل قرار گرفته است و در اولین نگاه تصور می شود که نویسنده در صدد توضیح "القضایا" است؛ در حالی که تعریف و توضیح ذیل آن، به " القضایا قیاساتها معها" مربوط است. این اشتباه در چاپ اول نیز اتفاق افتاده است. در آن چاپ نیز، القضایا به صورت بزرگ که علامت مدخل است نوشته شده و بقیه عبارت "قیاساتها معها" ریزتر و به قلم متن نوشته شده است. به نظر می رسد  این خطا از سوی مؤلف رخ داده است.

    د) اعتبار کتاب ها به ارزش علمی آن است. نوآوری ، قوت مطالب و جمع آوری مطالب در این ارزش گذاری مؤثر است. اما اعتبار علمی موسوعه ها به جمع آوری مطالب مهم درباره مدخل، مستند بودن مطالب و استفاده از منابع معتبر و درجه اول آن علم است. کشاف در زمینه جمع آوری مطالب مهم و به کار نبردن منابع ضعیف موفق بوده است. گرچه در آن از منابع غیر درجه اول، فراوان بهره برده است که در کاستی ها به آن اشاره خواهد شد.

    ﻫ) از نقاط قوت کتاب، اشاره به معنای اصطلاح در علوم متعدد و حتی مکتب های یک علم است. برای مثال، اگر اصطلاح نور در مکتب اشراق که یکی از مکتب های فلسفی است، معنایی دیگر دارد، در ذیل نور به آن اشاره می شود.

    و) وظیفه دائرهْْ المعارف و موسوعه ها، اطلاع رسانی است. در اطلاع رسانی، باید بی طرفی اعتقادی و علمی در بیان مسائل رعایت شود. این اصل در همه دائرهْْ المعارف ها رعایت
    نمی شود. برخی کمتر و برخی بیشتر این اصل را نادیده گرفته و مطالب را با گرایش خاصی
    طرح می کنند. تهانوی که از عالمان اهل سنت و حنفی مذهب است، تلاش دارد در کشاف این
    شرط را رعایت کند تا باورهای ایشان بر مباحث علمی سایه نیفکند. برای مثال، وی در معنای
    "آل" آرای مختلف را مطرح کرده و نظریة شیعه را نیز بیان می کند: "وقیل اهل بیته المعصومون". سپس می گوید "و هو الحق". ترجیح نظریة شیعه بر دیگر نظریه های اهل سنت، نشانه انصاف
     و رعایت بی طرفی ایشان در این کتاب است. ایشان در موارد دیگری نیز این بی طرفی را نشان
    داده است. با این همه، به نظر می رسد در مواردی از عقاید خود اثرپذیرفته و در رعایت کامل
    این شرط موفق نبوده است که در ادامه بدان اشاره خواهد شد.

     

    2. کاستی های کتاب

    در این کتاب افزون بر خوبی ها و نقاط مثبت فراوانی که دارد، برخی کاستی ها نیز دیده می شود
    که برخی از آنها به قرار زیر است:

    الف) چینش واژه ها در موسوعه ها ، لغت نامه ها، تراجم و دائرهْْ المعارف ها متفاوت است. در برخی از آنها، واژگان براساس حروف الفبا، و با توجه به حروف اول کلمات چیده شده اند، و در برخی دیگر حروف آخر کلمات معیار چینش الفبایی قرار گرفته اند. برخی با دسته بندی حروف مانند حروف حلقی و غیر آن، بر اساس آن، کلمات را مرتب می کنند. به نظر می رسد این چینش ها سلیقه ای است و هدف همگی دسترسی آسان به کلمه مورد نظر است. گونه اول از میان گونه های مختلف چینش، بهترین و سریع ترین راه برای رسیدن به مطلوب است. شاید به همین دلیل، این شیوه امروزه رایج شده است. این شیوه در زمان تدوین کشاف بوده است، اما وی اصطلاحات کتابش را به گونه ای دیگر مرتب کرده است. او اصطلاحات را بر اساس حرف اول دسته بندی می کند و در هر حرفی، نام باب بر آن می نهد؛ مانند باب الف، باب باء و... سپس هر باب را بر اساس حرف آخر اصطلاحات فصل بندی می کند. فصل باء از باب الف، یعنی اصطلاح هایی که با حرف الف آغاز و با حرف باء ختم شده است. این شیوه که پیچیدگی خاصی دارد و دسترسی سریع به مطلوب را در پی ندارد، امروزه متروک شده است. از این رو، مصححان چاپ اخیر چینش آن را تغییر داده و مانند شیوه رایج مرتب کرده اند تا این ضعف کشاف جبران شود. تلاش آنها در این تغییر گرچه مثبت است، اما پی آمد هایی نیز دارد؛ مثلاً در مواردی، کشاف به قبل ارجاع می دهد، در حالی که بر اساس این چینش در آینده بحث می شود. اصطلاح "الآخر" که دومین اصطلاح این مجموعه است، پس از ذکر این عبارت "شرح حکمهْْ العین و حواشیه" در پاورقی آمده است: "قد سبقت الاشارهْْ الیه"؛ در حالی که پیش از آن، اشاره ای به نام این کتاب نشده است. یا در ذیل مدخل آبان در پاورقی آمده است: "آبان اسم ماهی است در تاریخ یزدجردی چنان که گذشت." در حالی که این بحث پیش تر مطرح نشده است و در ادامة کتاب و در ذیل اصطلاح التاریخ می آید.

    پی آمد دیگر آن، ارجاع ضمیر به بعد است؛ در حالی که مرجع آن در چینش اولیه قبل بوده است؛ مثلاً توضیح اصطلاح " الابتداء الجزئی" این گونه شروع شده است: "عندهم هو الزمان الذی لا تظهر فیه اعراض النوبهْْ ". ضمیر عندهم به الاطباء برمی گردد که در چینش جدید واژة "اطباء" در ادامه اصطلاح بعدی آمده است.

    در چاپ اخیر، تصرفی دیگر در چینش کتاب کشاف صورت گرفته است. کتاب اصلی کشاف دو بخش دارد. در بخش اول، اصطلاحات عربی و در بخش دوم اصطلاح های غیرعربی است. در این چاپ، همه اصطلاح ها با هم چاپ شده است؛ یعنی اصطلاحات عربی و غیرعربی با هم به صورت ترتیب الفبایی آمده است. در چینش این اصطلاحات، اشکال هایی هست؛برای مثال، برخی از اصطلاح های غیرعربی در جایگاه اصلی خود قرار نگرفته اند. جایگاه اصطلاح "آب" در ابتدای این موسوعه و پیش از "الآحاد" است.اما اکنون پس از کلمة "أب" قرار گرفته است. این اشکال در "آب حیات" و "آبان" هم رخ داده است.

    ب) پیش تر اشاره شد که استفاده از منابع معتبر در ارزش علمی موسوعه مؤثر است. اگر محتوای اصطلاحات علوم از کتاب های درجه اول استخراج شود، بر ارزش علمی موسوعه می افزاید. در این موسوعه، برای تعریف اصطلاحات در موارد زیادی از کتاب های درجه اول استفاده نمی شود؛ مثلاً اساس الاقتباس که از مهم ترین کتاب های منطقی است، در این کتاب ارجاع داده نشده است. در بسیاری از موارد از موسوعه ها، فرهنگ نامه ها و مانند آن استفاده شده است. برای مثال، در تعریف "المرتبه الاحدیهْْ" یا "مرتبه الانسان الکامل" که دو اصطلاح عرفانی است، از کتاب تعریفات جرجانی استفاده شده است؛ در حالی که کتاب های مهم و درجه اول عرفانی در این زمینه سخن گفته اند و جرجانی از اعلام عرفانی نیست و کتاب او از منابع عرفانی شمرده نمی شود.

    ج) بی طرفی، از اصولی است که تمام دائرهْْ المعارف نویسان بر آن تأکید دارند. اشاره کردیم که تهانوی کوشیده است این بی طرفی را حفظ کند، اما در مواردی موفق نبوده است. تهانوی که از عالمان اهل سنت است، در انتخاب منابع و مآخذ از این عقیده تأثیر پذیرفته است. مثلاً در توضیح اصطلاح های کلامی یا فقهی، بیشتر اعلام اهل سنت معیار قرار گرفته اند و کمتر از کتاب های درجه اول شیعه استفاده شده است. در منابع اصطلاحات فقهی یا کلامی، کمتر از کتاب های شیعی مانند آثار شیخ طوسی، علامه حلی و سید مرتضی نام می برد. یا در ذیل مدخل الامامیه، مطالب خلاف واقع را به امامیه نسبت می دهد. وی کفر صحابه را از باورهای امامیه می داند و معتزله، مشبهه و سلفیه را ازفرقه های امامیه برمی شمارد. در این کتاب، مدخلی برای اشاعره یا اهل حدیث وجود ندارد. گویا اهل سنت، تنها یک فرقه دارد و بقیه فرقه ها از غیر اهل سنت به ویژه شیعه هستند. در این کتاب، برای اهل سنت نیز مدخلی وجود ندارد و مطالب مربوط به آن را ذیل "السنهْْ" آورده و در آن، وجوب اطاعت از سنت و صحابه را مطرح کرده است؛ بدون آنکه از فرقه های آن نام ببرد، اما در ذیل امامیه یا شیعه، اکثر مطالب را به فرقه ها و اختلاف های آنها که برخی نیز نادرست است اختصاص داده است.

    د) توضیح و تبیین اصطلاح ها در این کتاب، شیوه یکسانی ندارد. برای برخی از اصطلاح ها، تنها تعریف می آید؛ مانند: مدخل "الابراز". در برخی از اصطلاحات، تنها به اضداد آن اشاره می شود؛ مانند مدخل "الاثبات" که در ذیل آن می گوید در نزد قراء ضد حذف و در نزد صوفیه ضد محو است. در برخی از مدخل ها، تنها اعم آن را آورده است؛ مانند "الاتباع". در برخی از اصطلاح ها، از یک توضیح یا تعریف جامع هم دریغ می کند و تنها به بیان معنای لغوی بسنده می کند؛ مانند "اخوان الصفا" که در ذیل آن می گوید:

    اخوان الصفا یاران و برادران روشن، یعنی جماعتی است که از مقتضیات کدورت بشری رسته باشند و باوصاف کمالات روحانی آراسته.

    بدون اینکه به نام، زندگی نامه یا آثار آنها اشاره کند. در برخی افزون بر تعریف، وجه تسمیه را نیز می آورد؛ مثل مدخل "ارهاص" و در برخی افزون بر تعریف، به بیان احکام ، شرایط و اقسام هم پرداخته است. مانند: "الأداء" یا "الاستعارهْْ". در این کتاب، معتزله فرقه ای از امامیه و امامیه فرقه ای از شیعه شمرده می شود، ولی از شیعه کمتر از امامیه و از امامیه نیز کمتر از معتزله بحث شده است.

    ﻫ) یکی ازضعف هایی که بارها تکرار شده است، تناسب نداشتن ساختاری احکام و
    مباحث مطرح شده با مدخل آن است. این اشکال، گونه های متعددی دارد که به برخی از
    آنها اشاره می شود:

    اول ـ گاهی مدخل مستقل برای اصطلاحی درنظر گرفته نشده است و مطالب مربوط به آن، در ذیل اصطلاح دیگری آمده است؛ در حالی که باید برای آن مدخل مستقلی
    قرار داد. برای مثال، مراتب که یکی از مهم ترین اصطلاحات عرفانی است، به صورت مستقل ذکر نشده و مباحث و اقسام آن در ذیل الاحدیهْْ آمده است. یا مبتدأ در نحو که مباحث آن ذیل الابتداء آمده است.

    دوم ـ گاهی اصطلاحی به صورت مستقل آمده و مدخلی به آن اختصاص داده شده است، اما مباحث آن ذیل اصطلاح دیگری است. مثلاً برای "المرتبهْْ الاحدیهْْ" اصطلاح مستقلی هست، ولی مباحث آن ذیل "الاحدیهْْ" آمده است نه "المرتبهْْ الاحدیهْْ" و در ذیل "المرتبهْْ الاحدیهْْ" تنها یک تعریف آمده است. نمونه دیگر، اصطلاح احساس و ادراک است. احساس یکی از اقسام ادراک است و برای هردو مدخل مستقل پیش بینی شده است. اما در ذیل احساس، اقسام ادراک بیان می شود: "و ان شئت زیادهْْ التوضیح فاسمع أن الحکماء قسموا الادراک علی ما اشار الیه شارح التجرید الی اربعهْْ اقسام...". نیز در مدخل احساس، مباحث تخیل که یکی از اقسام ادراک است مطرح شده است؛ در حالی که تخیل مدخل مستقلی دارد و مباحث مربوط به تخیل بیش از آنکه در ذیل تخیل آمده باشد، در ذیل احساس ذکر شده است.

    سوم ـ گاهی اصطلاحی مدخل مستقل قرار نگرفته و مباحث آن، ذیل اصطلاحی دیگر آمده است، ولی این جایگاه مناسب طرح مباحث این اصطلاح نیست، بلکه اصطلاح دیگری مناسب است. برای مثال، مباحث مربوط به "ائمهْْ الاسماء" در ذیل ائمه آمده است؛ حال آنکه مناسب تر این است که ذیل اسم و اسماء مطرح شود. چون این بحث در واقع درباره اسماء است و امهات آن را بیان می کند.

    و) یکی ا ز اشکال های مهم در کتاب کشاف نبود شیوه نامه واحد برای طرح مباحث است .
    از این رو، ناهماهنگی های متعددی در این موسوعه دیده می شود که به سه نمونه آن
    اشاره می شود:

    اول ـ یکی از ناهماهنگی هایی که در این موسوعه زیاد دیده می شود، ترجیح اخصی از اصطلاح و اختصاص مدخلی به آن است، بدون آنکه مرجِحی برای آن نسبت به دیگر اخص ها وجود داشته باشد. برای مثال، در ذیل مدخل الاسم به برخی از اقسام آن اشاره کرده است. توضیحات برخی از اقسام آن مانند اسم ذات، اسم فعل یا اسماء توقیفی در ذیل مدخل الاسم می آید، اما برخی از اقسام آن مانند "الاسم التام" و "الاسم المتمکن" مدخلی مستقل دارد؛ در حالی که اسم ذات، اسم فعل و اسماء توقیفی شهرتش در کلام بیش از شهرت اسم تام و اسم متمکن در نحو است و مباحث مربوط به اسم ذات، اسم فعل و اسماء توقیفی در این کتاب هم بیش از اسم تام و متمکن است. 

    دوم ـ انتظار کاربران و مراجعه کنندگان به دائرهْْ المعارف ها و فرهنگ نامه ها این است که مباحث مربوط به یک اصطلاح را در یک جا ببینند. تقطیع و تقسیم مباحث یک اصطلاح، مطلوب نیست و با اهداف موسوعه ها سازگاری ندارد. این اشکال، در کشاف دیده می شود؛ مثلاً برخی از مباحث "اسطقس" و رابطه آن با عنصر، در ذیل مدخل اسطقس و برخی از آن در ذیل مدخل الاجسام آمده است.

    سوم ـ  از پی آمد های نبود شیوة یکسان، تکرار مباحث در ذیل اصطلاح های متعدد است؛ درحالی که می توان با استفاده از نظام ارجاع یکسان و شیوه نامه ای دقیق از تکرار جلوگیری کرد. تکرار مباحث در مدخل های متعددی از کشاف رخ داده است. برای مثال، برخی از مباحث مربوط به مرگ در ذیل مدخل "الموت" و مدخل "الاجل" تکرار شده است. یا برخی از مباحث مربوط به اسطقس در ذیل مدخل الاسطقس و الاجسام تکراری است.

    ز) یکی از ضعف های کشاف که به ندرت در آن رخ داده است، تعیین نشدن علم و رشته
    برخی از اصطلاحات است. اصطلاحاتی را تعریف و تبیین کرده است بدون آنکه بگوید
    این اصطلاح به کدام علم یا رشته مربوط است؛ مانند اصطلاحات "الاسم المتمکن"،
    "اسم المصدر"، "الإذعان" و "اسطرلاب".

    ح) در کشاف تلاش می شود مطالب مستند باشد و برای آنها گوینده یا کتابی معرفی شود، ولی به هنگام مستندسازی در موارد متعددی ابهام وجود دارد. برای مثال، به گوینده سخن استناد می شود، بدون آنکه کتاب مورد استفاده بیاید؛ برای مثال، در ذیل مدخل "الکمال" مطلبی را به محقق طوسی نسبت می دهد، بدون آنکه نام کتاب اورا بیاورد. گاهی نیز از کتابی نام می برد که عنوان آن چندین مؤلف دارد؛ مثل شرح الاشارات که نویسندگان متعددی مانند فخر رازی، محقق طوسی و.. بر اشارات شرح نوشته اند. در مستندسازی در این کتاب، تنها به شرح الاشارات یا شارح الاشارات بسنده می شود؛ بدون آنکه مشخص شود منظور کدام مؤلف است. برای مثال، در ذیل اصطلاح "الآلهْْ" شرح الاشارات را می آورد و چون با لفظ امام همراه است، احتمال می رود که فخررازی مراد است، اما در پاورقی مصحح کتاب محقق طوسی را مؤلف آن معرفی می کند. همچنین کتاب نامه ای وجود ندارد تا مشخص شود برخی از کتاب هایی که گاهی به اختصار ازآن یاد می شود، چه کتابی است و مؤلف آن کیست. در ذیل مدخل "الاحراق" از کتاب المؤجز نقل می کند، ولی مؤلف آن را مشخص نمی کند. مصحح در پاورقی احتمال داده است که مراد موجز القانون اثر ابن النفیس باشد.

    ط) یکی از کاستی های کشاف این است که به برخی از اصطلاحات مشهور و رایج در برخی
    از علوم نپرداخته است؛ برای مثال، در مدخل ها از اصطلاح "الاعیان الثابته"، "الحضرت"
    یا "الحضرات"، "حضرات الخمس" و "التنزلات" که از اصطلاحات مشهور در عرفان
    است، نام نبرده اند.

    ی) یکی از مهم ترین اشکال های تهانوی در این کتاب نظام ارجاعات است. نظام ارجاعات
    در موسوعه ها، کمک فراوانی در استفاده بهینه از آن دارد. ارجاعات در چنین آثاری بر
    دو گونه است: نوع اول، ارجاع درون مقاله ای است. گاهی در توضیح اصطلاحی لازم است
    که به اصطلاح دیگری اشاره شود و چون این اصطلاح در جای دیگری بحث خواهد
    شد، مباحث آن در ذیل این اصطلاح نمی آید، بلکه به اندازه ضرورت بسنده می شود
    و به مدخل آن ارجاع داده می شود. گونه دوم، ارجاع در ردیف مدخل ها و اصطلاح ها ست. گاهی مطالب مربوط به اصطلاحی به دلیل دوری از تکرار یا نداشتن اطلاعات مهم در
    ذیل اصطلاح دیگری مطرح می شود، اما چون این اصطلاح محل مراجعه استفاده کنندگان است، در ردیف الفبایی مدخل ها می آید، ولی به مدخلی که مباحث ذیل آن آمده ارجاع
    داده می شود. کشاف در زمینة ارجاعات، پایین تر از حد مطلوب است و یکی از ضعف های مهم این کتاب به شمار می رود. اگر این کتاب از نظام ارجاعی مناسبی بهره مند بود، برخی
    از ضعف های موجود در این کتاب مشکل چندانی برای پژوهشگران ایجاد نمی کرد.
    این سخن به معنای انکار ارجاعات در این کتاب نیست. نمونه هایی که ذکر می شود به
    خوبی نشان می دهد این کتاب در هرگونه ارجاعی ضعف دارد:

    اول ـ اگر بخواهیم معنای اصطلاح "الخبرالواحد" را که یکی از مباحث مهم در علم حدیث است، در این موسوعه بیابیم، نه مدخلی به نام "الخبر الواحد" در این موسوعه هست و نه مباحث آن در ذیل خبر آمده است، بلکه مباحث آن در ذیل اصطلاح الآحاد آمده است و نه در ردیف مدخل ها و نه در ذیل مدخل خبر، به مدخل الآحاد هیچ ارجاعی نشده است.

    دوم ـ ائمه جمع امام است، اما در ذیل آن به امام ارجاع داده نمی شود تا خواننده بداند که مباحث آن ذیل واژه امام خواهد آمد؛ در حالی که مؤلف در ذیل مدخل امامان، چنین کاری را کرده و آن را به قطب ارجاع داده است.

    سوم ـ در این کتاب، مبتدا که یکی از اصطلاحات مهم نحو است، مدخلی اختصاصی ندارد؛ در حالی که مطالب آن ذیل الابتداء آمده است. نیاز به این ارجاع، زمانی روشن تر می شود که بدانیم در علم نحو "الابتدا" اصطلاح کلیدی نیست تا احتمال داده شود که کاربر برای یافتن بحث مبتدا به ابتداء مراجعه می کند.

    چهارم ـ در ذیل ماده "الاجتماع" آمده است متکلمان آن را مترادف التألیف، المجاورهْْ و المماسهْْ دانسته اند. واژه المجاورهْْ در مجموعه مدخل های کشاف وجود ندارد. بنابراین، ارجاعی هم صورت نگرفته است. اما المماسهْْ و التألیف در مدخل های کشاف وجود دارد، ولی مؤلف در مدخل الاجتماع هنگام بحث ا ز مماسه و تألیف به آنها ارجاع نمی دهد و در ذیل مدخل المماسهْْ و التألیف نیز به این معنای از آنها که اجتماع است، ارجاع نمی دهد.

    پنجم ـ بخشی از مراتب عرفانی در ذیل الاحدیهْْ آمده است که یکی ازآن مراتب، المرتبهْْ الاحدیهْْ است. در این کتاب، اصطلاحی به نام المراتب وجود ندارد تا به مدخل الاحدیهْْ ارجاع داده شود. اصطلاح المرتبهْْ الاحدیهْْ در ردیف مدخل ها وجود دارد، ولی نه در ذیل مدخل الاحدیهْْ به مدخل المرتبهْْ الاحدیهْْ ارجاع می شود و نه در ذیل مدخل المرتبهْْ الاحدیهْْ به الاحدیهْْ ارجاع شده است.

     

    پیشنهاد

    برخی از اشکال ها و کاستی های بیان شده را می توان با پژوهشی جدید بر طرف کرد؛  بدون آنکه اصل کتاب و انتساب  آن به نویسنده خدشه دار شود.  در چاپ اخیر، این موسوعه  برخی از کمبودها و کاستی ها اصلاح شده است. معادل انگلیسی و فرانسوی مدخل ها ذکر شده است. فهرست های متعددی افزوده گردیده و دسترسی به محتوا را آسان ساخته است.

    همچنین عبارت های غیرعربی متن را که بیشتر فارسی است، به عربی برگردانده و در پاورقی به اصل متن اشاره شده است. زندگی نامه کوتاهی از أعلام اشاره شده در متن در پاورقی آورده شده
    و توضیحاتی درباره برخی از کتاب ها و فرقه ها در پانوشت آورده شده است. نیز منابع برخی
    از احادیث که بیشتر آنها از صحاح  و مسانید اهل سنت است، آمده است و چینش مدخل ها
    تغییر کرده است.

    با این همه، همچنان  کمبودهایی در این مجموعه  هست که شایسته است در چاپ های بعد  با پژوهشی بیشتر برطرف شود. برخی از این کاستی ها عبارتند از:

    1. مستند سازی: برخی از مطالب موسوعه مستند نیستند و برخی از آنها به اعلام و شخصیت ها نسبت داده می شود، بدون آنکه به کتابی از آنها ارجاع شود. برخی دیگر از مطالب مستندند، ولی تنها به نام کتاب اشاره شده است. در این موارد، باید مستندسازی کامل شود و مطالب به منابع معتبر ارجاع شده و مأخذ آن به صورت کامل آورده شود.

    2. افزودن منابع درجه اول برای مطالبی که مستند آنها از کتاب های درجه اول آن
    علوم نیست.

    3. ایجاد مدخل های ارجاعی در موسوعه برای اصطلاح هایی که  مطالب آن در ذیل مدخل های دیگر آمده است.

    4. نشانه گذاری برای اصطلاح هایی که در ذیل مدخل های مختلف موسوعه آمده است و خود مدخل مستقلی دارد.

    5. اصلاح دشواری هایی که بر اثر تغییر چینش مدخل ها ایجاد شده است. مانند ذکر مرجع ضمیر در کروشه  و مانند آن برای ضمیرهایی که در این چینش مرجع آن به  بعد منتقل شده است. یا در مواردی که مؤلف عبارت "قد سبق الاشارهْْ الیه" را می آورد که مشارالیه در این چینش  در آینده خواهد آمد با آوردن توضیحاتی در پاورقی یا ارجاع به آدرس آن رفع ابهام شود.

    6. گاهی در موسوعه مطالبی به آینده موکول می شود و یا به مطالبی اشاره می شود که در گذشته بیان شده است، اما به محل دقیق ذکر آن مطالب اشاره نمی کند. باید در این گونه ارجاع ها پژوهش شود و مکان دقیق آن مشخص گردد.

     

    منابع

    1. تهانوی، محمدعلی، موسوعهْْ کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، بیروت، مکتبهْْ لبنان ناشرون، 1996م.

    2.  رفیق العجم، د، مقدمهْْ موسوعهْْ کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم،  بیروت، مکتبهْْ لبنان ناشرون، 1996 م.

    3. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، بیروت، دار العلم للملایین، الطبعهْْ العاشرهْْ، 1992م.

    4. سرکیس، یوسف الیان، معجم المطبوعات العربیهْْ و المعربهْْ، [بی جا]، مکتبهْْ الثقافهْْ الدینیهْْ، [بی تا].

    5. فندیک، ادوارد، اکتفاء القنوع، قم، مکتبهْْ آیهْْ الله العظمی المرعشی النجفی، 1409 ق.

    6. گروه نویسندگان، دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حدادعادل، جلد هشتم، تهران، بنیاد دائرهْْ المعارف اسلامی، 1375ش.

     


    1. تاریخ دریافت مقاله: 27/6/1387؛ تاریخ تأیید: 20/7/1387.

    2. کارشناس ارشد فلسفه و مربی مرکز پژوهشی دائرهْْ المعارف علوم عقلی اسلامی.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کریمی، محمد.(1387) معرفی و بررسی موسوعهْْ کشاف اصلاحات الفنون و العلوم / محمد کریمی. دو فصلنامه معارف عقلی، 3(1)، 187-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمد کریمی."معرفی و بررسی موسوعهْْ کشاف اصلاحات الفنون و العلوم / محمد کریمی". دو فصلنامه معارف عقلی، 3، 1، 1387، 187-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کریمی، محمد.(1387) 'معرفی و بررسی موسوعهْْ کشاف اصلاحات الفنون و العلوم / محمد کریمی'، دو فصلنامه معارف عقلی، 3(1), pp. 187-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کریمی، محمد. معرفی و بررسی موسوعهْْ کشاف اصلاحات الفنون و العلوم / محمد کریمی. معارف عقلی، 3, 1387؛ 3(1): 187-