فاطمه عرب گورچوئي*
چکيده
اگرچه هيوم بهدليل انتقاداتي که بر علّيت و برهانهاي قياسي وارد کرد، آوازه بسياري در فلسفه دارد، اما ديدگاههاي او درباره وجود و چيستي زمان، کمتر مورد دقتهاي فلسفي قرار گرفته است. مفسران فلسفه هيوم، در فهم معنايي که وي براي زمان قائل بود، همداستان نيستند. اينکه آيا زمان، تصوري انتزاعي مشتق از توالي همه اقسام ادراکات است يا حالتي است که در اشياي واقعي بهنحو متوالي خاصي پديدار ميشود. اما در حکمت متعاليه صدرا، مسئله زمان، با همه پيچيدگي ذاتياي که دارد، با مباني فلسفي او همراه است و سيري تشکيکي را پيموده است. گرچه فهم هستي زمان با فهم معناي حرکت پيوندي عميق دارد؛ اما در نظر نهايي ملاصدرا، زمان، حقيقت وجود سيّال و شأني از شئون علت اولي است. اين مقاله با روش توصيفي- تحليلي درپي آن است که ضمن بررسي آراي مفسران هيوم درباره چيستي زمان، به اين نتيجه دست يابد که زمان چه به حالت موجود در اشيا معنا شود و چه مفهومي انتزاعي، با معنايي خاص در حکمت متعاليه نيز قابل پذيرش است؛ گرچه وضوحي که زمان در فلسفه صدرا مييابد، در فلسفه هيوم يافت نميشود.
کليدواژهها: هيوم، حکمت متعاليه، زمان، تصور انتزاعي، حالت، وجود سيال.
*. مربي گروه معارف اسلامي دانشگاه شهيد باهنر کرمان arab@uk.ac.ir
تاريخ دريافت: 03/06/1400، تاريخ پذيرش: 27/10/1401