تبارشناسی کلام جدید / حسن یوسفیان
Article data in English (انگلیسی)
تبارشناسی کلام جدید
حسن یوسفیان* [1]
چکیده
تحولات دنیای جدید، پرسش های تازه ای فراروی متکلمان نهاده و حتّی کسانی را بر آن داشته است تا از نو شدن علم کلام سخن بگویند.مسائلی چون منشأ دین، تجربة دینی، کثرت گرایی دینی، زبان دین، و نیز رابطة دین با اموری چون اخلاق و علم تجربی، از دل مشغولی های متکلمان در دوران جدید است؛ مسائلی که طرح آنها در عرصة مباحث کلامی، نقطة عطفی در تاریخ این علم به شمار می رود. امروزه گاه وصف «جدید» را نیز به «کلام» می افزایند و از تعبیر «کلام جدید» استفاده می کنند. بررسی معنای این اصطلاح و نسبت آن با اصطلاح هایی چون «فلسفة دین» و «الهیات فلسفی » ـ که در فرهنگ مغرب زمین ریشه دارند ـ مقصود اصلی این نوشتار است.
کلیدواژه ها
الهیات فلسفی، الهیات مدرن، دین پژوهی، دین شناسی، فلسفه، فلسفة دین، کلام، کلام جدید، کلام فلسفی.
1. کلام قدیم
آنچه در تاریخ اسلام، دست کم از سدة دوم هجری،[1] به «علم کلام» شهرت یافته، دانشی است که به تبیین و اثبات عقاید اسلامی و دفاع از آنها می پردازد. قاضی عضدالدین ایجی (متوفای 756ق) در تعریف این علم می گوید:
الکلام علمٌ یُقتَدر معه علی اثبات العقائد الدینیهْْ بایراد الحجج و دفع الشبه.[2]
دانش کلام ـ به دلیل آنکه مبانی عقیدتی و «اصول دین» (و در رأس آنها، مسئلة توحید و صفات خداوند) را بررسی می کند ـ به نام های دیگری همچون «فقه اکبر »[3] (در برابر فقه اصغر که بیان تکالیف عملی و «فروع دین» را بر عهده دارد)، «علم توحید و صفات» و «علم اصول دین» نیز خوانده شده است.[4]
دلیل نام گذاری این علم به «کلام» را می توان وجوهی از این دست دانست:
الف) در نخستین آثاری که در این موضوع نگارش یافته اند، بخش های مختلف نوشتار با عنوان «الکلام فی...» از یکدیگر جدا شده اند.[5]
ب) یکی از مسائل بحث انگیز و آغازین این علم، قدیم یا حادث بودن «کلام خداوند»
بوده است.
ج) با فراگیری این علم، آدمی بر سخن گفتن (تکلم) در امور اعتقادی توانا می گردد.
د) قوّت استدلال های به کاررفته در این علم، به گونه ای است که گویا بر آموزه های علوم دیگر، در مقایسه با این علم، نمی توان عنوان «کلام» نهاد.
ﻫ) همچنان که فیلسوفان از دانشی بهره می برند که «منطق» نام گرفته است، عالمان دینی نیز نامی مشابه برای دانش خود برگزیده اند. (کلام ـ همچون منطق ـ در لغت به معنای «سخن» است) به بیان دیگر، چنان که «منطق» آدمی را بر سخن گفتن در امور عقلی توانا می سازد، «کلام» توان گفت وگو دربارة امور شرعی را فزونی می بخشد.[6]
با این همه، گروهی از خاورشناسان وجوه یادشده را کنار نهاده اند و واژة «کلام» را دارای خاستگاهی یونانی می دانند و آن را برابر نهادِ واژه هایی چون dialexis و Logos می پندارند.[7]
کلام و فلسفه
علم کلام از همان آغاز، دادوستدهایی با فلسفه داشته و به تدریج از آن تأثیر پذیرفته است. تقسیم مباحث این علم به «جلیل الکلام» و «دقیق الکلام» یا «لطیف الکلام» بر همین اساس بوده است. مقصود متکلمان از لطیف الکلام، مسائلی است که ماهیتی فلسفی دارند و به ظاهر از عقاید دینی به شمار نمی روند، ولی غیرمستقیم در دفاع از این آموزه ها به کار می آیند. برای مثال، یکی از اندیشمندان معتزلی به نام ابوالحسین خیاط (متوفای حدود 300 ق) در کتاب الانتصار، بحث هایی همچون «صفات خداوند»، «وجه اعجاز قرآن»، «عصمت انبیاء»، و «کفر یا ایمان صحابة پیامبر» را در قلمرو «جلیل الکلام» جای می دهد و یکی از افتخارات معتزله را طرح مسائل پیچیده تری می داند که «دقیق الکلام» یا «لطیف الکلام» نام گرفته اند.[8] برخی از مباحث لطیف الکلام که در کتاب الانتصار به آنها اشاره شده است، عبارتند از: تولّد یک فعل از فعلی دیگر، استطاعت (قبل الفعل یا مع الفعل)، فنا و بقای اشیاء، مجانسه و مداخله، ظهور و کمون، و ماهیت نور و صوت.
شیخ مفید (336 ـ 413ق)، ابن حزم ظاهری (384 ـ 456ق) و ابن مرتضی (764 ـ840ق) از پیشوایان زیدیه، در زمرة کسانی هستند که در تقسیم مباحث کلامی خود از دو اصطلاح لطیف و جلیل (یا یکی از آنها) بهره گرفته اند.[9]
بدون تردید، یکی از نخستین متکلمانی که کلام را با فلسفه درآمیخت و بسیاری از معتزله نیز از او تأثیر پذیرفتند، متکلم بزرگ شیعی، هشام بن حکم (متوفای حدود 199ق) است. به
گفتة عبدالقاهر بغدادی (متوفای 429ق)، هشام اجسام را مرکب از اجزای تجزیه ناپذیر (لایتجزی) نمی دانست و اموری چون رنگ، طعم، بو و صوت را از زمرة اجسام می انگاشت.
به گفتة وی، نظام معتزلی این اندیشه ها را از هشام به ارث برده و آنها را زیربنای برخی دیگر
از نظریه های خود (همچون جواز طفره و تداخل اجسام)[10] ساخته است.[11] همچنین، هشام بر این باور بود که انسان ـ افزون بر بدنی که در حکم جمادات است ـ روحی حسّاس، مُدرِک و فاعل
دارد که می توان آن را «نورٌ من الانوار» نامید.[12] برخی از اندیشمندان معاصر، با استناد به سخنانی
از این دست، هشام را بزرگ ترین شخصیت فلسفی زمان خود می شمارند.[13]
به هر حال، کلام اسلامی ـ با وجود مخالفانی که گام نهادن عقل در عرصة دین را چندان برنمی تابیدند و طرح مسائل تازه و اصطلاح های نوپیدا را انحراف از شریعت سهلة نبوی می دانستند ـ[14] از آغاز تاکنون، هیچ گاه از حرکت بازنایستاده است؛ هرچند با فراز و نشیب های فراوانی روبه رو بوده است. امتزاج با فلسفه، به این حرکت شتاب بیشتری بخشیده و تحولات این دو دانش را به یکدیگر گره زده است. این امتزاج، تنها به معنای بهره گیری «متکلمان» از آموزه های فلسفی نیست، بلکه بسیاری از «فیلسوفان» نیز به مسائل خاص کلامی بی اعتنا نبوده اند. افزون بر فیلسوفان، بسیاری از اندیشمندان دیگر جهان اسلام (همچون محدّثان، فقیهان، عارفان و مفسران) نیز به طرح مسائل کلامی پرداخته و به غنای این مباحث مدد رسانده اند.
اگر از چارچوب خاصی که متکلمان نخستین برای دانش کلام ترسیم کرده اند، فراتر رویم و
ـ چنان که از تعریف این علم برمی آید ـ هرگونه تبیین و اثبات عقلی دین و دفاع عقلانی از آن را بحث کلامی بنامیم، بسیاری از اندیشمندان دیگر و به ویژه فیلسوفان را نیز باید در فهرست متکلمان برجسته جای داد؛ چنان که شهید مرتضی مطهری (1299ـ 1358ش) ـ که خود بدین معنا از متکلمان بزرگ شیعه در عصر حاضر است ـ با اشاره به فلسفه و کلام شیعی می گوید:
فلاسفة شیعه بدون اینکه فلسفه را به شکل کلام درآورند ـ و از صورت حکمت برهانی به صورت حکمت جدلی خارج سازند ـ با الهام از وحی قرآن و افاضات پیشوایان دینی، عقاید و اصول اسلامی را تحکیم کردند. از این رو، اگر ما بخواهیم متکلمین شیعه را برشماریم و مقصودمان همة کسانی باشد که دربارة عقاید اسلامی شیعه تفکر عقلی داشته اند، هم جماعتی از راویان حدیث و هم جماعتی از فلاسفة شیعه را باید جزء متکلمین بشماریم.[15]
به باور شهید مطهری کسانی چون صدرالمتألهین شیرازی (979ـ 1050ق) و ملا هادی سبزواری (1212 ـ 1289ق) «اگر چه در زمرة متکلمان به شمار نیامده اند، اما ... [در راستای هدف علم کلام] از هر متکلمی اثر وجودی بیشتری داشته اند».[16] وی در جایی دیگر، دربارة رابطة حکمت متعالیه با مکتب های دیگر (از جمله کلام) می گوید:
فلسفة صدرا ... به منزلة چهارراهی است که چهار جریان، یعنی حکمت مشّائی ارسطویی و سینایی، حکمت اشراقی سهروردی، عرفان نظری محیی الدّینی و معانی و مفاهیم کلامی با یکدیگر تلاقی کرده[اند] و مانند چهار نهر، سر به هم برآورده، رودخانه ای خروشان بهوجود آورده اند.[17]
از سوی دیگر، تحولات دنیای جدید پرسش های تازه ای فراروی متکلمان نهاد و حتّی کسانی را بر آن داشت که از نو شدن علم کلام (و نه فقط مسائل آن) سخن بگویند. مسائلی چون منشأ دین، تجربة دینی، کثرت گرایی دینی، زبان دین، و نیز رابطة دین با اموری چون اخلاق و علم تجربی از دل مشغولی های متکلمان در دوران جدید است؛ مسائلی که طرح آنها در عرصة مباحث کلامی، نقطة عطفی در تاریخ این علم به شمار می رود. امروزه در این عرصة تازه، گاه وصف «جدید» را نیز به «کلام» می افزایند و از تعبیر «کلام جدید» سود می جویند. مقصود از این اصطلاح و نسبت آن با اصطلاح هایی چون «فلسفة دین» و «الهیات فلسفی» ـ که در فرهنگ مغرب زمین ریشه دارند ـ در ادامة این نوشتار بررسی خواهد شد.
الف) فلسفة دین
فلسفة دین، اصطلاحی است که دست کم از زمانی که هگل (1770ـ 1831م) فیلسوف نامدار آلمانی، این نام را برای سلسله سخنرانی های علمی خود در موضوع دین برگزید،[18] به عرصة مباحث دین پژوهی گام نهاد. این تعبیر، پس از تحولاتی، امروزه به معنای «تفکّر [عقلی و] فلسفی دربارة دین»[19] به کار می رود[20] و مباحثی از این دست را در خود جای می دهد: تعریف دین، منشأ دین، نیاز بشر به دین، تجربة دینی، زبان دین، براهین اثبات وجود خدا، ادلة منکران وجود خدا، مسئله شر، عقل و وحی (ایمان)، علم و دین، معجزه، دین و اخلاق، کثرت گرایی دینی و زندگی پس از مرگ (جاودانگی روح).
برخی از دین پژوهان، بر تمایز میان فلسفة دین و کلام (الهیات) تأکید می ورزند و «التزام به دینی خاص» و «رویکرد جانب دارانه» را از ویژگی های بحث های الهیاتی می شمارند.[21] برخی دیگر از این واقعیت که فلسفة دین در عمل به قلمرو «ادیان توحیدی» محدود گشته است، اظهار ناخرسندی می کنند.[22] با این همه، مرزبندی هایی از این دست چندان مورد پذیرش همگان قرار نگرفته است.[23] برخی از اندیشمندان مسیحی، در کتاب های فلسفة دین خود، حتّی از آموزه هایی چون تجسّد و فدیه ـ که مبنایی جز «ایمان» دینی ندارندـ نیز سخن می گویند؛[24] و برخی دیگر از آنان، فلسفة دین را شکل یا مرحلة تکامل یافتة الهیات می شمارند.[25]
ب) کلام جدید
اندیشمندان مسلمانی که برای بحث دربارة مسائل مطرح شده در فلسفة دین، واژة «کلام»
(و روش کلامی) را برمی گزینند، غالباً وصف «جدید» را نیز بدان می افزایند. اندیشمند هندی، شبلی نعمانی (1857ـ 1914 م) از نخستین کسانی است که تعبیر «کلام جدید» را در دنیای اسلام به کار برده است.[26] وی جلد دوم کتاب تاریخ علم کلام را «علم کلام جدید» می نامد و در آن، برخی از چالش های فراروی دین در عصر جدید را بررسی می کند. متفکر شهید، مرتضی مطهری نیز یکی از وظایف اندیشمندان مسلمان در عصر حاضر را تأسیس «کلام جدید» می داند و آنان را به امور زیر توجه می دهد: طرح و بررسی مسائلی نو (چون دیدگاه های گوناگون دربارة علل پیدایش دین) و بازاندیشی برخی از مسائل کهن (مانند وحی و الهام، ادلة اثبات وجود خدا، و امامت و رهبری) با توجه به مباحث و شبهات تازه.[27]
نویسندگان مسیحی نیز برای اشاره به چهرة جدید الهیات، تعبیر modern theology (الهیات مدرن / کلام جدید) را در آثار خود به کار می برند و شلایرماخر (1768 ـ 1834م) را بنیان گذار آن می خوانند.[28] این اصطلاح، در مقایسه با «فلسفة دین »، رواج کمتری دارد و بیشترین تأکید آن بر مباحثی همچون تجربة دینی، مسیح شناسی و اسطوره زدای ی از کتاب مقدس و نیز ارائة تفسیرهایی نو از برخی آموزه های مسیحی ـ همچون آموزة وحی، نجات و تثلیث ـ است.[29] بر این اساس، آنچه امروزه در کشور ما «کلام جدید» خوانده می شود، دست کم از نظر مسائل مطرح شده در آن، غالباً همان چیزی است که غربیان آن را «فلسفة دین» می نامند.
کلام جدید یا مسائل جدید کلامی؟
بی تردید، علم کلام ـ همانند دانش های دیگرـ مراحلی تکاملی و تحولاتی فراوان را پشت سر نهاده است؛[30] برای نمونه، مسائلی چون «قدم یا حدوث کلام الهی» که روزگاری از جنجالی ترین مباحث کلامی به شمار می رفتند، بعدها به مباحثی حاشیه ای و تاریخی تبدیل شدند و جای خود را به مسائلی دیگر دادند.
تحول شگرفی که امروزه در علم کلام پدید آمده است، پرسشی بدین مضمون را پیش روی اندیشمندان نهاده است: آنچه نو گشته، آیا خود این دانش است، یا مسائل آن؟ به بیان دیگر، کدام یک از دو تعبیر درست (تر) است: کلام جدید ، یا مسائل کلامی جدید؟ گروهی ـ با معیارهایی گوناگون ـ از دگرگونی ماهوی این علم جانب داری می کنند و دسته ای دیگر، جز طرح مسائل نو، تحولی در این علم نمی بینند.[31] ما در اینجا از طرح ادلة دو گروه چشم می پوشیم و خواننده را به این نکته توجه می دهیم که به هر حال، می توان تعبیر «کلام جدید » را تعبیری موجه دانست؛ با
این توضیح که بر اساس دیدگاه دوم، صفت «جدید» نه مربوط به خود کلام، بلکه مربوط به
مسائل آن است. این نکته را با اشاره به مسئله ای از ادبیات عرب بهتر می توان روشن ساخت.
در زبان عربی، گاه می گوییم: «زیدٌ قائمٌ» و گاه: «زیدٌ قائمٌ ابوه». در جملة دوم، قیام در ظاهر به
زید نسبت داده شده، اما در واقع، مربوط به پدر او است. در بحث پیش گفته نیز می توان
چنین گفت: «کلامٌ جدیدٌ مسائلُه».
تفاوت کلام جدید و فلسفة دین
با توجه به تمایزی که به طور کلی میان فلسفه و کلام نهاده می شود، می توان فلسفة دین و کلام جدید را از نظر غایت، روش و مسائل با یکدیگر متفاوت دانست. هدف متکلم، اثبات مدعیات دینی و دفاع از حقانیت آنها است، اما فیلسوف دین در پی شناخت درستی یا نادرستی آموزه های دینی است. به بیان دیگر، فیلسوف دین از آن نظر که فیلسوف است ـ برخلاف متکلم ـ حقانیت دین را پیش فرض خود قرار نمی دهد و در آغاز فلسفه ورزی خود، حتی وجود خدا را نیز مسلم نمی انگارد. بر این اساس، چنین نیست که فیلسوف دین لزوماً دین دار باشد؛ چه رسد به آنکه استدلال های عقلی خود را به نفع دینی خاص سامان دهد.
با توجه به آنچه گذشت، میان کلام جدید و فلسفة دین، از نظر «روش» نیز می توان تفاوت نهاد. متکلم ـ برخلاف فیلسوف دین ـ به روش عقلی بسنده نمی کند و می تواند در برابر کسانی که با آنها اصول مشترکی دارد، از ادلة نقلی نیز بهره گیرد.
همچنین، فیلسوف دین ـ برخلاف متکلم ـ بیشتر به مسائلی توجه دارد که به دینی معین اختصاص ندارند. به همین دلیل، طرح مسائلی همچون مسیح شناسی، اسطوره زدایی از کتاب مقدس و نیز ارائة تفسیرهایی نو از برخی آموزه های مسیحی (همچون آموزة وحی، نجات، و تثلیث) از ویِژگی های الهیات مدرن مسیحی است که آن را از فلسفة دین رایج در جوامع مسیحی ممتاز ساخته است.
افزون بر چنین تفاوت های اساسی میان فلسفة دین و کلام جدید، در عمل به تفاوت هایی میان ویژگی های صاحب نظران این دو رشته بر می خوریم که در ماهیت این دو علم ریشه ندارند. برای مثال، فیلسوفان دین غالباً انگلیسی زبان هستند و در جوامع کاتولیک پرورش یافته اند، اما اصطلاح کلام جدید با نام کسانی گره خورده که زبان اصلی آنان آلمانی و مذهب شان پروتستان است. در میان این گروه ـ افزون بر شلایرماخر ـ افراد برجستة زیر به چشم می خورند: رودلف بولتمان (1884 ـ 1976 م)، پل تیلیخ (1886 ـ 1965 م)، کارل بارت (1886 ـ 1968م) و امیل برونر
(1889 ـ 1966م).
نکتة مهم در اینجا آن است که چنان که گذشت، غالباً تفاوت های ماهوی فلسفه و کلام نادیده گرفته می شود و گاه فلسفة دین در وادی کلام گام برمی دارد؛ چنان که از قدیم، بسیاری از فیلسوفان به خروج از قلمرو فلسفه متهم شده اند.
ج) کلام (الهیات ) فلسفی
افزون بر آنچه گذشت، در فرهنگ غربی اصطلاح های دیگری نیز هست که «گاه» همچون مترادف فلسفة دین به کار می روند؛ یکی از آنها «الهیات فلسفی»[32] است. آنتونی فلو (1923م) و مک اینتایر (1929م) برای نام گذاری کتابی که با ویراستاری مشترک آن دو (در سال 1955م) به چاپ رسیده است، اصطلاح یادشده را به کار برده و آن را وام گرفته از پل تیلیخ دانسته اند. آنان در مقدمة همان کتاب، بر این نکته تأکید ورزیده اند که اگر اصطلاح «فلسفة دین» با اندیشه های ایدئالیستی [هگلی ] همراه نمی شد، می توانست عنوانی مناسب برای کتاب یادشده باشد.[33] پیش
از این دو تن نیز برخی از نویسندگان غربی[34] برای نام گذاری آثار خود، از عنوان الهیات
فلسفی بهره برده اند.
در فرهنگ اسلامی نیز، تعبیر «کلام فلسفی» پیشینه ای دیرینه دارد؛ چنان که محمدبن اسحاق ندیم (متوفای 385 / 438ق) کلام معتزلی را که از روش فلسفه مدد می گرفت، کلام
فلسفی می نامد.[35]
د) دین پژوهی (دین شناس ی)
نویسندگان فارسی زبان در نام گذاری کتاب هایی که با رویکردی واحد، مسائل یادشده را بررسی می کنند، افزون بر اصطلاح های پیش گفته (فلسفة دین، کلام جدید، الهیات فلسفی و کلام فلسفی) از واژه هایی چون دین پژوهی (یا دین شناسی) نیز بهره می برند.[36] ترکیب اخیر، گاه مترادف با فلسفة دین است و گاه گسترة وسیعی دارد که دانش هایی همچون جامعه شناسی دین، روان شناسی دی ن، فلسفة دین و تاریخ ادیان از شاخه های آن به حساب می آیند. با این همه، این تعبیر که گویا برگرفته از تعبیر religious studies یا the (scientific) study of religion است، چه بسا مفهوم «بررسی مقایسه ای ادیان» را در ذهن می نشاند؛ چنان که تعبیر های انگلیسی یادشده نیز بیشتر به همین معنا به کار می روند.[37] به هر حال، رشتة «دین پژوهی» در زادگاه اصلی خود متمایز از «فلسفة دین» است؛ هرچند خالی از داد و ستد با آن نیست.[38] [39]
نکتة پایانی: چنان که گذشت، شهید مطهری اندیشمندان مسلمان را به «تأسیس» کلام جدید (اسلامی) فرا می خواند و مسائلی را در این علم می گنجاند که در فلسفة دین و الهیات مدرن مسیحی مورد بحث نبوده اند. شاید بهتر باشد اندیشمندان مسلمان، پیشینة غربی اصطلاح های یادشده (فلسفة دین ، کلام جدید، کلام فلسفی، الهیات فلسفی، دین شناسی و دین پژوهی) را نادیده بگیرند و با توافق یکدیگر، مسائل مورد اهتمام متکلمان مسلمان را در ذیل یکی از آنها (یا اصطلاحی دیگر) بگنجانند و از کاربرد اصطلاح های پراکنده ای که سردرگمی مخاطبان را در پی دارد، بپرهیزند.
پی نوشت ها
* استادیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، تاریخ دریافت: 16/11/1387، تاریخ پذیرش: 24/11/1387.
[1]. بعضی از نویسندگان با استناد به برخی روایت ها، زمان پیدایش اصطلاح «کلام» را دوران حیات پیامبر اسلام… می دانند. ر.ک: محمد عبدالحلیم، «کلام قدیم»، ترجمة محسن جهانگیری، در: تاریخ فلسفة اسلامی، زیر نظر سیدحسین نصر، ج1، ص131 ـ 133.
[2]. قاضی عضد الدین ایجی، المواقف، ص7.
[3]. چنان که دو تن از پیشوایان فقهی اهل سنّت ، ابوحنیفه (متوفای 150ق) و محمد بن ادریس شافعی
(150ـ 204ق)، کتاب اعتقادی خود را «الفقه الاکبر» نامیده اند (ر.ک: علی قاری قادری، شرح الفقه الاکبر للامام ابی حنفیهْْ؛ محمدبن یسن بن عبدالله، الکوکب الازهر شرح الفقه الاکبر للامام الشافعی). هرچند در درستی انتساب این دو کتاب به ابوحنیفه و شافعی تردیدهایی نیز وجود دارد (ر.ک: حاجی خلیفه، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، ج 2، ص1287، 1288؛ علی سامی نشار، نشأهْْ الفکر الفلسفی فی الاسلام، ج1، ص238.
[4]. ر.ک: نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصل، ص1؛ ابن میثم بحرانی، قواعد المرام، ص20؛ سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد،ج1، ص164؛ عبدالرزاق لاهیجی، شوارق الالهام، ص6.
[5]. این ویژگی در آثاری از قرن چهارم هجری، به چشم می خورد. برای مثال، ر.ک: ابوالحسن اشعری، الابانهْْ عن اصول الدیانهْْ؛ همو، اللمع فی الرد علی اهل الزیغ و البدع؛ قاضی ابوبکر باقلانی، تمهید الاوائل؛ قاضی عبدالجبار معتزلی، المغنی.
[6]. عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج1، ص30؛ قاضی عضدالدین ایجی، المواقف، ص8 ـ 9؛ سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج1، ص164؛ عبدالرحمن بن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج1، ص497.
[7]. ر.ک: محمد عبدالحلیم، «کلام قدیم»، در: تاریخ فلسفه اسلامی، ج1، ص133.
[8]. عبدالرحیم خیّاط، الانتصار، ص39، 94 و 117.
[9]. ر.ک: محمدبن محمدبن نعمان، مصنفات الشیخ المفید، ج4، ص33، 95، 135؛ ابومحمد ابن حزم، الفصل، ج5، ص2؛ احمدبن یحیی بن مرتضی، البحر الزّخار، المقدمه، ص99.
[10]. اشعری این دو نظریه را نیز به اصحاب هشام بن حکم نسبت می دهد و آنها را چنین تعریف می کند: طفره آن است که جسم از جایگاه نخستین خود، بدون گذر از مکان دوم، به نقطة سوم رود؛ نیز مقصود از مداخله آن است که دو جسم لطیف در مکان و حیّزی یگانه قرار گیرند (ابوالحسن اشعری، مقالات الاسلامیین، ص60 ـ 61).
[11]. عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ص 79.
[12]. همان، ص42؛ ابوالحسن اشعری، مقالات الاسلامیین، ص60 ـ 61 و 331 .
[13]. علی سامی نشار، نشأهْْ الفکر الفلسفی فی الاسلام، ج2، ص172، 196.
[14]. به گفتة برخی از این مخالفان: «من طلب الدین بالکلام تزندق» (ر.ک: جلال الدین سیوطی، صون المنطق و الکلام عن فنّ المنطق و الکلام، ص57). به هر حال، نه تنها منطق و فلسفة یونانی، که دانش کلام نیز از طعن های مخالفان در امان نبوده است و در این موضوع، کتاب هایی نیز به نگارش درآمده است. برای نمونه، افزون بر منبع پیشین، می توان از دو کتاب زیر یاد کرد: خواجه عبدالله انصاری، ذم الکلام و اهله؛ ابوالفضل المقری، احادیث فی ذم الکلام و اهله.
[15]. مرتضی مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، بخش کلام، ص55.
[16]. همان، ص58.
[17] . مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص524.
[18]. این سلسله درس ها در چهار نوبت (در سال های 1821، 1824، 1827 و 1831) و در دانشگاه برلین ایراد شده اند. ر.ک:
Peter C. Hodgson (ed.), Hegel Lectures on the Philosophy of Religion, V 1, p83.
19. "Philosophical thinking about religion" in John Hick, Philosophy of Religion, p 1.
.[20] برخی اساساً به جای اصطلاح Philosophy of Religion از تعبیر Philosophic Study of Religion استفاده کرده اند. ر.ک:
William Ernest Hocking, Meaning of God in Human Experience (A Philosophic Study of Religion).
21. Brightman, A Philosophy of Religion, p viii; Hick, Philosophy of Religion, p 1-2.
22. Kessler (ed.), Philosophy of Religion, p xv.
[23]. (ر.ک: دیوید پیلین، مبانی فلسفه دین، 18؛ اچ جی هوبلینگ، «مفاهیم و مسائل فلسفة دین»، در: قبسات، ش2، ص68ـ 70؛ صادق لاریجانی، «تأملی در کلام جدید»، در: اندیشة حوزه، ش5، ص102؛
Smith (ed.), The HarperCollins Dictionary of Religion, p 899.
[24]. ر.ک: مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ص463 ـ 475.
25. «Philosophy of religion … is the highest stage or form of theology». D. S. Adam, "Theology" in: James Hastings (ed.), Encyclopedia of Religion and Ethics, V. 12, p 299.
[26]. در یکی از سخنرانی های سیداحمدخان هندی (1817 ـ 1898م) نیز چنین آمده است: «امروز ما به کلام جدیدی نیاز داریم که به یاری آن بتوانیم یا بطلان علم جدید را اثبات کنیم، ... یا نشان دهیم که این تعالیم منطبق بر مراتب ایمان اسلامی است». (میان محمد شریف (ویراستار)، تاریخ فلسفه در اسلام، ترجمة گروهی از مترجمان، ج4، ص202
[27]. مرتضی مطهری، پیرامون جمهوری اسلامی، ص37 ـ 39.
28. See: Gerrish, "Schleiermacher, Friedrich" in: Mircea Eliade (ed.), The Encyclopedia of Religion, V 13, p108.
29. See: Ford (ed.), The Modern Theologians, p 4.
[30]. چنان که ابن خلدون (732 ـ 808ق) میان طریقة متکلمان متقدم و متأخر و مسائل طرح شده از سوی آنان تفاوت می نهد (ر.ک: تاریخ ابن خلدون، ج1، ص497 ـ 499).
[31] . در این موضوع، مقالات متعددی در منبع زیر آمده است: علی اوجبی (گردآورنده)، کلام جدید در گذر اندیشه ها، همچنین، ر.ک:
William Nicholls, Systematic and Philosophical Theology, p 17.
[32]. این اصطلاح گاه ـ همانند الهیات طبیعی (عقلی) ـ به دانشی اشاره دارد که هدف آن کندوکاو دربارة وجود خداوند با تکیه بر براهین فلسفی است (ر.ک: لئو الدرز، الهیات فلسفی توماس آکوئیناس، ترجمة شهاب الدین عباسی، ص21 و 71).
33. Flew & MacIntyre, New Essays in Philosophical Theology, p x.
[34]. همچون فیلسوف و متکلم انگلیسی، تننت (Frederick Robert Tennant) (1866 ـ 1957م). جلد نخست کتاب وی در سال 1928 منتشر شده است.
[35]. محمدبن اسحاق ندیم، الفهرست، ص206.
[36]. برخی از آثار فارسی که در نام گذاری آنها از اصطلاح «فلسفة دین» یا عناوین مشابه استفاده شده است، عبارت اند از: محمد حسین زاده، فلسفة دین؛ احمد بهشتی، فلسفة دین؛ محمدتقی جعفری، فلسفة دین؛ مرتضی فتحی زاده (گردآورنده و مترجم)، جستارهایی در فلسفة دین (مجموعه مقالات)؛ ابوالقاسم فنایی، درآمدی بر فلسفة دین و کلام جدید؛ هادی صادقی، کلام جدید؛ عبدالحسین خسروپناه، کلام جدید؛ محمد محمدرضایی و دیگران، جستارهایی در کلام جدید؛ مهدی هادوی تهرانی، جستارهایی در کلام جدید؛ احد فرامرز قراملکی، هندسه معرفتی کلام جدید؛ محمدحسن قدردان قراملکی، کلام فلسفی؛ ابراهیم سلطانی و احمد نراقی (گردآورندگان و مترجمان)، کلام فلسفی (مجموعه مقالات)؛ محمد محمدرضایی، الهیات فلسفی؛ عبدالله جوادی آملی، دین شناسی؛ محمد حسین زاده، دین شناسی؛ بهاءالدین خرمشاهی (گردآورنده و مترجم)، دین پژوهی (مجموعه مقالات).
37. Sharpe, "Comparative Religion" in: Mircea Eliade (ed.), The Encyclopedia of Religion, V 3, p 580.
38. Kessler(ed.), Philosophy of Religion, p xix
[39]. برای آشنایی بیشتر با رشتة «دین پژوهی»، ر.ک: سیمور کین و اریک شارپ، «دین پژوهی» در: دین پژوه ی، ترجمة بهاءالدین خرمشاهی، ج1، ص115 ـ 198.
منابع
1. نهج البلاغه، ترجمه: سیدجعفر شهیدی، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چهارم، 1372ش.
2. ابن مرتضی، احمد بن یحیی، طبقات المعتزلهْْ، بیروت، دار المنتظر، الثانیهْْ، 1409ق.
3. ابن حزم الاندلسی، ابومحمد علی، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، مصر، المطبعهْْ الادبیهْْ، 1317ق.
4. ابن حنبل، احمد، مسند احمدبن حنبل، «بی جا»، «بی نا»، «بی تا».
5. ابن خلدون، عبدالرحمان، تاریخ ابن خلدون، بیروت، دارالکتب العلمیهْْ، 1413ق.
6. ابن قتیبه الدینوری، عبدالله بن مسلم، الامامهْْ و السیاسهْْ، قم، منشورات الشریف الرضی، 1363ش.
7. ـــــ ، عبدالله بن مسلم، المعارف، تصحیح: محمّد اسماعیل عبدالله الصاوی، مصر، المطبعهْْ الاسلامیهْْ، 1353ق.
8. ابن کثیر الدمشقی، اسماعیل، البدایهْْ و النهایهْْ، بیروت، دار احیاء التراث العربی و مؤسسهْْ التاریخ العربی، 1413ق.
9. ابن مرتضی، احمد بن یحیی، البحر الزّخار الجامع لمذاهب علماء الامصار، صنعاء، دارالحکمهْْ الیمانیهْْ، 1409ق.
10. ابن ندیم، محمّد بن اسحاق، الفهرست، تهران، انتشارات مروی، 1350ش.
11. ابن یسن بن عبدالله، محمد، الکوکب الازهر شرح الفقه الاکبر للامام الشافعی، بغداد، مکتبهْْ الفکر العربی، 1986م.
12. اشعری، ابوالحسن علی بن اسماعیل، الابانهْْ عن اصول الدیانهْْ، تحقیق: فوقیهْْ حسین محمود، قاهره، دار الانصار، 1397 ق.
13. ـــــ ، اللمع فی الرد علی اهل الزیغ و البدع، تصحیح: حمودهْْ غرابهْْ، قاهره، المکتبهْْ الازهریهْْ للتراث، «بی تا».
14. ـــــ ، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، تصحیح: هلموت ریتر، ویسبادن (آلمان)، النشرات الاسلامیهْْ، الثالثهْْ، 1400ق.
15. الدرز، لئو، الهیات فلسفی توماس آکوئیناس، ترجمه: شهاب الدین عباسی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1381ش.
16. انصاری الهروی، ابو اسماعیل عبدالله بن محمد، ذم الکلام و اهله، تحقیق: ابو جابر الانصاری، المدینهْْ النبویهْْ، مکتبهْْ الغرباء الاثریهْْ، 1419ق.
17. اوجبی، علی (گردآورنده)، کلام جدید در گذر اندیشه ها، تهران، مؤسسة فرهنگی اندیشه معاصر، 1375ش.
18. ایجی، قاضی عضدالدین عبدالرحمان بن احمد، المواقف فی علم الکلام، بیروت، عالم الکتب، «بی تا».
19. باقلانی، قاضی ابوبکرمحمدبن الطیب، تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، تحقیق: عمادالدین احمد حیدر، بیروت، مؤسسهْْ الکتب الثقافیهْْ، الثالثهْْ، 1414ق.
20. بحرانی، ابن میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، قم، مطبعهْْ مهر، 1398ق.
21. بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، تصحیح محمد زاهد الکوثری، مصر، نشر الثقافهْْ الاسلامیهْْ، 1367ق.
22. پترسون، مایکل و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه: احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، تهران، طرح نو، سوم، 1379ش.
23. پیلین، دیوید، مبانی فلسفة دین، ترجمة گروهی از مترجمان، ویرایش: سیدمحمود موسوی، قم، بوستان کتاب، 1383ش.
24. تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تحقیق: عبدالرحمان عمیره، قم، منشورات الشریف الرضی، 1409ق.
25. جرجانی، السید الشریف علی بن محمد، شرح المواقف، قم، منشورات الشریف الرضی، 1412ق.
26. حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، بیروت، دار الفکر، 1410ق.
27. خیّاط، ابوالحسین عبدالرحیم بن محمد، الانتصار و الرد علی ابن الراوندی الملحد، تحقیق: محمد حجازی، قاهره، مکتبهْْ الثقافهْْ الدینیهْْ، 1988م.
28. سامی نشار، علی، نشأهْْ الفکر الفلسفی فی الاسلام، قاهره، دارالمعارف، التاسعهْْ، 1995م.
29. سجستانی، ابوداود سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، تحقیق: محمّدمحی الدین عبدالحمید، بیروت، دار الفکر، «بی تا».
30. سید مرتضی، علی بن الحسین، انقاذ البشر من الجبر و القدر، تصحیح: علی الخاقانی النجفی، النجف، مطبعهْْ الراعی، 1354ق.
31. سیوطی، جلالالدین، صون المنطق و الکلام عن فنّ المنطق و الکلام، تعلیق: علی سامی النشار، مکهْْ المکرمهْْ، عباس احمد الباز،«بی تا».
32. شبلی نعمانی، تاریخ علم کلام، ترجمه: محمدتقی فخر داعی گیلانی، تهران، چاپ رنگین، 1328ش.
33. شریف، میان محمد (ویراستار)، تاریخ فلسفه در اسلام، ترجمة گروهی از مترجمان، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1370ش.
34. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، تحقیق: محمد سید کیلانی، بیروت، دارالمعرفهْْ، الثانیهْْ، 1395ق.
35. صدوق، شیخ محمد بن علی بن بابویه، التوحید، تصحیح: سید هاشم حسینی طهرانی، قم، مؤسسهْْ النشر الاسلامی، الرابعهْْ، 1415ق.
36. طوسی، نصیر الدین محمد، تلخیص المحصّل (نقد المحصّل)، بیروت، دارالاضواء، الثانیهْْ، 1405ق.
37. عبدالحلیم، محمد، «کلام قدیم»، ترجمه: محسن جهانگیری، در: تاریخ فلسفه اسلامی، ج1، زیر نظر سیدحسین نصر و الیور لیمن، تهران، انتشارات حکمت، 1383ش.
38. قاری القادری، علی، شرح الفقه الاکبر للامام ابی حنیفهْْ، استانبول، مطبعهْْ عثمانیهْْ، 1304ق.
39. قاضی عبدالجبار بن احمد الاسدآبادی، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، قاهره، الدار المصریهْْ و دار الکتب، 1380ق.
40. کین، سیمور و اریک شارپ، «دین پژوهی»، در: دین پژوهی، ترجمه: بهاءالدین خرمشاهی، ج1، تهران، مؤسسة مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1372ش.
41. لاریجانی، صادق، «تأملی در کلام جدید»، در: اندیشة حوزه، ش5 ، تابستان 1375ش.
42. لاهیجی، عبدالرزاق، شوارق الالهام فی شرح تجرید الکلام، تهران، مکتبهْْ الفارابی، 1401ق.
43. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، الثانیهْْ، 1403ق.
44. مطهری، مرتضی، پیرامون جمهوری اسلامی، تهران، صدرا، سیزدهم، 1379 ش.
45. ـــــ ، خدمات متقابل اسلام و ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، «بی تا».
46. مفید، شیخ محمدبن محمدبن النعمان، مصنفات الشیخ المفید، قم، المؤتمر العالمی لالفیهْْ الشیخ المفید، 1413ق.
47. مقری، ابوالفضل عبدالرحمان بن احمد، احادیث فی ذم الکلام و اهله، تحقیق: ناصر بن عبدالرحمان، الریاض، دار اطلس، 1417ق.
48. نوبختی، الحسن بن موسی، فرق الشیعهْْ، النجف، المطبعهْْ الحیدریهْْ، 1355ق.
49. هوبلینگ، اچ جی، «مفاهیم و مسائل فلسفة دین»، ترجمه: حمیدرضا آیت اللهی، در: قبسات، ش2، زمستان 1375ش.
50. Adam, D. S., "Theology" in: James Hastings (ed.), Encyclopedia of Religion and Ethics, V. 12. pp 293-300.
51. Brightman, Edgar Sheffield, A Philosophy of Religion, New York: Prentice-Hall, 1940.
52. Flew, Antony & Alasdair MacIntyre (eds.), New Essays in Philosophical Theology, New York: The Macmillan Company, 1955.
53. Ford, David F. (ed.), The Modern Theologians, Oxford: Blackwell, 1997.
54. Gerrish, B. A., "Schleiermacher, Friedrich" in: Mircea Eliade (ed.), The Encyclopedia of Religion (New York: Macmillan, 1993) V 13, pp 108-113.
55. Hick, John H., Philosophy oF Religion, New Jersey: Prentice Hall, 4th edition, 1990.
56. Hocking, William Ernest, Meaning of God in Human Experience (A Philosophic Study of Religion), New Haven: Yale University Press, 1912.
57. Hodgson, Peter C. (ed.), Hegel Lectures on the Philosophy of Religion, trans. by R. F. Brown, et al, Berkeley: University of California Press, 1984.
58. Kessler, Gary E. (ed.), Philosophy of Religion, Belmont: Wadsworth Publishing Company, 1999.
59. Nicholls, William, Systematic and Philosophical Theology, USA: Penguin Books, 1969.
60. Sharpe, Eric J., "Comparative Religion" in: Mircea Eliade (ed.), The Encyclopedia of Religion (New York: Macmillan, 1993) V 3, pp 578-580.
61. Smith, Jonathan Z. (ed.), The HarperCollins Dictionary of Religion, New York: HarperSanFrancisco, 1995.